اشک میریخت و از زمانهاش مینالید
از گذشتهاش نفرت داشت و همین موجب نارضایتی از حالش میگشت
فرداهم در کابوس هایش به سر میبرد
ناگاه کسی آمد و گفت:
_اگر آن گذشته را نداشتی....
حال چه داشتی؟...
سکوت کرد
گویا تازه دریافته بود
اگر همان گذشته تلخ را نداشت
حال همیـــــــن هم نبود
اتفاقات تلخ و مشکلات رو همیشه به دید منفی نگاه نکن
صبر داشته باش!
با قدرت باهاش مقابله کن!
حقیقتش آدمایی که از پیچ و خمهای زندگی رد میشن....
چیزای بیشتری یاد میگیرن،
با تجربهتر میشن،
عاقلانهتر عمل میکنن و
موفقیتهای شیرینتری نصیبشون میشه:)
-خُودمونے-
+تبِ فراقِ تو
بیچاره کرده دنیا را
بدونِ تو،
به دل ما،
قرار بیمعناست..!🥲
-شاعرانه-
و در حضور شما
شکست...
بغضی که مدت ها ازفراق ارباب چنگ به گلوی نوکرانداخته بود؛)💔🌱
مَجْنونواژهها
مَجْنونِواژهها
و در حضور شما شکست... بغضی که مدت ها ازفراق ارباب چنگ به گلوی نوکرانداخته بود؛)💔🌱 مَجْنونواژهها
آقای امام رضا...
میان این همه یأس و غمِ مخاطره آمیز
[ تویی بهانهیِ خوبِ امیدواری ها ]
-شاعرانه-
دلش تنگ بود و کسی حالش را نمییافت
آنچنان در غم و اندوه قلبش سوخت و ساخت...
که دیدار روی تسکین دِهِ تو،
موجب شد؛
ناگهان،
از شدت تنگی نفس...
بغض دل بترکد.
و آب چشم غمگینِ قلب
بر صورت او
سیل راه بیاندازد