#مکتب_سردار_سلیمانی
شبانه به منطقهای رفتیم تا پیکر چند شهید را به عقب برگردانیم. پدر یکی از شهدا هم به اصرار همراه ما شد تا خودش جنازه ی پسرش را برگرداند.
بعد از طی مسافتی طولانی، در دل شب به محل درگیری رسیدیم.
پدر شهید به ما گفت: شما دنبال جنازه ی شهید جهانشاه نوری بگردین، من خودم پسرم را پیدا می کنم....
بالاخره بعد از جستجوی طولانی پیکر شهید نوری را پیدا کردیم. منتظر پدر شهید ماندیم؛ اما خبری نشد.
بچه ها گفتند صدایی می آید نور چراغ قوه را به سمت صدا گرفتیم. وقتی که نور را به صورت پدر شهید انداختیم، نور به سمت خود ما برگشت...از بس که خون شهید به لباس پدرش ریخته بود، نور به خون می تابید و به سمت خودمان منعکس می شد.
در ماموریتی که به همراه سردار سلیمانی بودیم، این خاطره را برایشان تعریف کردم.
ایشان وقفه ای ایجاد کرد تا سری به این خانواده شهید اهل تسنن بزنیم. سردار به پدر شهید خیلی لطف و محبت کرد.
🎤راوی: سردار مهدی ظفری
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید محمود تقی پور🌷
مادر محمود او را بدون وضو شیر نداد. خانه ما نزدیک مسجد جوادالائمه بود با مسجد ارتباط داشت و با پسر روحانی مسجد دوست شده بود و فعالیت های زیادی در همان دوران نوجوانی داشت و بچه بسیار پر جنب و جوشی بود ورزش و کوهنوردی و اردو جهادی می رفت.
کلاس سوم راهنمایی بود که از ما خواست برود سرباز امام زمان بشود که ما توصیه کردیم دیپلمش را بگیرد و بعد از دیپلم در حوزه علمیه امام محمد باقر شروع به تحصیل کرد.
بعد از چند ماه از ما خواست هیأتی را در خانه راه بیاندازد و گاه ما کمک می کردیم و گاهی هم خودش از دیگران تجهیزات لازم را می گرفت، در زیرزمین خانه، هیأت یازینب را برقرار کرد که در آن زمان نزدیک 19 سال داشت....
طلاب از او پول قرض می کردند و او هم بعد از مدتی به همه گفته بود کت من روی چوب لباسی است و هر کس پول می خواهد خودش برود بردارد که مادرش اینجا معترض شد که شهید جواب می دهد وقتی امام زمان ظهور کند جیب های مؤمنین یکی می شود و من از همین الان می خواهم اینگونه باشم. یک ماشین برایش خریدم که مرتب رفقا را به کوهنوردی و ییلاقات می برد.
🎤راوی: پدر شهید
شهید روز اربعین🌷🕊
#اربعین
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری📲
🚩 یا أَبا عَبْدِاللّهِ، إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ...🌷🕊
#اربعین_حسینی💔🖤
#حاج_قاسم🌷
🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
پیک و رسانه شهدا باشید و مبلغ آنها
لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز و ترویج فرهنگ شهید و شهادت لینک کانال سردار سلیمانی عزیز را به همه معرفی کنید و در گروه هایی که هستید نشر بدهید
اجرکم عندالله و عندالشهدا
همیشه میگفت :
برای اینکه گره محبت ما برای همیشه محکم بشه باید درحق همدیگه دعاکنیم.
#شهیدعباسدانشگر🌷
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپی زیبا و دیدنی از صحن و سرای حرممطهر امام #امام_حسین(ع)
🔻 با دیدن این کلیپ حال خوبی به شما دست خواهد داد
💕تقدیم به عاشقان مولا
مهدی جان!
چشمانم نه صحن و سرای حسین علیه السلام را دید و نه چهرهی دلربای شما را.
پاهایم نه کربلا رفت، نه تا کوی شما قدم برداشت.
دستانم نه به ضریح ششگوشه رسید، نه به دامان شما.
بیچاره این دل عاشق من!💔
حالا باید بنشیند حسرتهایش را یکی یکی بشمرد و آه بکشد.
راستی آقاجان!
اسم جاماندهها را کجا نوشتید؟
روی یک کاغذ جا شدیم؟
یا آنقدر زیاد هستیم که فقط در قلب تو جا می شویم؟
زیر قبّه ما را هم یاد کنید، همانجا که بارها دعایتان کردیم.
