🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸شب از ماموریت برگشتند گفت: حالا که اینجا هستیم برویم و به مادر شهید سر بزنیم .
وقتی دید چراغ خانه خاموش است شب را در سپاه شهر ماهان خوابیدند تا صبح زود خودش را به مادر برساند.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸مکه بود که تماس گرفت تا احوال مادر را بپرسد گفتم مادر مشرف شده اند حج .مشخصات کاروان را گرفت و خدا حافظی کرد.
مادر که برگشت تعریف کرد : حاج قاسم کاروان ما را پیدا کرد و امد پیش مان یک شب تا صبح من و مادر شهید گرامی را به مسجد الحرام برد گفت گوشه لباس احرام من را بگیرید و دنبالم طواف کنید. بعد هم برای مان قربانی و رمی جمرات کرد.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸چون نتوانسته بود حضوری برود تماس گرفت که احوال پرسی کند. مادر گفت برای ناهار آبگوشتی که دوست دارید درست می کنم منتظرتان هستم. گفت چشم و به سمت خانه شان راه افتاد. گفتیم باید به پرواز برسید و برگردید تهران . خندید و گفت : روی حرف مادر شهید که نمی توان حرف بزنم تازه آبگوشت های مادر خستگی را از تن بیرون می کند.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸مادر خواست کنارش بماند و جایی نرود وگفت: اگر بروی شاید دیگر من را نبینی. با اینکه کار مهمی داشت تصمیم گرفت بماند پیش مادرش. ما خواهر ها مادر را مجاب کردیم که رضایت بدهد به رفتنش. وقت خدا حافظی کف پای مادر را بوسید و رفت .همان شد که مادر گفته بود این اخرین دیدارشان بود. بعد ها خوشحال بود که حسرت بوسیدن کف پای مادرش بر دلش نمانده
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸مادر شهید را در هواپیما دیده بود .وقت پیاده شدن با اینکه خیلی عجله داشت ساک مادر را گرفت و با خودش اورد. پای مادر درد میکرد با این حال پله ها را یکی یکی هم پای مادر پایین آمد و تا کنار ماشین همراهی اش کرد.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸پرسید شهید دیگری در این روستا ماند که به خانه اش برویم؟ گفتیم یک نفر هست اما دیر وقت است و روستا برق ندارد منطقه هم که امنیت ندارد صلاح بدونید برگردیم. نپذیرفت رفتیم و قریب به یک ساعت در خانه ی شهید نشستیم . تمام مدت کنار مادر شهید دو زانو نشسته بود و مثل فرزند خودش احوالش را می پرسید . وقتی مادر شهید اصرار کرد راحت بنشیند گفت : محضر مادر شهید محضر خداست و احترام دارد من دوست دارم دو زانو جلوی مادر شهید بنشینم
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸بعد از یادواره گفت: برای پدر و مادر شهید در یک اتاق دیگر سفر بیندازید. خودش هم رفت تا با هم غذا بخورند. دیدم که نشسته بود بین پدر و مادر شهید و برای شان لقمه می گرفت یک لقمه برای مادر و یک لقمه برای پدر و می گفت من را به عنوان پسر کوچک تان قبول کنید.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸خبر داد که برای دیدن مادر می آید اما مادر خانه نبود ما هم چیزی نگفتیم تا به خانه برسیم بیست دقیقه طول کشید این مدت را توی کوچه منتظر ایستاده بود پیاده شدم تا ذر خانه را باز کنم خودش نشست پشت فرمان و ماشین را اورد داخل حیاط بعد هم مادر را با ویلچر به داخل اتاق برد. می خندید و میگفت : می خواهی با کمک به مادر تمام ثواب را خودتان ببرید...
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم |#در_حوالی_بهشت
◻️روایاتی عاشقانه از ارادت سردار دلها به محضر مادران شهدا
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم