eitaa logo
<مجنون الحیدر>
238 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
42 فایل
میشودنیمه‌شبےگوشه‌ی‌بین‌الحرمین من‌فقط‌اشک‌بریزم‌توتماشابکنی(:؟️ یِه‌حرم‌داره‌ارباب‌ُیِه‌جهان‌ِگرفتارش.💚 https://daigo.ir/secret/3366134401 ناشناس🌹 https://virasty.com/Zenab1337 نشانیِ ویراستی❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
چند‌وقت‌دیگه‌باباعلی‌میگه:
یکمی‌حرف‌بزن‌علی‌نمیره، حرف‌رفتن‌نزن‌علی‌میمیره:)..
یه معلم داشتیم میگفت شغل ما شغل انبیاست..منم اومدم خودشیرینی کنم گفتم انبیا که چوپانی میکردن ،معلمم گفت خب منم دارم همین کارو میکنم گوسفند خدا حفظش کنه زیادی رک بود...👩🏻‍🦯💔😂
دنیا همه را می‌شکند . . عده ای از همان جا که می‌شکنند ؛ قوی می شوند . - شهیدمحمدبروجردی -
<مجنون الحیدر>
-پیکرها می‌افتد، عقاید هرگز ! آیندۀ فلسطین مثل روز روشنه ! این خاک دوباره به صاحبانش برمی‌گرده و صهیونیست‌ها اندازهٔ خاکستر اجسادشون در این سرزمین جایی نداشته و نخواهند داشت، حتی اگه به ترور‌ صالحانِ این آخرالزمان ادامه بدن، باز هم آینده ننگ و سیاه‌شون تغییری نخواهد کرد . 🇵🇸'!
یا پیروز میشویم،یا کربلا رخ میدهد☺️!
مادر☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بهم میگن یه نفر رو کامل معرفی کنم😂: برگرفته از فیلم زیباتراززندگی کپی؟نعم
<مجنون الحیدر>
ای کشته‌ی حسادت دنیا ؛ حسین ! #بیوتون
زندگی زیباست .....اگردیگران بگذارن زندگی کنیم
الهم الرزقنا شهادت🖤🌱
خدایا تنها تویی امید زندگیم❤️🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ این دهه‌های اخیر که آشوب شده بود، همش دغدغه‌اش این بود که یه کاری بکنه... _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید 🕊
آخه چراااا چرا مدرسه ها ۱۳ آبان تعطیل نیستن ..؟ آخه یکم دانش آموز هاهم درک‌کنن چیزیشون نمیشه .. دانش آموزان هم دل دارن میخان برن راهپيمايی 😭💔
– شبی که ما به شناسایی رفته بودیم حوالی یک ساعت به اذان صبح مانده بود که به مقرمان برگشتیم. ما خیلی راه رفته و حسابی خسته شده بودیم. سید حسین به من گفت: – احمد! من نیم ساعت می خوابم و تو مرا بیدار کن! من آن شب نگهبان بودم. نیم ساعت که گذشت رفتم تا حسین را از خواب بیدار کنم دیدم در خواب عمیقی فرو رفته است. چنان ناز خوابیده بود که دلم نیامد بیدارش کنم. با خودم فکر کردم که همین خستگی دیشب اجرش کمتر از نماز شب نیست. برای آنکه بیدار نشود و من هم تکلیفم را که بیدار کردنش بود، ادا کرده باشم، آهسته صدایش زدم. اما تا او را صدا زدم از خواب پرید. به او گفتم: – آقای حسین! شما خیلی خسته هستید و تا نماز صبح هم نیم ساعت مانده است. بگیرید بخوابید و استراحت کنید. حسین نیم نگاهی به من کرد و گفت: – احمد تو فکر خودت باش. این را گفت و بلند شد تا برای اقامه نماز شب خود را آماده کند. حسین اذان صبح را خودش می گفت و بعد از آن پشت سرش نماز صبح مان را به جماعت می خواندیم. بعد از آن کارهای روزمان را شروع می کردیم. خوب به یاد دارم که در نمازهای صبح بعد از قرائت سوره حمد، سوره والعادیات را می خواند. 📚منبع: کتب گزارش به خاک هویزه؛ خاطرات سردار یونس شریفی؛ انتشارات سوره مهر
کشف حجاب، حرام شرعی و سیاسی است.
پُرسیـدَم‌لبـآس‌ِپاسـدآری‌چه‌رنگۍ اسـت؟! سَـبزیــآخاڪۍ؟! +خَندیـدوگُـفت:ایـن‌‌لِبـآس‌هاعآدت ڪَرده‌اندیـآخونی‌باشَندیـاگِلۍ! 🫀✌🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📔 (10) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی ✍️ دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟ - خلبان، دکتر، معلم، پلیس. جواب بیشتر بچه ها به موضوع انشا، همینها بود. سیدحسین از جا بلند شد. سینه اش را صاف کرد و گفت: «مهندس کشاورزی. » بی توجه به خنده بچه ها ادامه داد: «دوست دارم غذایی رو بخوریم که خودمون تولید کرده باشیم... . » کلاس پنجم ابتدایی بود. 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
📔 (11)) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی ✍️ تازه کولر گازی خریده بودیم. گرمای تابستان اهواز را نمی شد تحمل کرد. اما حسین روی پشت بام می خوابید. منطقش این بود که :«مگه همۀ مردم کولر دارند که من زیر باد کولر بخوابم؟» 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
📔 (12) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی ✍️ سال 1351 ، یک سیرک مصری آمده بود اهواز. سیدحسینِ چهارده ساله و دوستش تاب فساد و فحشا نداشتند. ساعتی که کسی آنجا نبود یک شیشه نفت و کبریت انداختند و سیرک را آتش زدند. اما نمی خواستند کسی آسیب ببیند. حسین بلافاصله از تلفن عمومی با آتشنشانی تماس گرفت و اطلاع داد. حتی حواسش به حیوانات داخل سیرک هم بود. بعد توی نامه ای به رئیس سیرک این جور نوشتند: «زمانی که ، مردم مظلوم فلسطین را آواره کرده است و ما باید دست به دست هم دهیم و مسلمانان جهان را بیدار کنیم، جای تعجب است [که] برای به فساد کشاندن جوانان کشور ما به ایران آمده اید و....» ساواک، هیچ وقت از محتوای این نامه خبردار نشد. 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
4_5771496745066302732.mp3
6.42M
13آبان چه اتفاقی افتاد؟
امروز میرید راهپیمایی؟!☺️❤️ ما میریم اگه این بارون بزاره😢💦 کل هفته هوا گرم بوداااااااا🔥 نمیدونم چرا امروزشروع کرد به باریدن☔️
همیشه‌میگفت: زیباترین‌شهادت‌را‌مےخواهم! یڪ‌بارپرسیدم: شهادت‌خودش‌زیباست زیباترین‌شهادت‌چگونه‌است؟! در‌جواب‌گفت: زیباترین‌شهادت‌این‌است‌ڪه جنازه‌اے‌هم‌ازانسان‌باقےنماند :)
به قولِ شاعر ؛ شهادت اتفاقی نیست مقدمه سازی می‌خواد لقب زیبای شهید ، خیلی به زندگیت میاد! دست‌ما‌جامونده‌هاروهم‌بگیر💔-' ❤️‍🩹 🕊