eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
58 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
💌 شهید پروانه شماعی زاده نام: پروانه نام خانوادگي: شماعي زاده نام پدر: غلام علي شماره شناسنامه: 79 محل صدور: قصرشيرين تاريخ تولد: 15/05/1343 تاريخ شهادت: 26/12/66 شغل: پزشكيار سن در هنگام شهادت: 23 محل شهادت: كرمانشاه - كرمانشاه حادثه منجر به شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحميلي پانزدهم مرداد ماه سال 1343 درقصرشیرین به دنیا آمد.ازهمان کودکی چنان مهربان وپرشوربود که مورد توجه ومحبت همۀ اقوام قرارگرفت.اودر دامان مادری سیده ومؤمن رشد کرد.مادر اورا با خود به کلاس های قرآن می برد تا ازهمان کودکی شیرۀ جانش با کلام وحی آمیخته شود. سیزده ساله بود که همراه با عده ای ازدوستان وهمکلاسی هایش به جلسات مذهبی-سیاسی راه پیدا کردند.درآنجا اعلامیه های ضدرژیم پهلوی شرکت می کرد. پدرش نقاش بود.به خاطربازار کاربهترمدتی به ((سرپل ذهاب)) مهاجرت کردند؛پروانه آنجا هم به فعالیتش ادامه داد.مدیران ومعلمانش اورا به دفترمدرسه خواستند وبه اوتذکردادند که فعالیت های سیاسی درمدرسه نداشته باشد.اما اودرمخالفت با رژیم با استدلال با آن ها بحث کرد.مشاجرۀ پروانه با آنها کار را به جایی رساند که دیگردانش آموزان نیزبا اوهمراه شدند ومدرسه را به تعطیلی وتحصن کشاندند. پس ازپیروزی انقلاب درکمیتۀ امدادوجهاد سازندگی مشغول به کارشد.با تشکلیل نهضت سوادآموزی،اولین دورۀ تدریس سوادآموزی را درزادگاهش برپا کرد،پانزده ساله بود که معلم روستای ((دارتوت))شد. با آغاز جنگ،ازروز پنجم مهرماه سال1359 دردرمانگاه شهید نجمی درپارک شهرسرپل ذهاب به امدادگری مجروحان مشغول شد. پدرش نیزخبرنگارروزنامۀ اطلاعات شده بود ووقایع مربوط به جنگ را برای روزنامه گزارش می کرد. خانواده اش شهرجنگ زدۀ سرپل ذهاب را ترک کرده وبه کرمانشاه رفته بودند.به خاطرحملۀ دشمن،فرصت نکرده بودند هیچ وسیله ای برای زندگی با خودشان ببرند.پروانه یک بار که عده ای ازمجروحان را با آمبولانس به کرمانشاه برده بود برایشان چند دست رختخواب برد. نیروهای عراقی پیشروی کرده وبه سرپل ذهاب نزدیک شده بودند.قرارشد مجروحان به پناهگاه زیرزمینی منتقل شوند،پرستاران وامدادگران زن نیزدرمانگاه را ترک کنند وبه خانه هایشان برگردند. دختران وزنان🍃🌷 امدادگروپرستار،مشغول جمع آوری وسایل شخصی شان بودند اما آرامش پروانه آن ها با به تردید انداخت.اومثل روزهای قبل،مشغول پرستاری ورسیدگی به مجروحان بود. یکی ازآنها به اوگفت:پروانه!مگر دستور رانشنیده ای؟باید به عقب بگردیم.هیچ می دانی اسیرشدن به دست عراقی ها وتحمل شکنجه های آن ها کارهرکسی نیست!به فکرخودت وخانواده ات باش. پروانه داروی مجروح بد حالی را داد ونگاهی ازسردلسوزی به اوانداخت. این ها رها کنم وبه فکرجان خودم باشم؟نمی توانم! هرچه پزشکان با اوصحبت کردند،زیربارنرفت.تعدادی فشنگ ونارنجک را محکم به کمرش بست وگفت :حاضرنیستم به هیچ قیمتی شهر راترک کنم!🌷 یکی ازپرستاران به اونزدیک شد وگفت ما ازشهادت نمی ترسیم. به محوطه رفت.گل های توی باغچه راچید وتوی لیوان گذاشت.