eitaa logo
🇮🇷مکتب حاج قاسم🇵🇸
545 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
12 فایل
سوالی هست بفرمایید @abdezaiife ✌️کانال مکتب حاج قاسم 🇮🇷 https://eitaa.com/maktabehajghasem
مشاهده در ایتا
دانلود
حواستون باشه که: از کلیدهای ارتباطی استفاده کنید ، نه از قفل‌ها قفل‌ها: 🔒تو نسبت به من بی‌توجه شدی! 🔒تو دیگه منو دوست نداری! 🔒تو بلد نیستی با من چه طور رفتار کنی! کلیدها: 🔑من به توجه تو نیاز داشتم و احساس کردم به من توجه نداری! 🔑من به محبت بیشتر تو نیاز دارم! 🔑من به این که به من بگی دوستم داری نیاز دارم! 🔑دلم می‌خواد با من این طوری صحبت کنی! 🔑من دوست دارم با من این طوری رفتار کنی! قفل‌ها و کلیدها هر دو یک مطلب رو می‌گن اما به شیوه‌ای متفاوت🌱 @maktabehajghasem🇮🇷
آرزوی بزرگ.mp3
1.47M
💥آرزوی بزرگ 🔻 یعنی راجع به من چی فکر میکنه؟ توی دلش جایی دارم یا نه؟ اصلا دوستم داره...؟! 🎙 @maktabehajghasem🇮🇷
🇮🇷مکتب حاج قاسم🇵🇸
#خبر 🎥 محکومیت فعالان شبکه‌های اجتماعی در عربستان @maktabehajghasem🇮🇷
این چه جاهلیتی بود که عربستان توش مونده... . . . . . . ان شاءاللّه 👇👇👇 مکه بشود مرکز شیعه چه قشنگ است....👌 @maktabehajghasem🇮🇷
از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد: یاد گرفتم دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم. یاد گرفتم‌ مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت یاد گرفتم ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی ، امنیت و آرامش بهره مند باشد. یاد گرفتم مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است. یاد گرفتم کسی که مرتب می گوید: من این می‌کنم و آن می‌کنم تو خالی است و نمی تواند کاری انجام دهد @maktabehajghasem🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عزاداری جمعی از جوانان در حرم امام رضا (ع) در واکنش به حمله تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) @maktabehajghasem🇮🇷
🔴پیام رئیس جمهور در پی حادثه تروریستی حمله به حرم شاهچراغ علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم 🔹ندای مظلومیت و اقتدار ملت ایران، این بار در حرم مطهر حضرت احمد بن موسی علیه‌السلام طنین انداز شد و جنایتی دیگر بر سیاهه جنایات دشمنان انقلاب اسلامی ایران افزود. 🔹اینجانب، شهادت و زخمی شدن جمعی از زائران حرم مطهر حضرت احمد بن موسی علیه‌السلام در این حمله تروریستی را به خانواده‌های این عزیزان و همه مردم ایران تسلیت عرض میکنم. 🔹تجربه نشان می دهد دشمنان ایران، انتقام استیصال و به سنگ خوردن تیرهایشان در ایجاد انشقاق در صفوف متحد ملت و پیشرفت کشور را با خشونت و ترور می‌گیرند. این شرارت، قطعا بی‌پاسخ نخواهد ماند و دستگاههای امنیتی و انتظامی با شناسایی عقبه‌های این جنایت کور، به آمران و طراحان آن پاسخ پشیمان‌کننده و عبرت‌آموزی خواهند داد. سیدابراهیم رئیسی @maktabehajghasem🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماموستا محمدی از علمای اهل‌ سنت کردستان حمله تروریستی حرم شاهچراغ را محکوم کرد. @maktabehajghasem🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه👌 ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می گیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند. قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهی تابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهی تابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه.چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی. «زمخت نباشیم». زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها @maktabehajghasem🇮🇷