eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
🌷این کانال جهت ترویج مکتب،سیره وسبک زندگی حاج قاسم سلیمانی فعال شده است. 🌹آمادگی اعزام راوی،برگزاری دوره روایت گری ،اردوی راهیان مکتب،برگزاری کنگره،یادواره،تولیدات و...ویژه مکتب حاج قاسم عزیز را داریم.. ⚘سیاری @shahidegomnamemaktabehajqasem ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
✍سالروز شهادت سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی فرمانده تیپ امام حسین علیه السلام لشکر ۴۱ ثارالله کرمان... 💢فرازهایی از وصیت سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی... 🔹می خواستم سخنی با ملّت داشته باشم مواظب منافقين داخلی باشيد و نگذاريد آنها ثمره خون شهدای ما را پايمال كنند. 🔸همان گونه كه تا به حال ثابت قدم بوده ايد از اين به بعد نيز پا در ركاب باشيد دست از اطاعت خدا بر ندارید و به فکر آخرت باشید... 🔹در مقابل مشکلات و سختیها محکم و صبور باشید و در هر صورت خدا را شکر و ستایش کنید... 🔸اینها همه امتحاناتی است که شما در مقابل خداوند انجام می دهید... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍سالروز شهادت سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم چهلم شهید مرتضی حسین پور قسمت اول... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍تربیت شده دین ؛ وصف شهید حاج قاسم سلیمانی در کلام آیت الله مصباح یزدی... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم چهلم شهید مرتضی حسین پور قسمت دوم... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
✍سرداری که فکر و جانش را معبر رزمندگان قرار داد شهید حسینعلی عالی... 🔹الهام درونی شهادتش را به وی اطمينان داده بود زیرا درست دو هفته قبل از شهادتش در عالم رؤيا حجه‌ بن‌ الحسن عجل الله را ديد که آقا به او فرمود بيا به طرف ما بيا... 🔸شهید حسینعلی عالی سال ۱۳۴۶ در روستای جهانيگر در منطقه سیستان چشم به جهان گشود. 🔹حسينعلی ضمن تحصيل در مدرسه به ورزش کشتی می پرداخت هنوز کودکی بيش نبود که انقلاب به پيروزی رسيد و جنگ آغاز شد. 🔸وی در سن ۱۴ سالگی به جبهه‌های حق عليه باطل رفت و در عمليات‌های والفجر ۸ کربلای یک و کربلای ۵ شرکت کرد. 🔹قابلیت های وی و دقت عمل شهید حسین عالی فرماندهان را واداشت تا مسئوليت معبر عمليات لشکر ۴۱ ثارالله را به او بسپارند. 🔸در شب عملیات کربلای ۵ در حالی که وقت تنگ بود و نيروهای رزمنده بايد از ميادين مين می گذشتند حسينعلی آخرين نماز را با عشق شهادت قامت بست... 🔹و پس از سلام به آسمانيان بر روی سيم‌های خاردار خوابيد تا معبر نيروهای اسلام باز شود که در همين حال تيری به پهلوی سردار ۱۹ ساله لشکر ۴۱ ثار‌الله اصابت کرد... 🔸از همین رو سرلشکر قاسم سلیمانی از وی در این عملیات به عنوان نوجوان شجاع زابلی یاد نمود که راه را برای پیروزی رزمندگان با قامتش باز کرد. ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
✍فرازی از وصیت سردار شهید حسینعلی عالی... 🔹خداوندا می‌خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. 🔸می‌خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. 🔹خداوندا من نه بهشت می‌خواهم نه شهادت من ولایت می‌خواهم ولایت مولا علی علیه‌ السلام... 🔸مرا به ولایت مولایم علی علیه‌ السلام بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان. ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷سرکشی حاج قاسم به یکی از پایگاه های مقاومت که شب قبل از حضور حاجی به این پایگاه حمله شده بود. حاج قاسم : 🌷پنج تا شهید دادین در راه خدا، خدا قبول کنه... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دارم هوای گریه خدایا بهانه ای... 🔸مزار مطهر شهدای ترور سیزدهم دی ماه ۱۴۰۲ گلزار شهدای کرمان... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قسمت سوم سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم چهلم شهید مرتضی حسین پور عوامل موفقیت برای یک ملت... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍آن روزها زمین و آسمان به هم پیوسته بود... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قسمت چهارم مجموعه گفتگوی صمیمانه با زائرین مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍مجموعه گفتگوی صمیمانه با زائرین مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی قسمت پنجم... 🔸حاج قاسم کسی بود که از دوران نوجوانی راهش را در جهت مبارزه با ظلم پیدا کرد... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل: پنجم 🔸صفحه: ۲۹۰_۲۹۳ 🔻ادامه قسمت ۱۶۸ باز به یاد خواب دیشبم افتادم که حاج حسین گفت قسمت نیست که برم! گفتم شهید نمی شه! فرمانده گفت با وضعی که من حاج حسین رو دیدم، فکر کنم شهید بشه. خیلی خون ازش می اومد. عقید سهیل، همین که می‌شنود حاج حسین مجروح شده، سریع یک اکیپ را مسئول رسیدگی و طبابت حاج حسین قرار می دهد. سریع منتقلش کرده بودند به این بیمارستان شخصی. در همه ی بیمارستان هم برایش محافظ می گذارد. بعد از عمل خیلی سنگینی که داشت، سرانجام به هوش آمد. بعد هم یک هفته در بیمارستان بستری بود. می بایست روزی پنجاه بادکنک باد می کرد و قرص و دارو می خورد. نه بادکنک ها را باد می کرد، نه داروهایش را می خورد. هم دکتر خودمان و هم دکتری که ایشان را عمل کرده بود، خیلی نگران بودند. در روز اول عمل حاج حسین کار داشتم و نتوانستم کنارش بمانم. دکتر خودمان که رابطه ی من و حاج حسین را می دانست، زنگ زد و گفت برو پیش حاج حسین و کاری کن که داروهاش رو بخوره. پنج شش روز توی بیمارستان کنارش بودم. وقتی داروهایش را می دادم، می خورد و حرف های دکتر را گوش می کرد. بهترین ایام زندگی من شاید همین لحظاتی بود که از نفس های روحانی و نیت خالص حاج حسین بهره می بردم. 🔻قسمت ۱۶۹ فایل صوتی: حاج حسین بادپا یک شب، توی شهر حماه مجروح شدم. خون، اطراف قلب و ریه ام را گرفته بود. همه ی بچه ها نگرانم بودند. خون زیادی ازم می رفت؛ ولی تا کمک برسد و ما را انتقال بدهند، هی سر به سرم می‌گذاشتند که حاج حسین، رفتنی هستی! کلاً زمین گیر شدی. هنوز خونگرم بودم. درد را حس می کردم. خندیدم و گفتم این که یه خراش جزئیه! نگران نباشید! زود می آم. کم کم چشمانم سنگین شد و از حال رفتم؛ ولی هنوز صداها را می شنیدم. تو یکی از بیمارستان‌های شهر حماه، ریه ام را ترمیم کردند. برای جراحت قلبم امکانات نداشتند. از آن طرف هم وقت کافی برای انتقال من به دمشق نبود. یکی از بچه‌های سوری به نام عقید سهیل گفت چاره ای نیست. اگه زودتر قلبش رو عمل نکنند. خدا نکرده همین جا تموم می کنه. به خدا توکل کنیم و ببریمش فلان بیمارستان خصوصی که توی همین شهره. چیزی که باعث دلهره می شد، این که کادر این بیمارستان، به مسلحین گرایش داشتند. تصمیم گرفتن برای بچه ها خیلی دشوار شده بود‌. هرچی که می گذشت، حال من بدتر می شد. به خدا توکل کردند. مرا همراه مسئول بهداری انتقال دادند به آن بیمارستان. هنوز بیهوش نشده بودم. کامل همه چیز را می دیدم و می شنیدم. همین که مرا به بیمارستان رساندند، بردند اتاق عمل. مسئول بهداری هم با من آمد داخل. روی بازو بندش نوشته شده بود یا زینب. دیدم مسئول بخش جراحی قلب، آرام کنارش آمد، بازو بندش را باز کرد و گذاشت در جیبش تا همکارانش متوجه نشوند. مرا اجبارا به این بیمارستان آورده بودند؛ ولی همین که روی بازوبند یکی‌شان، نام حضرت زینب (س) را دیدم، مطمئن شدم که هیچ اتفاقی برایم نمی افتد. 👇 ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------ ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
هرچه از شهادتت میگذره چقدر دلتنگ سادگیهایت، مردمی بودنت، عاشقانه بودنت میشوم حاجی دلتنگ نگاهت هستم حاجی نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سپاه پاسداران در اطلاعیه‌ای از موشک‌باران و انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضدایرانی در منطقه خبر داد متن اطلاعیه به این شرح است: 🔹به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران اسلامی می‌رساند با توکل به خداوند متعال و عنایات حضرت ولی‌عصر (عج) در پاسخ به جنایات اخیر تروریستی دشمنان ایران اسلامی مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضدایرانی در بخش‌هایی از منطقه در نیمه‌امشب با موشک‌های بالستیک سپاه هدف قرار گرفت و منهدم شد. 🇮🇷 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشحال باش دختر ایران❤️ ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم: روایات سوریه 🔸صفحه: ۲۹۶-۲۹۵-۲۹۴-۲۹۳ 🔻قسمت: ۱۷۰ در این مدّت که حاج حسین دربیمارستان بستری بود ،نیروهایی که عقید سهیل برای حفاظت از حاج حسین در بیمارستان گذاشته بود، از بهترین نیروهای زبده ی سوری بودند. با هیکل درشت، قدهای بسیار بلند ،بازوهای کلفت و ریش های بلند ،ظاهر ترسناکی داشتند. این نیروها ،اوایل جنگ ،وارد جبهة النصره می شدند وپس از جاسوسی ،آن ها را دستگیر می کردند. در همین مدّت، حاج حسین طوری در دل این نیروها ی حراستی و پرستارها جای خودش را باز کرده بود که همه مجذوبش شده بودند. حاج حسین ،با پرستارها و نیروها از خانواده حرف می زد. پرستار مرد که کنار تختش می آمد ،حاج حسین ازاو می پرسید که «متأهل ای یا مجرد؟ ارتباطت باخانواده چجوریه؟». بعضی از این پرستارها، از خانواده ی خود شکایت می کردند. بعضی می گفتند «خوبه. ». به نیروی حراستی با آن ظاهر وحشتناک می گفت «همین جلوی من باخانمت تماس بگیر و محبت و عشقت رو بهش بروز بده. باهاش عاشقانه صحبت کن. ». نیروها خیلی با حاج حسین صمیمی شده بودند و با او درد دل می کردند. من هم برایشان ترجمه می کردم. از یک چیز خیلی تعجب می کردم : با وضعیتی که داشت و دردی که می کشید ،ترجیح می داد قرص مسکن نخورد. می گفت «این درد ،خاطره است برام. شاید با این درد ،کمی از گناه هام کم شه. ». به دکتر گفتم «این چه دردیه بعد از چهار روز که تیر رد شده و رفته !؟». دکتر گفت «چون تیر انداز نزدیک بوده، گلوله داغ بوده. از بدنش رد شده، شش ها رو پاره کرده. این شش الآن داخل بدنش سوخته. ». حاج حسین این درد را تحمل می کرد. همان روز اوّل ،همین که به هوش آمد ،اصرار می کرد که ایستاده نماز بخواند. آخرش هم باهمان درد ،نمازش را ایستاده خواند. قرآن هم خواند. حتّی نماز شبش راهم ترک نکرد. هنگام مرخص شدن ،حاج حسین ،همه ی بیمارستان را دور زد و از همه ی کسانی که برایش زحمت کشیده بودند ،تشکر کرد. همه ی کادر بیمارستان می گفتند که« ما تا حالا هیچ بیماری نداشته ایم که بیاد از ما تشکر کنه. اخه کار و وظیفمونه. ». حاج حسین گفت «آخه به خاطر من ، حراستی گذاشتند که باعث شد اذیّت بشین. ». از روز اوّل خیلی اصرار می کرد که حراست را بردارند؛ ولی نشد. می گفت: آخه من کی هستم که کسی بیاد از من حراست کنه !؟ حاج حسین، کاملاً درمان نشده بود. به دمشق منتقلش کردند تا از آنجا به ایران اعزام شود. همین مجموعه ،ایشان را تا دمشق اسکورت کردند. آنجا باهمه ی بچّه های حراستی روبوسی و ازشان عذر خواهی کرد. قسمت :۱۷۱ فایل صوتی: حاج حسین بادپا چند روز آنجا تحت مراقبت بودم. کمی بهبود یافتم. انتقالم دادند به دمشق. هنوز قدرت تکلّم نداشتم. متوجه شده بودم که خانواده ام از زخمی شدنم خبردار شده اند. خیلی نگران بودند. نمی توانستم با آن ها حرف بزنم. دو سه روزی گذشت کمی بهتر شدم. عصر همان روزی که قرار بود انتقال داده شوم به ایران ،به خانواده ام زنگ زدم. خانواده ام هم با اقای حاج باقری هماهنگ شده و آمده بودند تهران. ساعت چهار صبح رسیدیم فرودگاه امام. از آنجا مرا انتقال دادند به بیمارستان بقیة اللّه. اتاقم ،دو تا تخت داشت. خانمم تا آخرین روزی که آنجا بستری بودم ،به اصرار پیش من ماند. روزهای سختی داشتم. دلم بدجور هوای سوریه را کرده بود. بچّه ها به عیادتم می آمدند. زمان رفتن شان دل تنگ تر می شدم. 👇 ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------ ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