آن ها را بالای سرمجروحان گذاشت. خبرآمد که عراقی ها نزدیک ترشده اند ولی پروانه مجروحان را بیشترمداوامی کرد. حدود یک سال ازشروع جنگ گذشته بود که پروانه خواستگارانش را یکی یکی به بهانۀ اینکه تمایلی به ازدواج ندارد،ردکرده بود.می خواست ازدواج ،دست وپایش را برای خدمت نبندد.🌷 هفتم شهریورماه سال1360،علی اصغرازاوخواستگاری کرد.او معلم آموزش وپرورش وبسیجی بود.داوطلبانه آمده بود جبهه ،اعزامی ازاسدآباد همدان. درپادگان ابوذر سرپل ذهاب ازاوخواستگاری کرد.ازپادگان ابوذرتا خط مقدم فاصلۀ زیادی نبود.پروانه مقید بود که با نامحرم صحبت نکند،ازاوخواست برای اینکه بتوانند با هم صحبت کنند،برای دوساعت با هم محرم شوند. علی اصغرتدریس را رها کرده بود ومی گفت قصد دارد تا پایان جنگ،سنگردفاع ازاسلام وانقلاب را ترک نکند. آنچه او می گفت،همان آرمان واعتقاد پروانه بود.درهمان صحبت کوتاه،مطمئن شد علی اصغرهمان مردآرزوهایش است.به خواستگاری اوجواب مثبت داد. علی اصغروقت خداحافظی گفت((چند روزدیگر عملیاتی درپیش داریم واگرشهید نشدم،با خانواده برای خواستگاری به کرمانشاه خواهم آمد وانشاء الله پس ازجنگ به قم خواهیم رفت ودرس طلبگی خواهیم خواند)) علی اصغربه خط مقدم رفت.پروانه هم همان جا در درمانگاه پادگان ابوذر ماند. همان شب چاره ای نداشت؛باید با خودش کنارمی آمد که او ماندنی نیست. چهارروزبعد خبرآوردند که علی اصغرودوازده نفرازدوستانش درحمله ب ارتفاعات ((قراویز)) سرپل ذهاب به شهادت رسیده اند وپیکرهمۀ آنان درفاصلۀ بین نیروهای خودی وعراقی ها جا مانده است. روزهای چشم انتظاری پروانه شروع شد،روزهای نامه های بی جواب.همه می گفتند علی اصغرشهید شده است،اما اوبه آمدنش امید داشت. اوبه همۀ خواستگاران جواب رد می داد. ✅ ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای پندآموز از سردار شهید عبدالحسین برونسی از زبان همسر مومنه و مجاهده ایشان. 🍃🍂💌🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا با حجاب مانع پیشرفت و دیده شدن دختران میشوید؟؟ ♻️ دکتر فرهنگ پاسخ میدهد...😊 🍃 ❣🍃
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
💌 شهید پروانه شماعی زاده نام: پروانه نام خانوادگي: شماعي زاده نام پدر: غلام علي شماره شناسنامه:
💌 💌 شهیده پروانه شماعی زاده دختر بچه تودل برو و خوش زبان توجه همه را به خود جلب می کرد. امکان نداشت در جمعی حضور داشته باشد و دیگران جذب شیرین زبانی اش نشون.پروانه سال 1343 در قصرشیرین به دنیا آمد. پروانه شماعی زاده. از کودکی همراه مادر در کلاس های قرآن شرکت می کرد دختر، قرآن را با چنان صوت زیبایی میخواند که همه دوست داشتند ساعت ها بنشینند و به کلام وحی که او تلاوت می کرد، گوش کنند. پروانه در خانه همدختری پرشور و مهربان بود. بوی رنگ را دوست داشت. بوی پدر را می داد. پدر نقاش بود. پروانه 13 ساله بود که فعالیت سیاسی را در مدرسه شروع کرد. شرکت در جلسات سیاسی و مذهبی برای دختری به سن و سال او شاید کاری خسته کننده و جدی به نظر می آمد. پروانه اما شیفته این جلسات بود. خاطرات کودکی و نوجوانی دختر مهربان با مهاجرت خانواده به سرپل ذهاب، در قصر شیرین جا ماند .