رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
غیبت آن است که راجع به برادر مسلمانت چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود.
ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ
-گُفتہهاۍناب-
مردم در آفتاب صحرای عربستان انتظار میکشند...
چه خبر است؟
رسول الله فرمان داده همانجا بمانند تا عقب مانده ها برسند و جلو رفتهها برگردند
مگر چه میخواهد بگوید؟...
هر چه هست ... گویا بسیار حیاتی است!
+و آیا اعلام دوست داری کسی حیاتی میشود؟...به آزار دیدن مردم در رفت و آمد و جمع شدن میارزد؟...
نه!
خبر باید مهمتر از این حرفها باشد!
-درغدیربیاندیشیم!-
امام صادق علیه السلام
بهراستی شفاعت ما نرسد به کسی که نماز را سبک شمارد.
ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ
-گُفتہهاۍناب-
مَجْنونِواژهها
ما بی 'علی' بهشت خدا را نخواستیم
اصلاً بهشت دیدن رخسار 'حیدر' است ♥️
دلش آشوب بود
مگر دل پیغمبر خدا هم آشوب شدن میشناخت؟!
آری!
گویی میشناخت!
میشناخت که او چند صباح بود فکر و ذکرش کلام خدا بود.
جبرئیل گفته بود:
یا رسول الله! خدا امر کرده:
_ اگر به این فرمان عمل نکنی رسالتت را به پایان نرساندهای!
دلش بی قراری میکرد
نگران بود
قرار بود چیزی ورای دوستداری به مردم بگوید.
چیزی که خدا بابتش، نبی خود را، بازخواست میکرد!!
و به راستی...
فرمان خدا آیندهساز تر از این حرفها بود!
-درغدیربیاندیشیم!-
ابوذر میگوید: از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، اول کسی بود که به من ایمان آورد و اول کسی است که روز قیامت با من مصافحه میکند.
ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ
-گُفتہهاۍناب-
مَجْنونِواژهها
قسم به ناد علی و به لافتی که فقط
به دست های علی ذوالفقار میآید..!
_عیدتون مبارک_
وقت سخن بود
از اعماق وجودش دعا کرد این مسئولیت آخر را با کمک خودِ خدا درست به پایان برساند.
بسمالله بر لبانش جاری شد و فریاد زد:
_ای مردم!
چه کسی به مومنان از خودشان سزاوار تر است؟
پچ پچ های میان مردم، شروع نشده تمام شد.
حیرت کردند!!
چرا چنین سوال واضحی میپرسید رسول خدا؟
چخبر بود؟
بیشتر از صد هزار نفر جمعیت را، رسول خدا، کسی که نمیخواست لحظهای بندگان خدا در عذاب و سختی باشند؛
در این گرما نگه داشته بود!!
این بارهای شتران روی هم سوار شده..!
این مردانی که بر بلندی ها رفته بودند و پیام های او را میان مردم فریاد میزدند تا همه بشنوند..!
حتما خبر حیاتی بود!
شور و هیجان شنیدن خبرِ بسیار مهم نبی، همه را در برگرفت
یک صدا فریاد زدند:
+خدا و پیامبرش بر ما ولایت و سرپرستی دارند!
-رفتارِعجیب-
اشارهای به علی کرد
علی،جوانی که در هر جا کسی کمک نیاز داشت سر میرسید،
کسی که اولین داوطلب همیشگی کمک به پیامبر بود،
مرد رشیدی که تنها انتخاب خدا،پیامبر و فاطمه برای همسر دختر رسول بودن بود.
برخاست متینانه علی و به سوی تپهی ساخته شده از بارهای شتران رفت
سخن مهم به او مربوط بود؟
-فراخوانیِعلی-
پیامبر لبخندی به نگاه آرامِ علی زد.
وقت عمل به فرمان خدا بود(:
دستش را در دست گرفت و با صلابت به سوی بالا برد.
فریاد زد. فریادی سراسر دلسوزی و محبت ،
فریادی سراسر نگرانی .
_ای مردم!
هرکس که من مولایِ اویم پس...
نگاهی به علی افکند که او را مینگریست همانلحظه نگاه مطمئن خدا را احساس کرد.
لبخندی از آرامش زد و با قدرت ادامه داد:
_این "علی" مولایِ اوست!✨
-وقتعمل-
گفت علی مولاست و مردم میدانستند مولا نه دوستدار است و نه همسایه...
ماجرا همان ماجرای آیهی ولایت بود!
ماجرای حدیث منزلت!
پیامبر میگفت تو به منزله هارون برای موسی
برای منی(:
و هارون جانشین موسی بود!
علی جانشین بود!!؟؟
آری
همه میدانستد که او سزاوارترین است!
او همان کسی بود که بارها و بارها در تنهایی رسول، یاورش بود.
تنها کسی که در دامانش بزرگ شده بود.
تنها مردی که در تمام جنگ ها پا به پای پیامبر میجنگید.
تنها کسی که قبول کرد با عمرابنعبدود، ترسناکترین مبارز دشمن بجنگد و او را شکست دهد.
تنها
تنها
تنها
علی در همه چیز برگزیده بود!
فقط در این میان
بغض گلوها را از بوی خداحافظی کلمات پیامبر خفه میساخت...
-بهترینبرگزیده-
همه با محبت جلو آمدند
حال عدهای ظاهری و عدهای واقعی
دست بر دستان علی نهادند و بیعت کردند با مولای زمانه اشان✨🤝
زمان به رخ کشیدن زن سالارترین باور دنیا بود❤️
که سخن و حرف زنان را در دنیایی که هیچ کس به آنها حق رای نمی داد
محترم شمارد و آنها یکی یکی با جانشین پیغمبرشان بیعت کردند
همگی بیعت کردند و
او را جانشین خواندند...
و آیا اعلام دوست داری
نیاز به این همه دبدبه و کبکبه داشت؟؟!
هرچه بود فراتر از دوستدار علی بودن بود نه؟...
-بیعتآخر-