قبل از انقلاب🕊
حسین خرازی در کنار گذران دوران تحصیل عمومی، به آموزشهای دینی نیز میپرداخت. در این گذار، به تدریج به مسائل سیاسی نیز آشنایی پیدا کرد، که در این زمینه علاقه زیادی به مطالعه جزوات و کتابهای اسلامی داشت. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی در دبیرستان ادب، برای گذراندن خدمت وظیفه عمومی، به مشهد اعزام شد. پس از مدتی ارتش شاهنشاهی وی را به همراه عدهای دیگر به عملیات ظفار در کشور عمان فرستاد. وی این سفر را معصیت میدانست. در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان سید روحالله خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانهها، به همراه برادرش از خدمت سربازی فرار کرد. در این مدت، وی در پی فعالیتهای انقلابی بود و با تشکلهای انقلابی محل زندگی خود نیز در تماس بود.
خرازی در اوج درگیری با مخالفان جمهوری اسلامی در کردستان به آنجا رفت، بعد از باز پسگیری سنندج (همراه با علی رضاییان؛ فرمانده قرارگاه حمزه)در سمت فرماندهی گردان ضربت، که از قویترین گردانهای آن دوره محسوب میشد، وارد عمل شد. در تسخیر شهرهای دیگر کردستان توسط سپاه پاسداران، از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت وی نقش مؤثری ایفا نمود.
خرازی در شروع جنگ ایران و عراق در کردستان حضور داشت و پس از یک سال فعالیت در کردستان، راهی منطقه جنگی جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان به اهواز، در منطقه دارخوین تشکیل شده بود، منصوب گشت. این خط به مدت ۹ ماه در برابر هجوم ارتش عراق مقاومت کرد، در حالی که نیروهای آن از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی نیز در مضیقه بودند. در عملیات شکست حصر آبادان، خرازی فرماندهی جبهه دارخوین را برعهده داشت و نیروهای تحت امر وی، پلهای حفار و مارد را که نیروهای عراقی با نصب آنها، بر روی رودخانه کارون، از عرض رودخانه عبور کرده بودند و اقدام به محاصره نمودن شهر آبادان کرده بودند را، به تصرف خود درآوردند.
حسین خرازی در روز ۸ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ ودر منطقه شلمچه کشته شد. پیکر وی در قطعه شهدای کربلای ۵ در منتهیالیه شمالغربی گلستان شهدای اصفهان دفن گردید. در طرفین سنگ قبر خرازی دو قطعه سنگ، به نشان یادبود از همرزمان خرازی بنامهای رضا حبیباللهی و مصطفی ردانیپور مستقر میباشد، که پیکر آنها هیچگاه یافت نشد
خصوصیات اخلاقی شهید🕊
شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می کرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه زنی و عزاداری می پرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم نظیری داشت. با همه مشکلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود. حساسیت فوق العاده ای نسبت به مصرف بیت المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می کرد.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود. او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می کرد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی شد. صفا، صداقت، سادگی و بی پیرایگی از دیگر ویژگیهای او بود.
ازدواج🕊
یکی از دوستان شهید حسین خرازی ماجرای ازدواج او را چنین بیان میکند: «او تصمیم به ازدواج گرفته بود و برای عمل به این سنت نبوی از مادر من مدد جست. حسین به مزاح به مادرم گفته بود: من فقط پنجاه هزار تومان پول دارم و میخواهم با همین پول خانه و ماشین بخرم و زن هم بگیرم. بالاخره با تلاش مادرم، او که ایام زندگیاش را دائما در جبهه سپری کرده بود، بانویی پارسا را به همسری برگزید. مراسم عقد آنها در حضور رهبر کبیر انقلاب رحمهالله برگزار شد. لباس دامادی او پیراهن سبز سپاه بود. دوستانش به میمنت آن شب فرخنده، یک قبضه تیربار گرنیوف به وی هدیه دادند و روی آن نوشتند جنگ را فراموش نکنی. فردا صبح حسین تیربار را به پادگان بازگرداند و با تکیه بر وجود شیرزنی که شریک زندگیاش شده بود به جبهه بازگشت»
سرفصل عشق🕊
لشکر مقدس امام حسین علیهالسلام به خطشکنی شهرت دارد و این نشان شجاعت و ایمان است که بر تارک شهر اصفهان میدرخشد. شجاعتی که ریشه در یقین داشته باشد، شجاعت حقیقی است و در سختترین شرایط نیز از دست نمیرود. در قلب شهر، خانهای است که میتپد و خون تازه میسازد. اگر راهی پیدا کنی که خود را به جذبههای حقیقی عشق برسانی، میبینی که پاهای مشتاقت راه خانه حاج حسین خرازی را میشناسد و تو را از میان کوچه پس کوچهها، به کانون جاذبه میرساند. چند قناری در قفسی درون یکی از اتاقهای خانه این سو و آن سو میپرند. قناریها سخن از حضور او میگویند و تو در اتاق حاج حسین، جای خالی او را باز مییابی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستامو بگیر اقای دلم
اینبار اومدم با پای دلم
با تو خودمو پیدا میکنم
چشمامو برات دریا میکنم؛)!🙃💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمر داره میشه تباه
خدایا ببخش؛)!🥲💔
-خدایاتواینماهعزیزهرچیگناهکردیمببخش😞
دعوا سر غدیر است ، همه چیز غدیر است
عقبا غدیر است ، حسین غدیر است . .
غدیر را زدند که حسین افتاد !
اَشُهَدُ اَنَ عَلِیاً وَلیُ الله ؛
میگن
امامزمان با جوونا خیلی جفتوجور میشه..!
قدر جونیمون رو بدونیم..
حیفه ما تو سپاهش نباشیم!🥲🩹
بیا اینجا با هم سرباز سپاه بابا مهدی بشیم😉💔
#فور
خبر از آمدنت من که ندارم ، تو ولی
جان من تا نفسی مانده
خودت را برسان :) 🌱 .
_تازه میفهمم چرا مشکیست رنگِ چادرت
ماه را تاریکی شب اینقدر جذاب کرد🤍:)
#چادرآراممن🌿 .
هَمیـنچآدرےڪِہبرسَـرتُوسـت،،
دَرڪَربلا،حتّـۍباسَخـتگیرےهـاے
یَزیـد،ازسـرزیـنَـبۜنیوفـتـاد...シ
پَـساَزامـٰانـتزَهـراۜحفاظَـتڪُن .🌸
#چادرانه