سفر بخیر، غریبترین زائر حسین علیه السلام...💔
◾️ *یا ربّ الحسین، بحقّ الحسین، اشف صدرالحسین، بظهور الحجة*
#مکتب_سردار_سلیمانی
یک بارقبل از جلسه با مسئول عراقی، سردار بعد از دو رکعت نماز حاجت و قرآنی که در دل شب خواند، از خدا مدد خواست و در حالی که زیارت عاشورا را زمزمه می کرد، گفت: خدایا مشکل همه ی آدم ها را حل کن و حاجاتشون را برآورده کن.
خدا مزد این اخلاص را داد و وقتی با مسئول عراقی گفت و گو کرد، از او قولی گرفت.
در مسیر برگشت پرسیدم: این قول و قرار هاش چقدر عملی می شه؟
ایشان مطمئن بود و به من گفت: اون بنده ی خدا به دین و اخلاق مقیده و به جمهوری اسلامی تعهد داره.برگشتیم داخل سنگر. نماز شکر به جا آورد.
مطمئن شدم که اخلاص این مرد الهی اثر خودش را در آن فرد گذاشته است.
قسم می خورم که شهید سلیمانی خیلی از تحریم هایی را که امروز وجود دارد با نفوذ و اعتباری که داشت کم اثر یا بی اثر می کرد.
🎤راوی: سردار مهدی ظفری
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم 🌷
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید عظیم صدیقی🌷
عظیم به مردم بسیار کمک میکرد و این امر را د رخانه بازگو نمیکرد...
وقتی جسدش را پیدا کردند به دلیل اینکه سر نداشت نمیتوانستند تشخیص دهند ولی هنگامی که جیبهایش را گشتند عکس دوخواهرزاده اش در جیبش بود که باعث شد تا مورد شناسایی قرار بگیرد.
پسرم به دلیل اینکه چندین بار به خاک عراق نفوذ کرده بود توسط دشمن شناسایی و مزدوران عراق به همین دلیل برای سرش جایزه گذاشته بودند و هنگام شهادت سرش را از تنش جدا کردند.
فرزندم عاشق امام حسین(ع) بود و مانند ابا عبدالله هنگام شهادت سرش از تنش جدا گشت. او در کربلای ایران حسینگونه وقف اسلام شد.
🎤راوی: مادر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
شهید شناسی
خاطرات سردار بی سر خیبر
حاج محمد ابراهیم همت:🌷
🌿 همه کارهاش رو حساب بود.
وقتی #پاوه بودیم، هرروز صبح محوطه را آب و جارو میکرد،اذان میگفت و تا ما #نماز بخونیم، صبحانه حاضر بود.
🌺 خیلی #خوش_سلیقه بود. یک فرشی داشتیم که حاشیه یک طرفش سفید بود. انداخته بودم روی موکت.
وقتی دید،گفت: آخه عزیزمن! یه زن وقتی میخواد دکور خونه رو عوض کنه، با مردش مشورت میکنه و فرش را چرخاند، طوری که حاشیه سفیدش افتاد بالای اتاق.
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
🌻امام موسى کاظم علیه السلام:
🌱کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده می شود این است که تمام گناهان بخشوده می شود. به شرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
📚:مستدرک الوسائل،ج۱۰ ،ص۲۳۶
🌷نشد که پر بزنم عشق آن حوالی را
🌷ببخش بر من مسکین شکستهبالی را
🌷نشد که پای پیاده به درگهت برسم
🌷و تحفه آورم این دستهای خالی را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مکتب_سردار_سلیمانی
یکی از دوستانم در منزلش ماهواره داشت. تحت تأثیر شهادت سردار، ماهواره را شکست و از خانه بیرون انداخت.
سردار آنقدر روی مردم اثر گذار بود که چنین کارهایی از آنها سر می زد.
ده ساله بودم که پدرم شهید شد؛ اما داغِ نبود پدر آن قدری من را ناراحت نکرد که رفتن سردار ناراحت کرد. وقتی برای سردار گریه می کنم، به عکس پدرم نگاه می کنم و می گویم: پدر، ناراحت نشی که برای سردار گریه می کنم!
آخه من شما را درک نکردم، ولی اخلاق و رفتار شما رو در سردار می بینم. سردار برایم مانند پدر بود و از دست دادنش سخت.
