eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
53 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
جایی که🌹 مادر ❤️در آن نفس بکشد 🌿 هیچ🌻 گلدانی 🌻 خشک 🌻 نمیشود🌻
🌹🌹🌹🌹🌹 "حجاب مناسب" ⭕️ یکی دیگه از عوامل مهم نا آرامی توی خانواده، بی حجابی و بدحجابی هست. 🔹هر یک از اعضای خانواده باید دقت کنن که حتی توی خونه هم مراقب بعضی مسائل باشن. 🔹مثلا اگه یه مادری که سنش زیاد هم نیست بیاد و جلوی پسرای مثلا ده سال به بالای خودش لباسای لختی و کوتاه بپوشه قطعا موجب تحریک هوای نفس پسراش میشه. 🔺هر چقدر پسراش بزرگ تر باشن هم بدتر میشه. - حاج آقا یعنی شما میگی کسی با دیدن مادرش هم تحریک میشه!؟😳 🔹بله دیگه! شهوت، شهوته! هوای نفس که این چیزا حالیش نمیشه! 😒 ⭕️ خصوصا با توجه به اینکه در زمان ما، دسترسی به فیلم های مستهجن فوق العاده ساده شده. الان کمتر نوجوانی هست که تلگرام داشته باشه اما فیلم و عکس مستهجن ندیده باشه. 🚫 دیدن این فیلم ها فوق العاده آدم رو حساس میکنه. 🔺هم مادران و هم خواهران بزرگوار خیلی باید مراقب باشن که لباسای تحریک کننده نپوشن 🔺بچه ی شما اگه پس فردا اهل کثافت کاری شد اول از همه یقه خودتون رو بگیرید. 🔷بله یه خانم جلوی شوهرش هر لباسی دوست داره بپوشه. اصلا لباس هم نپوشه! ✅ اما مقابل پسران جوان خودش هم باید سعی کنه رعایت کنه. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✨﷽✨ 👌 داستان کوتاه پندآموز ✍ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم .. ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . . ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ. اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ. ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد🌹 ✨امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است .» 📚 وسائل الشیعة ص ۲۵۱ ‌💝💝💝💝💝💝💝💝💝
💠 شخصی به علامه گفته بود : فلان کس از شما انتقاد کرده است ، علامه فرموده بودند : 🔸️من که رسوای جهانم! عیب من یکی دو تا نیست ، خب این هم رویش 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
✨بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ✨آن بی گناهان به چه جرم و گناه کشته شدند؟! ✨For what sin she was killed آیه 9 سوره تکویر https://t.me/hamdan110 قاتلان و حامیان آنان ، امروزه و با حمایت خودی های بیخودی ، ادعای حمایت از زنان ایران اسلامی را عربده می کشند. #دختران-انقلاب #دختر-آبی #رسانه-مزدور
ارسال شده از سروش+: 🏴🏴🏴 ✍ داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س) 🔰 زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب(س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود. یزید گفت شب برو. 🌙 چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود، کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان... اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمی‌بردند.... خانم ام کلثوم(س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب(س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمی‌دانی این گونه صدقات بر ما حرام است؟ برای چه این طعام را آورده‌ای؟ زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست، بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه می‌برم. 🔻 زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند، مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین (؏) بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند. ✨ درآن زمان حسین (؏) به خانه آمد. علی (؏) فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین (؏) چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است... گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور مانده‌ام. 💠 نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین (؏)، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم. 🏴 فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟ حضرت زینب(س) فرمود: از اهل مدینه. آن زن گفت: عرب همه‌ی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا(ص). آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست. حضرت زینب(س) سبب را سؤال کرد 💠 گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا(ص) اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مى‌دهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته‌اى؟ حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده‌ام. آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مى‌دهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین(؏) عبور نموده و هیچ بى‌بى من حضرت زینب(س) را زیارت کرده‌اى؟ ✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمى‌شناسى... من زینبم ⁉ زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟ حضرت زینب(س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مى‌کنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین (؏) است. آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید. فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر(ص) را در خانه من نصب کرده‌اى با اینکه ودیعه رسول خداست... 🏴 واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین 🔥 یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مى‌رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مى‌زد .... 🔥 یزید چاره‌اى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب(س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مى‌شدم و تو را به این حال نمى‌دیدم. اهل بیت(؏) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (؏) و آل یس و طه مى‌باشند. 📚 ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱ ••●✦✧✦✧✦●•• زینب اسیر نیستــــ دو عــالــم ... اسیـــــر اوستــــ ━━━ ━━━ ━━━ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ارسال شده از سروش+: خواستگاری عبدالله بن جعفر از حضرت زینب (س) پاسخ: پس از آنکه زینب (علیهاالسلام) به سن رشد رسید، خواستگاران بسیاری پیدا کرد که برخی از آنان از اشراف و روسای قبایل عرب بودند. آنان گمان داشتند بخاطر ثروتشان یا منصبی که در جامعه دارند می توانند به افتخار ازدواج با زینب (علیها السلام) نائل آیند. به عنوان نمونه، اشعث بن قیس که از ثروتمندان یکی از قبایل عرب به شمار می آمد و از نظر خویشاوندی با خلیفه اول بسیار نزدیک بود، غرور و افتخاری برای خود قائل بود و گمان می کرد به خاطر پیوندش با خانواده ی خلیفه اول، می تواند داماد امیر المومنین علی (علیه السلام) نیز باشد. پاسخ: پس از آنکه زینب (علیهاالسلام) به سن رشد رسید، خواستگاران بسیاری پیدا کرد که برخی از آنان از اشراف و روسای قبایل عرب بودند. آنان گمان داشتند بخاطر ثروتشان یا منصبی که در جامعه دارند می توانند به افتخار ازدواج با زینب (علیها السلام) نائل آیند. به عنوان نمونه، اشعث بن قیس که از ثروتمندان یکی از قبایل عرب به شمار می آمد و از نظر خویشاوندی با خلیفه اول بسیار نزدیک بود، غرور و افتخاری برای خود قائل بود و گمان می کرد به خاطر پیوندش با خانواده ی خلیفه اول، می تواند داماد امیر المومنین علی (علیه السلام) نیز باشد. ظاهرا او روزی در خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور داشت و عبور زینب (علیها السلام) را از فاصله ای شاهد بود. در این هنگام او، زینب (علیها السلام) را از پدر بزرگوارش خواستگاری کرد؛ اما امیرالمؤمنین(علیه السلام) درخواست او را رد کرده و او را به خاطر غروری که سبب جراتش در این خواستگاری شده بود، سرزنش نمود.[۱] در بین خواستگاران زینب کبری(علیها السلام)، نام عبدالله بن جعفر نیز به چشم می خورد. او در خانه ی علی (علیه السلام) آمد و شد داشت و مورد علاقه ی رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و امیرمومنان(علیه السلام) بود. عبدالله بن جعفر، پسر جعفر طیار است؛ شهیدی که پیامبر درباره اش فرمود که با دو بال بهشتی در بهشت پرواز می کند. جعفر طیار برادر امیرالمومنین(علیه السلام) و از پیشگامان در راه اسلام و از مجاهدان راه خدا بود. جود و بخشش او سبب شد که مردم او را پدر مستمندان بنامند؛ چرا که او برای مردم فقیر، همانند پدری مهربان بود. این همان میراث معنوی است که بعدها به پسرش عبدالله رسید. ادامه👇👇👇👇👇