زندگی در شهر تازه اما سدی برای فعالیت های سیاسی پروانه نبود. در مدرسه جدید دیگر همه می دانستند پروانه یک دختر سیاسی تمام عیار است. این مسأله تا آنجا ادامه داشت که مسئولان مدرسه، والدین پروانه را خواستند تا مراقب فعالیت های دخترانشان باشند. اما اتفاقی عجیب و جالب، مسأله را به سمت دیگری پیش برد. بچه های مدرسه از پروانه حمایت کردند و ماجرا تا آنجا ادامه پیدا کرد که مدرسه را به تحصن و تعطیلی کشاندند پروانه ترسی از نتیجه مبارزاتش نداشت از اینکه دستگیر و شکنجه شود نمی ترسید. انقلاب پیروز شد. 14 ساله بود اما خوب می دانست روزهای پر ماجرایی در پیش خواهد بود. مبارزه هنوز تمام نشده بود. هر روز اخباری از فعالیت گروه های ضدانقلاب و ترورهای ناجوانمردانه از گوشه و کنار شنیده می شد. پروانه می دانست ریشه خیلی از مشکلات مردم در بی سوادی و ناآگاهی آنهاست برای همین بود که به هنوان معلم در نهضت سوادآموزی مشغول به کار شد. با همان سن کم معلم روستا شد. روستای دارتوت. پروانه 17 ساله بود که جنگ شروع شد. صدای گلوله سکوت شب های زیبای شهر را می شکست. پروانه در درمانگاه نجمی شهر، مشغول امدادرسانی به مجروحان شد. پدر آن روزها دیگر بوی رنگ نمی داد. خبرنگار روزنامه اطلاعات شده بود تا اخبار جنگ را گزارش کند خانواده ترجیح دادند شهر را ترک کنند و به کرمانشاه بروند. پروانه اما در سرپل ذهاب ماند تا به کار امدادرسانی اش ادامه دهد. این در حالی بود که نیروهای عراقی مدام در حال پیشروی به سمت شهر بودند با پیشروی نیروهای دشمن، تصمیم بر آن شد که مجروحان را به پناهگاه زیرزمینی انتقال دهند. پرستاران وامدادگران زن هم هرچه زودتر درمانگاه را ترک کنند وبه خانه هایشان برگردند .زنان امدادگر از دستور پیروی کردند و مشغول جمع کردن وسایل شان شدند .پروانه اما طوری رفتار می کرد انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. بقیه از رفتار او تعجب می کردند. انگار نه انگار که قرار است درمانگاه را ترک کنند. همین رفتار پروانه بود که آنها را به شک انداخت تردید از اینکه کارشان درست است یا نه؟یکی از دخترها رو کرد به پروانه و گفت: «باید به عقب برگردیم. نکند تو دستور را نشنیده ای؟! اسیر شدن به دست عراقی ها چیزی نیست که طاقتش را داشته باشی، پس کمی به فکر خودت و خانواده ات باش و هرچه زودتر وسایلت را جمع کن. » پروانه اما انگار نه انگار که این حرف ها را می شنید. همچنان مشغول امدادرسانی و رسیدگی به مجروحان بود. نگاهی به دوستش انداخت و گفت :«چطور می توانم این ها را رها کنم و فقط به فکر خودم باشم؟! این کار ازدست من برنمی آید. » اصرار پزشکان هم هیچ فایده ای نداشت. پروانه، آن دختر مهربان و شیرین، همانقدر که ملایم ودوست داشتنی بود، به همان اندازه روی حرفش محکم و یک کلام بود. آخر سرهم تعدادی چند نارنجک را برداشت و آنها را به کمرش بست و با صدای بلند گفت: «هرکس می خواهد برود برای من فرقی نمی کند. من به هیچ قیمتی حاضرنیستم شهر را ترک کنم .» پرستاران تحت تاثیر این کار پروانه قرار گرفتند. یکی از آنها دست روی شانه دختر جوان گذاشت و گفت: «ماهم از شهادت نمی ترسیم. » و بعد به محوطه درمانگاه رفت و چند شاخه گل از باغچه چید و داخل لیوان، بالای سر مجروحان گذاشت. پروانه دختر زیبایی بود. خواستگاران زیادی هم داشت. آن روزها اما تنها چیزی که به آن فکر نمی کرد، ازدواج بود. به خاطر همین هم خواستگارها را یکی یکی رد می کرد. اما یکی از آنها با بقیه فرق داشت. سال 1360بود که معلم بسیجی محجوب درپادگان ابوذر سرپل ذهاب از او خواستگاری کرد .