الله اکبر از زندگی عرفانی و زمان بندی وقت سردار که در سال، سیصد روزش را خارج از کشور بود؛ اما در آن روزهایی که ایران بود آن قدر به ملت رسید که همه از رفتنش ناراحت و پریشان شدند. یک پایش تهران بود و پای دیگرش شهرها و کشورهای مختلف. این جز عنایت خداوند چیز دیگری نبود و ایشان معجزه ی قرن بود.
🎤راوی: حسین یار محمدی
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
💠 #عزت_مومن
🔹 امام صادق علیه السلام:
شایسته نیست #مومن، خود را ذلیل و خوار نماید. یعنی در کاری وارد شود و مداخله کند که دانش آنرا ندارد و یا شایسته آن نیست و سرانجام باید از آن #عذر بخواهد.
📚 کافی/ج5/ص64
✍🏼 قبول مسئولیت، بدون داشتن آگاهی و تخصص یکی از مصادیق این روایت است. زیرا باعث حیف و میل #بیت_المال و تخریب شخصیت انسان میشود.
🔰دفاع منطقی از آرمان های انقلاب اسلامی در سیره رزمندگان اسلام🌷
رفته بودم داخل شهر بانه تا استحمام کنم. رفت داخل مغازه تا صابون بخرم. مغازه دار داشت برای برخی دیگر سخنرانی می کرد که چرا جمهوری اسلامی پیشنهاد اتش بس را نمی پذیرد؟ چیزی نگفتم.
رفتم حمام؛ اما خون، خونم را می خورد. فکری به ذهنم رسید. برگشتم مغازه و از فروشنده لیوانی خواستم و بعد از برانداز کردن و پرسیدن قیمت، انداختم و شکستمش.فروشنده کفری شد. من هم شروع کردم به اینکه قیمت زیادی که ندارد، ببخشید.او ول کن نبود و با داد و بیدادش مردم جمع شدند. می گفتند: موجی شده ولش کن؛ اما او خسارتش را می خواست.گفتم: مرد حسابی! تو که نمی توانی از یک لیوان ارزان قیمت با یک عذر خواهی بگذری، چطور توقع داری جمهوری اسلامی با این همه شهید، مجروح و خرابی و ویرانی از صدام با یک عذر خواهی بگذرد.
مغازه دار تازه دو زاری اش افتاده بود. دستی به سبیلش کشید و شرمنده شد.
🎤راوی: مهدی کریمی
📚: کتاب تو شهید می شوی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب سردار سلیمانی
درمحضر مردانی از جنس نور
شهید مرتضی عطایی🌷
دو روز قبل از رفتنش گفتم: این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی.
خندید و گفت: روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین (ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم.
و وقتی خانم صدرزاده گفت، تیر به گلویش خورده مقداری احساس سبکی کردم که مرتضی در آن دنیا شرمنده امام حسین (ع) نخواهد بود.
آقا مرتضی همیشه می گفت: این که تیرها از اطراف من رد میشود و به من نمیخورد تقصیر توست که دعا میکنی من شهید نشوم.
هر سری که آقا مرتضی میرفت سوریه، من برای سلامت برگشتن اش چله بر میداشتم و حرم میرفتم.
🎤راوی: همسر شهید
تاریخ شهادت: ۹۵/۶/۲۱
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مکتب_سردار_سلیمانی
💢دعا کنید من شهید شم...🌷🕊
#حاج_قاسم🌷
🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
پیک و رسانه شهدا باشید و مبلغ آنها
لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز و ترویج فرهنگ شهید و شهادت لینک کانال سردار سلیمانی عزیز را به همه معرفی کنید و در گروه هایی که هستید نشر بدهید
اجرکم عندالله و عندالشهدا
#مکتب_سردار_سلیمانی
عملیات کربلای ۵ که بزرگترین عملیات ما در دفاع مقدس است در روزهای اول عملیات خیلی از فرماندهان لشکر ثارالله شهید شدند...
حاج قاسم در ۳۰۰ متری صحنه درگیری بود در نزدیکترین منطقه در صحنه نبرد (جایی که بسیجیان تن به تن با تانکها میجنگیدند). بنابراین جمعی از فرماندهان لشکر گفتند که برویم پیش حاج قاسم و بگوییم ما اینجا هستیم. فرماندهان محورها و گردانها و ... هستند و شما به پشت کانال (یک کیلومتر عقبتر) بروید.
وقتی رفتیم جلو هیچ کس جرات نمیکرد تا این حرف را به حاج قاسم بگوید؛ چون همه روحیات حاج قاسم را میشناختند تا اینکه یکی از بچه ها داوطلب شد تا این پیام را به حاج قاسم منتقل کند که ما در صحنه هستیم شما به آن طرف کانال بروید.