ارسال شده از سروش+: ادامه👆👆👆👆👆 همه ی مورخانی که از عبدالله سخن گفته اند، او را به کرامت و عزت نفس ستوده اند و مخصوصا در جنبه ی بخشش او بسیار بحث کرده اند. به عنوان مثال، تاریخ عصر او، از ۱۰ سخاوتمند معروف عرب نام می برد که در راس آنها عبدالله قرار دارد؛[۲] تا جائی که حتی برخی از مورخان او را قطب السخاء (قطب و مرکز سخاوت) نیز نامیده اند. عبدالله بن جعفر مورد وثوق امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و بعدها نیز در جنگها و برنامه های آن حضرت شرکت و حضوری چشمگیر داشت تا جائی که در جنگ صفین او یکی از فرماندهان سپاه امام (علیه السلام) به حساب می آمد... عبدالله نیز علاقه مند بود که با حضرت زینب (علیها السلام) ازدواج کند؛ ولی حیا داشت که او را مستقیما از امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستگاری کند. لذا قاصدی به حضور امام (علیه السلام) فرستاد و خواستگاری خود را عرضه داشت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز او را بدین امر سزاوار تر دید و با آن موافقت کرد. اما مهریه به چه میزان؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) مهریه ی زینب (علیها السلام) را به میزان مهریه ی مادرش قرار داد.[۳] اما این ازدواج فرخنده، یک شرط نیز به همراه داشت. شرط این ازدواج آن بود که اگر حسین(علیه السلام) به مسافرتی می رود، زینب(علیها السلام) نیز مجاز باشد که او را همراهی کند و عبدالله مانع این کار نشود. این شرط در خصوص ملاقات این دو خواهر و برادر نیز به چشم می خورد و البته که کمتر روزی اتفاق می افتاد که این دو یکدیگر را ملاقات نکنند.[۴] سرانجام این ازدواج واقع گشت و زینب(علیها السلام) به خانه همسر خویش، عبدالله بن جعفر آمد. عبدالله که مردی ثروتمند و از سخاوتمندان معروف عرب بود، روشن است که خانه اش هم ردیف خانه های اشراف و متمکنان عرب و دارای خدمه و کارگزاران متعددی بود. اما تاریخ نشان می دهد زینب (علیها السلام) هرگز خود را گرفتار زندگی اشرافی نکرد و به هیچ عنوان بدان دل نبست.[۵] -------------------------------------------------------------------------------- [۱] . عقد الفرید، ج۳، ص۳۰۱. [۲] . الاستیعاب – ابن عبدالبر [۳] . ۴۸۰ یا ۵۰۰ درهم و هر درهم معادل یک مثقال شرعی نقره است که هر مثقال ۱۸ نخود است [۴] . این فراز تنها در کتاب ریاحین الشریعه، (ج۳،‌ ص۴۱) دیده می‌شود و این‌جانب علی رغم جستجو، آن را در منابع کهن نیافتم. [۵] . لازم به ذکر است که مطالب فوق برگرفته از کتاب زندگانی حضرت زینب (س)، رسالتی از خون و پیام نوشته ی دکتر علی قائمی می‌باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠اصلا در جمع باهم تند صحبت نکنید. حتی اگر افرادی که در کنارتان هستند از امین‌ترین افرادند مجوز دخالتها و تعبیرهای بد آنها را صادر نکنید! 💠 هیچگاه اجازه ندهید خانواده یا دوستانتان از مشاجرات شما چیزی بدانند زیرا شما بخاطر عشق به یکدیگر فراموش می‌کنید اما هیچگاه خانواده شما فراموش نخواهند کرد و جایگاه همسرتان در خانواده پایین می‌آید. 🍃❤️
💠 از موفقیت‌های یکدیگر احساس غرور کرده و همدیگر را از ته دل تحسین کنید! 💠 به کار یکدیگر علاقه‌مند بوده و به آن احترام بگذارید! 💠 سعی کنید کارهای خسته‌کننده و یکنواخت مثل کارهای خانه را با هم تقسیم کرده و آن را برای هم جذاب کنید. 🍃❤️
💠 مرد زمانیکه همسرش سرش را روی یا گردن او می‌گذارد احساس صمیمیت و نزدیکی و می‌کند! 💠 اين تكنيكى بسيار ظريف براى به دست آوردن دوباره همسرتان می‌باشد! 🍃❤️
✅زن وشوهر هر چه بیشتر به هم کنند، زیادی نیست... محبت می‌آورد. 🍃❤️
💠 آقای عزیز همسرت رادیو نیست تا صحبت میکنه، میگی: "بگو می‌شنوم" و حواست به گوشی 📵 موبایل یا تلویزیون📺 باشه! 💠 لطفاً برای ده دقیقه هم که شده فقط به همسرت گوش بده و به چهره‌اش کن! 🍃❤️
نشد مدافع زینب در این حرم باشم ولی شود که مراقب ز چادرم باشم به عشق عمه ی سادات و صبر بی وصفش شود که لایق جود شه کرم باشم؟
[نیکی کردن] _پیامبر خدا«صلی الله علیه وآله»: خانواده مرد، اسیران او هستند، ومحبوب ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که به اسیرانش بیشترنیکی کند.