علی اصغر اعزامی از اسدآباد همدان علی اصغرتدریس را رها کرده بود و قصد داشت با پایان جنگ در جبهه بماند. درست همان چیزی که پروانه می خواست و هدفی جز این نداشت. برای همین جواب مثبت را داد. بعد از آن علی اصغر به خط مقدم رفت و پروانه هم همان جا در درمانگاه پادگان ابوذرماند دل پروانه پیش علی اصغر بود و آرزو می کرد او سلامت برگردد .... ✅ ادامه دارد 🍂 🌷🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
💌 #قسمت_دوم 💌 شهیده پروانه شماعی زاده دختر بچه تودل برو و خوش زبان توجه همه را به خود جلب می کرد.
💌 شماعی زاده چهار روز بعد خبر آوردند که علی اصغر و 12 نفر از دوستانش در حمله به ارتفاعات «قراویز»سرپل ذهاب به شهادت رسیده اند وپیکرهمۀ آنان درفاصلۀ بین نیروهای خودی وعراقی ها جا مانده است. پروانه اما دلش روشن بود. امید داشت که علی اصغر برمی گردد. تمام خواستگاران را رد می کرد. بی تاب بود. به زیارت امام رضا(ع )رفت. آنجا بود که خواب دید شهید رجایی به دیدارش آمده و می گوید: «علی اصغرپیش ماست. او درباغی سرسبزوخوش آب وهواست. نگرانش نباش. » حتی پروانه را به آن باغ برد تا خیالش راحت شود وقتی پروانه از خواب بیدار شد، دیگرمطمئن شده بود که علی اصغر شهیدشده است. مدتی بعد هم پیکر علی اصغر و دوستانش را پیدا کردند و برای تشییع به شهر آوردند. پروانه دلش آرام گرفت .هم غصه داشت و هم آرام بود. خودش را با کار مشغول می کرد. یک سال بعد به همراه چند نفر ازخانم های رزمنده به عنوان بهیار برای حضوردرکاروان حجاج انتخاب شد. دلش در هوای سفر پر می کشید که که خبر آمد عملیات شده و نیاز جدی به حضور بهیاران است. پروانه از راه سفر حج برگشت و به منطقه رفت دلش می خواست بعد از آزادسازی سرپل ذهاب، دوباره پاهایش را روی خاک شهری بگذارد که با خون شهیدان سرخ شده بود .شهر پاکسازی شد. خط مرزی جلوتررفت و بالطبع درمانگاه هم به جلو انتقال پیدا کرد. خانه ای سالم در شهر باقی نمانده بود تا بشود کمی در آن استراحت کرد. پروانه همراه با گروهی از امدادگران زن به کرمانشاه منتقل شد تا در او دربیمارستان آیت الله طالقانی این شهر به امدادرسانی مشغول شود او تا دو سال بعد همان جا ماند. پس از آن درگروه پزشکی جهاد کرمانشاه برای خدمت به روستاهای محروم می رفت. شخصیت جذاب و اخلاق خوش پروانه همه را به سوی او جذب می کرد روستاییان می دانستند اگر مشکلی داشته باشند، بهترین کسی که می توانند به او مراجعه کنند، پروانه است چون تا وقتی مشکل را حل نمی کرد، آرام نمی نشست روزی پروانه برای سرزدن به یکی از آشنایان راهی خانه آنها شد. مدتی بود که این خانواده سرپرستشان را ازدست داده بودند. پروانه تصمیم داشت دختر کوچک خانواده را برای خرید بیرون ببرد. اسفند ماه سال 66 بود. 4 روز مانده به عید. پروانه دست دختر کوچک را در دست داشت و دختر، شادمانه لبخند می زد. از آسمان صدایی مهیب به گوش رسید. صدای خنده کودک در غرش هواپیمای دشمن گم شد. لحظه ای بعد پیکر خون آلود پروانه و دختر کوچک روی آسفالت خیابان افتاده بود. 🍂🍁🌷🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید پروانه شماعي زاده – موسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت https://behdarirazmi.ir/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B9%D9%8A-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87/ 🍂🍁🌷🍁🍂
بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ  اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ  اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ  وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ هدیه برای اموات،شهدا،امام شهدا،پدرومادرانی که به رحمت خدا رفته اند وبه خصوص سردار دلها شهید قاسم سلیمانی فاتحه‌ای هدیه کنیم. 🍂🍁🌷🍁🍂
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
#بانوان_شهیده نماد رشادت و مقاومت #ما_ملت_امام_حسینیم #حب_الحسین_یجمعنا 🍃 🌷🍃
🍃🌷💌🌷🍃 زندگینامه شهید مريم فرهانيان 💌 نام : مریم فرهانیان 💌وصیتنامه شهیده مریم فرهانیان – به ولايت فقيه ارج بنهيم و بدانيم كه الان امام خميني بر ما ولايت دارد 🍃🌷🍃 تولد : ۲۴ دی ماه سال ۱۳۴۲ محل تولد : آبادان در خانواده‌ای متوسط و مذهبی تاریخ شهادت : ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۳ محل شهادت : گلستان شهداء آبادان در اثر اصابت خمپاره دشمن محل دفن : گلزار شهدای آبادان در ۱۴ سالگی با کمک برادر رشید خود «شهید مهدی فرهانیان» خود را مجهز به سلاح معرفت و بصیرت الهی کرد و با درک صحیح از وضعیت حاکم بر کشور و نیز ماهیت استکبار جهانی امپریالیسم،مبارزات خود را علیه ظلم های رژیم پهلوی آغاز کرد . این شهیده بزرگوار با اوج‌گیری مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی علیه حکومت شاهنشاهی شرکت کرد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به جمع این خیل عاشق پیوست و دوره‌های آموزشی را با موفقیت به پایان رساند.و با آغاز جنگ تحمیلی درشهر آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع ازخاک کشورش پرداخت . شهیده مریم فرهانیان درسن ۱۷ سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امداد‌گری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان های مختلف آبادان ادامه داد که در این مدت یک بار به شدت زخمی شد و به اجبار در بیمارستان بستری شد. وی کسی بود که زینب وار از برادران رزمنده مجروح پرستاری می کرد.مریم فرهانیان یکی از ۱۸ نفر خواهران، امدادگران داوطلب بود که در زمان جنگ در بیمارستان طالقانی آبادان در قسمتهای مختلف، خالصانه خدمت کرد وی در تمام مدت عمر گرانبهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی، دینی زندگی کرد رفتار و منش این شهیده الگوی زن مسلمان ایرانیست . 🌷 اين شهيده بزرگوار از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تا روز شهادت با بيداري كامل و حس زيباي عشق و ايثار در شهر مقاوم آبادان مشغول خدمت و ترويج اخلاق، رفتار و منش يك زن مسلمان بود. به هنگام شكست محاصره آبادان و آزادي خرمشهر و بسياري از عمليات‌هاي ديگر فعاليت چشمگيري داشت تا بالاخره بر اثر متوقف شدن عمليات پس از آزادي خرمشهر به‌منظور رسيدگي به خانواده شهدا در واحد فرهنگي بنياد شهيد آبادان مشغول فعاليت شد . هنگام شهادت : این شهیده بزرگوار در غروب سیزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ در حالی که همراه با دو تن از خواهران همکار خود بر مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند، در حالی که راهی گلستان شهداي آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفتند و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مريم فرهانيان نماد رشادت و مجاهدت زن‌ ايراني به فیض شهادت نایل شد . 🌷 کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به ستاد یادمان ایثار میباشد. 🍃 🌷🍃
شهید مریم فرهانیان – موسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت https://behdarirazmi.ir/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86/ 🍃🍂🌷💌🌷🍂🍃
🎀🌟آشپزخانه بهشتی🌟🎀 🌺🍃مخصوص خانم هایی که دوست دارن سفرهای که برای عزیزانشون پهن میکنن نورانی وبا برکت باشه🌺 💟 به مواد غذایی که میخرید سوره کوثرو قدر بخونید تا برکتشون زیاد بشه. 💟قبل از طبخ غذا نیت کنید که این غذا رو نذری درست می کنید. 💟میتونید هر روز هفته رو نذر امامی که اون روز متعلق به ایشونه بکنید. این طوری هم ثواب نذری دادن رو بردید هم هر روز خانوادتون غذای نذری می خورن. 💟 در حین طبخ غذا آیه 35سوره نور (الله نورالسموات والارض) تا (کل شیی علیم) بخونید هم غذاخیلی خوشمزه میشه هم محبت بین افراد خانواده زیاد میشه هم نورانیت دل میاره هم اخلاق خانواده بیشتر میشه!!!! 💟اخر سر هم برای برکت غذایی که پختید هفت مرتبه سوره قریش بخوانید. 💟اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند. 💟ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید 💟هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید 💟اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید 💟هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن) 💟هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید 💟اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید) 💟هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید 💟هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید 💟واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید 🌺با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد☺🌺 🎀🌟نکات ریز خانه_داری 🌟🎀 👏🏻👏🏻👏🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 این متن رو بنویس بزن به دیوار آشپزخونه ات 💎کانال ↙️ ╔═🕊🍃═════╗ 🆔 @Negah_madar ╚═════🍃🌾═╝
👀سرک کشیدن تو خونه های فضای مجازی 🏠👣🏡👣🏠👣🏡👣🏠 به پیامبر ﷺ خبر رسید فردی به خونه همسایه اش نگاه میکنه و از دیدن زن نامحرم مضایقه نداره. حضرت عصبانی شدن و فرمودند: «او را نزد من بیاورید.» شخصی گفت : «او از پیروان و دوستداران شما و حضرت علی (ع) بوده و از دشمنان شما بیزاری می جوید.» حضرت فرمودن:«مگویید از تابعان ماست، او دروغ می گوید‌؛ آگاه باشید تابع ما کسیست که در اعمالش پیرو ما باشد و او این گونه نیست! » (📚بحارالانوار،ج۶۵،ص۱۵۵) ✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️ ‌َ_میشه از دیوار فضای مجازی،بالا رفت و تو خونه ی مردم رو نگاه کرد⁉️ +بله...