✥علے؏✥
امیرالمومنین علیه السلام :
«در این صورت، بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته ای...»
✥علے؏✥
امیرالمومنین علیه السلام :
«بیعت نمیکنم.
در سقیفه نبودم، اما استدلال شما در آنجا این بود، که شما از انصار به پیامبر نزدیکتر بوده اید؛ پس خلافت از آن شماست.
من بر مبنای همین استدلالتان میگویم، که خلافت، حق من است. 🍃
هیچکس به پیامبر، نزدیکتر از من نبوده و نیست. 🍃
اگر از خدا میترسید انصاف دهید.»
✥فاطمهـۜ✥
🥀صدیقه طاهره علیها السلام:
«اگر دست از سر پسر عمویم برندارید،
سرم را برهنه میکنم،
گریبان چاک میزنم و
همه تان را نفرین میکنم.
به خدا نه من از ناقه صالح کم ارج ترم و نه فرزندانم کم قدرتر...»
✥
راوی✍️:
ستون های مسجد به لزره درامد.
وحشت همه را فرا گرفته است.
وای اگر تو نفرین میکردی!
ای کاش نفرین میکردی😔😔
✥علے؏✥
امیرالمومنین علیه السلام:
«سلمان!!!
برو و دختر رسول خدا را دریاب»
🌿سلمان:
«دختر رسول خدا!
خشم نگیرید...
نفرین نکنید...
پدر شما، پدر رحمت و مهربانی بوده است.»
✥فاطمهـۜ✥
🥀صدیقه طاهره سلام الله علیها:
«علی را،
خلیفه بحق مسلمین را،
دارند میکشند.»
✥
راوی✍️:
موقتاً ، دست از سر مولایم علی علیه السلام برداشتند
و
تو بانوی من،
تا علی را به خانه نیاوردی، نیامدی.
ولی چه آمدنی... 😔
✅ ادامه دارد
اذان مغرب
به افق خراسان رضوی
التماس دعا
در شام غریبان مادرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ما عشق را پشت در این خانه دیدیم..
🔸 دیر آمدم، دیر آمدم، در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود، بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
💞 #نگاه_مادر
🆔 @Negah_madar
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