✨ سلام و نور 🌷شهیدانه امروز افتخار داریم در خدمت نور چشمی هایی باشیم که جلسمون رو نورانی تر میکنن🌸 ✔️خانواده محترم شهید حاج حسین بادپا ✔️حضور حاج آقا میرزایی رفیق و همرزم شهید بادپا #شهیدانه @maktabe_tahora

🔹دلنوشته شهید حاج‌ قاسم سلیمانی برای شهید حاج حسین بادپا... شهیدانه امروز رفقای صمیمی میزبان میهمانانشون هستند .... قدمتون بر چشم🌹 📍امروز ساعت ۱۶_مکتب طهورا @maktabe_tahora

این عکس دلبرانه رو آدم هر چی نگاه کنه سیر نمیشه 🥺 #حاج_قاسم #شهید_بادپا #شهید_صدرزاده خدایا ما رو هم به میزبانان امروز شهیدانه ملحق کن😭 الهی که شفیعمون بشن🥺 #شهیدانه #مکتب_طهورا @maktabe_tahora

حسین آقا دلش نمی‌خواست پیکرش بعد از شهادت برگردد. می‌دانست حاج قاسم که خود شهدای کرمان را به خاک می‌سپارد، طاقت ندارد پیکر یار دیرینش را در خاک بگذارد. حسین نمی‌خواست حاج قاسم را اذیت کند... #شهید_بادپا #شهیدانه #مکتب_طهورا @maktabe_tahora

دست همسرش را گرفت و رفت به دیدار حاج قاسم. پشت خانم به حالت تواضع پنهان شد و حاجی را به آبروی چادر همسرش قسم داد. این واسطه چیزی نبود که سردار سلیمانی بتواند از آن عبور کند و باز هم بگوید «نه». راهی که حسین به ذهنش رسید، جواب داد و بالاخره پوتین جهاد در سوریه را پوشید و همراه حاج قاسم عازم سرزمین شام شد... #شهید_بادپا #شهیدانه #مکتب_طهورا @maktabe_tahora

بابای خوبم تو مشق عشق را از سنگرهای تفت دیده اهواز شروع کرده بودی و در آبهای خروشان اروند به اوج رسانده بودی؛ رفقایت که آسمانی می شدند شوقت برای رهایی بیشتر میشد غافل از اینکه اذن رفتن شما در دستهای با کفایت عمه سادات بود.. بابای خوبم بعد از فدایی شدنت به پای ام المصائب کربلا برادرهایم صبورتر شدند و انگار پایان تو شروع فصل بی قراری هایم بود.. بابای مهربانم دلم این روزها وقتی بهانه گیرت بشود با ترنم *و ما رایت الا جمیلا* آرام می شود ولی بهانه هایش را می ریزد توی کلمات این شعر و آتشم می زند آنجا که می گوید ای پیش پرواز کبوترهای زخمی، بابای مفقودالاثر، بابای زخمی برگرد تنهایی بغل بابای من باش و با یک بغل بابا بیا و جای من باش. یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور امید است که تو برگردی و کلبه احزان ما را منور کنی... 🌷بخشی از دلنوشته دختر شهید مدافع حرم حاج حسین بادپا @maktabe_tahora

"بِسمَ‌رب‌المَہدے" 🔹معرفی کتاب🔷 📘 دردانه‌ی کرمان🌱 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🖋به قلم: خانم سارا افضلی 📄تعداد صفحات:۵۸۰ 💙〰💙〰💙〰💙〰💙 حرم کجاست؟! و مدافع حرم کیست؟! این بار اطاعت از ولی را به جای اروندکنار در روستاها و شهرهای نا آشنای شام،به دفاع از اسلام و حرم حق الهی شناختنتد. آنها به یقین رسیده بودند که جنگیدن در شهرهای سوریه مثل جنگیدن در رکاب امام حسین(ع) و روز عاشوراست. مردانی که از فرزندان خود گذشتند تا بار دیگر با فرزندان فاطمه الزهرا پیمان ببندند. کجا میتوان آنها را شناخت،که در رفتن شتابی عجیب داشتند و در ماندن اکراهی عمیق؟! و《حسین بادپا》از جنس این مردان بود که پاداش این جهاد را در گمنامی گرفت...📿🥀 💙〰💙〰💙〰💙〰💙 حسین بادپا نماد نسلی از جهاد و شهادت است که سالها پیش، چشم خود را در "اروند رود" به یادگار جا گذاشته بود. حسینی که با 《اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله》وارد بهشت الهی شد...🌱 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ امید است این کتاب اندکی از دین مارا به این پاک مردان و سبز قامتانِ بی ادعا ادا کند‌. "ساراافضلی" #مکتب_طهورا #کتابدانه https://eitaa.com/maktabe_tahora

🤍💙🤍💙🤍💙🤍💙 برشی از کتابِ✨ دردانه‌ی کرمان [شهید حسین بادپا]🌱 ■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□ ...و حالا نوبت خاطرات حاج قاسم از بادپا بود. با آرامش خاصی گفت: چون درباره دیگر شهدای مدافع حرم مصاحبه ای نکرده، بهتر است درمورد حاج حسین نیز مصاحبه نکند تا شاید خانواده دیگر شهدا از او دلگیر نشوند. حاج قاسم فقط یه جمله گفت:( حسین دردونه‌ی کرمون بود!). یک جمله‌ی چهار کلمه ای!¡ حاح قاسم پرسید: حالا اسم کتاب را چه می گذاری؟¿ گفتم:"دردونه‌ی کرمون"!... #مکتب_طهورا #کتابدانه https://eitaa.com/maktabe_tahora ■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□