وقتی کسی در خونه رو باز گذاشته یا دیوار کوتاه زده،خودش خواسته😏😏دیگه _از زبان قرآن بشنویم: «ای ایمان آورده ها به خداوند! به خانه هایی جز خانه خویش وارد نشوید؛ مگر آنکه قبلاً خبر دهید و اذن بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. این برایتان بهتر است؛ باشد که پند بگیرید. اگر در خانه، کسی را نیافتید، وارد خانه نشوید تا آنکه به شما اجازه دهند و اگر به شما گفتند: «برگردید»، شما هم برگردید. این برایتان پاکیزه تر (و رشددهنده تر) است». ( 💠نور، آیه 27 و 28) _حالا بازم در باز بود میشه سرک کشید⁉️😳 💎کانال ↙️ ╔═🕊🍃═════╗ 🆔 @Negah_madar ╚═════🍃🌾═╝
روایت مربوط به ازدواج حضرت فاطمه(س) و امیرالمومنین علی(ع) هم معروف است. رسول خدا(ص) فردای ازدواج به خانه فاطمه(س) آمدند و تقسیم کار کردند، «کار داخل خانه با فاطمه(س) و کار خارج از خانه با علی(ع) باشد.» مفهوم این تقسیم کار توسط پیامبر(ص) این نیست که فاطمه(س) را در خانه حبس کند. چون فاطمه(س) حضور اجتماعی داشتند و حتی گاهی برای زیارت قبر حمزه سیدالشهدا(ع) و شهدای احد تا منطقه احد می‌رفتند و این کار را چه در زمان حیات پیامبر(ص) چه پس از رحلت ایشان انجام می‌دادند. مفهوم حرف پیامبر(ص) این بود که هنگامی که ضرورتی برای حضور در اجتماع وجود ندارد، ترجیح دارد که فاطمه(س) کارهای خانه و علی(ع) کارهای بیرون از خانه را انجام بدهند. این جمله حضرت فاطمه(س) به عنوان یک معصومه است که، «فلا يعلم إلا الله فلا يعلم ما داخلني من السرور بإكفائي رسول الله (ص) تحمّل رقاب الرجال»: جز خدا کسی نمی‌داند که من چقدر شادم شدم از اینکه رسول خدا(ص) مرا باز داشت از اینکه همدوش مردان در جامعه حضور پیدا کنم و بخواهم مثل مردان کار اجتماعی انجام بدهم. فاطمه(س) در درون منزجر است از اینکه بدون حفظ حریم در جامعه با مردان مواجه شود و صحبت کند. موارد متعددی از این دست را می‌شود ذکر کرد. مثلاً امام صادق(ع) ابوبصیر را توبیخ می‌کنند زیرا وی در کوفه، برای خانم نامحرمی مجلس تعلیم قرآن داشت و بین آنها به شوخی سخنی رد و بدل شده و هر دو گفته‌اند و خندیده بودند. وقتی ابوبصیر خدمت امام می‌رود، ایشان از غیب خبر داده‌اند و به او می‌فرمایند دیگر تکرار نشود. یا امام کاظم‌(ع) وقتی بین یک کنیز و غلام حرف‌هائی رد و بدل شد، هر دو را مؤاخذه و آن غلام را اخراج کردند. روایات در این زمینه متعددند و اگر کسی بخواهد در حیات ائمه(ع) تتبع کند، بسیار عیان و روشن خواهد دید که ائمه(ع) روی این مسئله حساسیت داشتند، به این دلیل که زمینه مهمی برای فساد بود. 💎کانال ↙️ ╔═🕊🍃═════╗ 🆔 @Negah_madar ╚═════🍃🌾═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر کم حجاب هم دختر منه 🔻 این تفکر حاج قاسم رو چند نفر از مسئولین ما دارن و بهش عمل می کنن؟ 👈 تفکری که الهام گرفته از منش رهبری است که در یه جلسه ای فرمودن که نقص اون فردی که حجابش درست نیست در ظاهر هست و نقص ما در باطن... 💎کانال ↙️ ╔═🕊🍃═════╗ 🆔 @Negah_madar ╚═════🍃🌾═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم اعتراف از زبون خودشون! اگر اسلام تعدد زوجات رو مطرح کرده به عنوان راه حل یک معضل اجتماعی مطرحش میکنه؛ تمدن غرب چطور؟ 🌷 🍃🌷
