♡مڪـتبعاشـꨄـقان♡
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🔰یا رفیق من لا رفیق له...🔰 🔳 #پسرک_فلافل_فر
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🔰یا رفیق من لا رفیق له...🔰
🔳 #پسرک_فلافل_فروش 🔳
🌷 #فصل_چهاردهم ، #به_عشق_شهدا🌷
🌺راوی : دوستان شهید
🔵ورود هادي به مسجد، با مراسم يادواره شهدا بود.به قول
🌹 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی ،
🔵هادي را شهدا انتخاب كردند.
✳️از روزي كه هادي را شناختيم هميشه براي مراسم شهدا سنگ تمام مي گذاشت.
🌸اگر مي گفتيم فلان مسجد مي خواهند يادواره شهدا برگزار كنند و كمك مي خواهند دريغ نمي كرد.
🌸اين ويژگي هادي را همه شاهد بودند كه به عشق شهدا همه كار مي كرد.تقريباً هر هفته شبهاي جمعه بهشت زهرا س مي رفت.
✳️با شهدا دوست شده بود.
🔵و در اين دوستي
🌹 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی بيشترين نقش را داشت.
🔵هيئتي را در مسجد راه اندازي كردند به نام «رهروان شهدا»
🌸هر هفته با بچه ها دور هم جمع مي شدند و به عشق شهدا برنامه هيئت را پيگيري مي كردند.
✳️هادي در اين هيئت مداحي هم مي كرد. همه او را دوست داشتند.
🌸اما يكي از كارهاي مهمي كه همراه با برخي دوستان انجام داد، نصب تابلوي شهدا در كوچه ها بود.
🔘من اولين بار از
🌹 #سید_علیرضا_مصطفوی شنيدم كه مي گفت:
🌸بايد براي شهداي محل كاري انجام دهيم.
🌸گفتم: چه كاري؟
🔵گفت: بيشتر كوچه ها به اسم شهيد است اما به خاطر گذشت سه دهه از شهادت آنها،هيچكس اين شهدا را نمي شناسد.
🌸لااقل تصوير شهيد را در سركوچه نصب كنيم تا مردم با چهره شهيد آشنا شوند. يا اينكه زندگينامه اي از شهيد را به اطلاع اهل آن كوچه برسانيم.
کار آغاز شد
✳️كار آغاز شد. از طريق مساجد و بنياد شهيد و... تصاوير شهداي محل جمع آوري شد.
🌸هادي در همان ايام، كار با فتوشاپ و ديگر نرم افزارهاي كامپيوتري را يادگرفت.
🌸استعداد او براي فراگرفتن اين كارها زياد بود.
🌸تصاوير شهدا را اسكن و سپس در يك اندازه مشخص طراحي كردند.بعد هم بَنر تهيه مي شد.
✳️با يك نجار هم صحبت شد كه اين تصاوير را به صورت قاب چوبي در آورد.كار خيلي سريع به نتيجه رسيد.
🌸هادي وانت پدرش را مي آورد و با يك دريل و... كار را به اتمام می رساند.
🌸بيشتر کوچه هاي محل ما با تابولهاي قرمز رنگ شهدا مزين شد.
🔘يادم هست برخي ها مخالف اين حركت بودند! حتي از بچه هاي بسيج!
🌸مي گفتند شما اين كار را مي كنيد، ولی يك سري از اراذل و اوباش اين تصاوير را پاره مي كنند و به شهدا اهانت مي كنند.
🌸اما حقیقت چیز دیگری بود
🔵ارادت مردم به شهدا فراتر از تصورات ما بود.
🌸الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز یادگار هادی و دوستانش را روی دیوارهای محل می بینیم.
🔵هیچکس به این تابلوها بی احترامی نکرد، برعکس آنچه تصور می شد، تقاضا برای نصب تابلو از محلات دیگر هم رسید.در بسیاری از محلات این حرکت آغاز شد.
🌸بعد هم بسیج شهرداری، حرکت عظیمی را در این زمیه آغاز کرد.
✳️از دیگر کارهای هادی که تا این اواخر ادامه یافت،فعالیت در زمینه معرفی شهدا بود.
🌸برای شهدا پوستر درست می کرد، در زمینه طراحی تصاویر کار می کرد و...
🔵حتی در رایانه شخصی او که پس از شهادت به خانواده تحویل شد،
🌸پر بود از تصاویر شهدای مجاهد عراقی که هادی برای آنها طراحی انجام داده بود.
🔘ادامه دارد
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
#روزه_قضــا
✍ چند روز قبل از شهادتش ، از سر دشت مے رفتیم باختران بین حرفهایش گفت :‹‹بچه ها ! من دویست روز روزه بدهڪارم›› تعجب ڪردیم!!!
گفت: ‹‹شش سالہ هیچ جا ده روز نموندم ڪہ قصد روزه ڪنم.››
وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردنشان آخر مراسم عزاداری ، آقای صادقی گفت: ‹‹شهید، به من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزها رو بگیره؟››
همه بلند شدند نفری یڪ روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز....
📚 یادگاران ،ج ده ، ص ۹۴
🌷 #شهیدمهدی_زین_الدین
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan
1_9414805.mp3
4.15M
تندخوانی جز هشتم قرآن کریم
الانعام از آيه ۱۱۱ تا ۱۶۵و الاعراف از آيه ۱ تا ۸۷
@maktab_asheghan
4_6048450147711454025.mp3
4.79M
و بالم شکسته وبال تو هستم
🎤حاج حسن خلج
#مناجات
@maktab_asheghan