خانم گاندی: ای زنان، اگر آرایش کردن شما تنها به منظور جلب شهوت مرد است از این کار خودداری کنید و زیر بار چنین خفت و خواری نروید. 📚بهشت جوانان، ص 264 #پویش_حجاب_فاطمے
🌹🌹 🌷حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت. همسرش او را تحریک کرد به دریا برود، شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند. مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد. قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد. او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد. او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟ همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد، پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود. پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟ او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است، پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود. پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است. همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد ، خاری به انگشتش فرو رفت ، درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد. پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند ، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت. پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد. وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد. پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است. پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد. پادشاه به او گفت: -آیا مرا میشناسی...!؟ -آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی. -میخواهم مرا حلال کنی. -تو را حلال کردم. -می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟ گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم : پروردگارا! او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده! 💐💐💐💐💐
راحت باش.. نمی‌خواهد نگاهم کنی... چشم‌های تو... برای تماشا کردن دنیا نیست.. برای تماشایی کردن دنیاست... 🌺
دستهایت بوی عشق میدهند ... بوی عطر یاس حیاط خانه مادربزرگ اصلا زندگی از بودن تو جوانه زده است مگر میشود حصار آغوشت باشد و من غمگین باشم ... مگر میشود عطر نگاهت بر طاقچه دلم باشد و مستم نکند ... همه چیز آنجاییست که تو هستی همه چیز از آن حضور توست ... و در نهایت عشق می بارد آنزمان که تو هستی ... 🌺
نادان ترین انسانها کسانی هستند که دیگران را از روی عبادات ظاهری ایشان قضاوت میکنند . غافل از اینکه انسانیت در رفتار ماست که انجام میشود نه در شعارهای که میدهیم .... 🌺
هرگز سعي نكنيد كسي را متوجه ارزشتان كنيد... اگرفردي قدرشما رانميداند اين يعني لياقت شما را ندارد... به خودتان احترام بگذاريد و با كساني باشيد كه واقعا براي شما ارزش قائلند.. 🌺
هدایت شده از ملت ایران باید قوی شود
💥 استاد 🔹 حجت الاسلام علیرضا پناهیان را همه می شناسند؛ بیش از اینکه سیاسی باشد، در حوزه فرهنگ و سبک زندگی فعالیت داشته و جریان سازی کرده است. پناهیان اما خودش می گوید «ما بگوئیم می خواهیم کار دینی کنیم نه کار فرهنگی؛ چون وقتی بگوئیم کار دینی، دیگر این دین است که تعیین می کند در یک مقطعی کار فرهنگی کنیم در مقطعی دیگر کار سیاسی، در مقطعی دیگر کار اقتصادی و ... .». 🔸پناهیان حالا طی سال های اخیر در مواجهه با لیبرال های ایران، همراه و هم دوش با سایر علما و بزرگان و اساتید انقلابی، کالجبل الراسخ ایستاده. چون او رأی و نظر خود را بخاطر به به و چه چه این و آن ابراز نکرده و نمی کند! 🔸 استاد در اظهار نظر اخیر خود اما دست گذاشته روی نقطه حساس طیف لیبرال حاکم در کشور! ✅ او با فریاد گفت: «چرا نمایندگان مجلس از شفافیت می ترسند؟ علت اینکه طرح شفافیت آرای نمایندگان رأی نیاورده چیست؟ چرا شفافیت رأی را مساوی تفتیش عقاید می دانید؟ ما چکار به عقاید شما داریم؟ ما می خواهیم نتیجه کار کارشناسی شما را بدانیم». 🔹بعد از این بود که مطالبه نمایندگان به مطالبه عموم مردم تبدیل شد و همین باعث خشم نمایندگان مجلس شد که برخی از آنها با پرخاشگری و اهانت به پناهیان حمله کردند که منبری نباید در کار مجلس و سیاست دخالت کند! ✅ حالا پناهیان پرچم مطالبه از مجلس و دولت را به دست گرفته و با صراحت از دولتمردان و نمایندگان خواسته که باید اموال و آرای آنان شفاف باشد و همچنین چرا اولویت های اصلی مردم که همان "اقتصاد و معیشت و فرهنگ" است را برخی نمایندگان به مسائل سطحی کاهش می دهند؟ و شورای نگهبان باید مدام بر رفتار رئیس جمهور و نمایندگان نظارت کند و "حتی بعد از انتخاب نیز نظارتش را ادامه دهد" تا کسانی که به دروغ گفته بودند: «رقیب من بعد از مسئولیت در خیابان دیوارکشی ها می کند»، محاکمه شود! 🔹این مطالبات به حق، باعث عصبانی شدن دشمنان داخلی و خارجی شده و آنان شروع کرده اند به اتهام زنی و برچسب زنی به حجت الاسلام پناهیان! 🔸 ما توده های مردمی باید در این نبرد، پشتیبان کسانی باشیم که "حق و حقوق مردم را فریاد می زنند" و نباید آنها را در این نبرد نابرابر تنها بگذاریم. امروز و باید او را با تمام توان یاری کنیم.... 🌹🌹🌹