🔴 سمیرا مقدسی، وكيل پایه يک دادگستری: 🔹اسلام میگه حدود روابط محرم نامحرم رعایت شه بهش برچسب دین متحجر می زنید. 🔹وقتی پاتون به دادگاه خانواده میفته و روابط پنهانی که از روشنفکر بازی سرچشمه گرفته و باعث فروپاشی خانواده شده رو می بینید متوجه میشید که شما 🔹"مو میبینید و اسلام پیچش مو" ☘ 🌷☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش حجت‌الاسلام سرلک به برخی اظهارات درباره برخورد با بدحجابی‌: جامعه را برای رانتخواران و ظالم‌ها ناامن کنیم. 🌺 🍃🌺
نمیدونم ‌والا چی بگم؟ چی میتونم بگم؟ چشمای خمارش و ابروهای کشیده اش و چاک ناجور دهنش و دماغ ورقلمبیده اش اینا همش یه طرف ولی مدل وفا بستن شالش هم یه طرف! بچه ها بنظرتون باز کِی دعوتش میکنن؟ تا کی باید منتظر دیدنش باشیم؟ بنظرتون دفعه بعد، مدل و رنگ شالش فرق میکنه یا همینه؟ راستی اسمش چیه؟ وای من چقدر به قرآن و شبکه قرآن علاقمند شدم😐 بچه ها بیایید فقط شبکه قرآن نگا کنیم😐
امام صادق علیه السلام: نسبت به ناموس دیگران باشید تا ناموس شما نیز محفوظ بماند. بحار؛جلد۷۱ ص۲۷۰ 🌷 ▫️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفرنامه 🔷قسمت اول 🎙هنوز تصمیم قطعی نگرفته بودم، راستش دو دل بودم. نمی‌دونستم برم؟! نرم؟! از گوشه و کنار می دیدم و می شنیدم که دوست و فامیل و آشنا کم کم دارم راهی میشن... 🌷 💔🌷
🏆 گردن در هنگام مطالعه ✶ خم کردن سر و نگاه کردن به پایین برای استفاده از تلفن همراه، معادل وزنه ای 27 کیلوگرمی روی گردن شما نیرو وارد می کنه، ↫ این نیرو مشابه این است که چهار تا توپ بزرگ بولینگ یا کودک هشت ساله ای از گردنتان آویزون شده باشد. ✶ از اونجایی که به طور متوسط ۲-۴ ساعت در شبانه روز، از تلفن همراه استفاده میکنیم، ↫ این کار در طولانی مدت باعث سایش زودرس مهره ها، بروز آرتروز و پارگی مهره ها میشود که درمان اون نیازمند جراحیهای پیچیده هست 💔 💞💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ دل باید پاک باشد! ایمان و دینداری که به حجاب و اینجور چیزها نیست... 😡آیا میشود هرجنایتی را انجام دهیم و.... 👈شرط مومن بودن چیست⁉️ 🌷 🏴 🍃
🔻استاد پناهیان : علت ڪینه نظام سلطه ازحجاب آن است ڪه افزایش هرزگے موجب کاهش مقاومت مےشود. 🔸 بےحجاب شدن هنرنیست؛✋ 🔹 غیرمحجبه درعالم زیاداست!😕 ✅ این حجاب است که ❤️حرف تازه جهان امروز است! 🌷 🍃🌷
📚 📖 نام کتاب: جواهرانه ✍ مولف : نعیمه اسلاملو ناشر کتاب : تلاوت آرامش 📌جامع ترین و جدیدترین اثر پژوهشی مستند و مصور پیرامون پوشش و عفاف✅ 💢در این اثر مطالب به صورت ، و ؛ و در عین حال به صورت و با نگاهی جامع ؛ و از منظر جایگاه و کرامت زن به عفاف و حجاب پرداخته شده.👌 این اثر دارای سه بخش کلی است: 1⃣ سیر و تطور پوشش و عفاف در جهان و ایران. 2⃣ حجاب و عفاف در . 3⃣ پوشش و عفاف در علوم و ها. از جمله عناوینی که در این مجموعه به آن پرداخته شده: 👇 تاریخ برهنگی، پوشش و عفاف در ایران از آغاز تا امروز استراتژیک، نتایج هرج و مرج جنسی 😥 جنگ جهانی علیه حجاب 📛 و... ✅ در عین اختصار، بصری😍 ، استفاده از سبک نوین اینفوگرافی در طراحی و ارائه مطالب به جهت انتقال بهتر و کاربردی👌 ، مستند و متقن بودن مطالب، نگاه همه جانبه داشتن و نگاه از زاویه دید مخاطب به موضوع ، از جمله ویژگی های این اثر است. 👏 🏴 🌷