حاج قاسم گفت: من اکنون در صحنه درگیر هستم و میگویم بیاورید و میبینم که چه به خط درگیری میرسد و چه نمیرسد اما اگر پشت کانال بروم باید بگویم ببرید.
🎤راوی: ناو سالار یکم میرشکاری نسب
#حاج_قاسم🌷
#مرد_میدان
در مکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
سردار شهید نورعلی شوشتری🌷
روزي به اتفاق هم از روستا ميآمديم كه ديدم از ماشين پياده شد و به پيرمردي كه به نظر نميرسيد وضع اقتصادي بدي داشته باشد، پولي داد.
از آقا نورعلي پرسيدم: موضوع چيه؟!
گفت: اين مرد براي من يك روز كه چوپان كوچكي بودم، كار بزرگي انجام داد. باران شديدي ميباريد. اين مرد، وقتي مرا ديد، كَپَنَك (نوعي لباس نمدي مخصوص چوپانان) خودش را از روي دوشش درآورد و روي من انداخت و گفت: اين را بگير و اينجا استراحت كن. من هیچوقت اين محبت او را فراموش نميكنم و تا زنده هستم كمكش ميكنم.
حاجآقا محبت هيچكس را فراموش نميكرد و اين را قهرقلي كه آن چوپان است به ياد دارد.
🎤راوی: همسر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب سردارسلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید محمود کاوه🌷
یک زن و مرد آمریکائی با سگشان آمدند داخل مغازه تا سیگار بخرند. سر و وضع ناجوری داشتند. محمود نگاه پر تنفرش را دوخت به چهره کریه آن مرد؛ شکسته بسته حالیش کرد ما سیگار نداریم، بعد هم با عصبانیت آن ها را از مغازه بیرون کرد.
زن و مرد آمریکایی نگاهی به همدیگر کردند و حیرت زده از مغازه بیرون رفتند، آخر آن روزها کسی جرأت نداشت به آن ها بگوید بالای چشمشان ابروست.محمود روکرد به من و گفت: برو شلنگ بیار، باید این جا رو آب بکشیم.
گفتم: برای چی؟ گفت: چون اینا نجس اند.
🎤راوی: خواهر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
زنگ زده بود که نمیتونه بیاد دنبالم.
باید منطقه می موند.
خیلی دلم تنگ شده بود.
آنقدر اصرار کردم تا قبول کرد خودم برم.
من هم بلیت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.
وقتی رسیدم، کف آشپزخانه تمیز و همه میوه های فصل توی یخچال چیده شده بود.
کباب هم آماده بود روی اجاق، بالای یخچال یک عکس از خودش گذاشته بود، با یک نامه...
سردار بی سر خیبر
شهیدمحمد ابراهیم همت🌷
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
🌻امام صادق علیه السلام:
🌿مَن أنشَدَ في الحُسَينِ عليه السلام بَيتا مِن شِعرٍ فبَكى و أبكى عَشرَةً فَلَهُ و لَهُمُ الجَنَّةُ.
🌱هر كس درباره حسين عليه السلام بيتى شعر بسرايد و خود بگريد و ده نفر را بگرياند، براى او و آن ده نفر بهشت باشد.
📚: ثواب الأعمال،ص ۱۱۰ ح ۳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#مکتب_سردار_سلیمانی
عملیات والفجر ۸ بود. در منطقهای با تعداد زیادی از نیروهای عراقی روبهرو شدیم. به ناچار به سکوی سیمانی یک توپ ۵۷ پناه بردیم، دیدم خود حاجی و شهید یونس زنگیآبادی از مسئولان لشکر ۴۱ ثارالله (ع) هم آنجا هستند. تعدادمان انگشتشمار بود و دشمن بسیار. بچهها با اصرار از حاجقاسم خواستند منطقه را ترک کند، اما او با آرامش میگفت نگران من نباشید. حتی یک بسیجی به ایشان گفت شما به سمت نیروهای خودی بروید و من پشت شما میآیم که اگر قرار باشد گلوله به شما شلیک کنند، اول به من بخورد. حاجی قبول نکرد.
من دست ایشان را گرفتم و گفتم: حاجی بنشین. الان تو را میزنند. دستش را کشید و گفت: نگران من نباش. خدا بزرگ است.
موقعیت منطقه طوری بود که اگر عراقیها ۵۰ متر پیشروی میکردند، سنگر توپ ضدهوایی را محاصره میکردند. در همین حین سه تا از بچهها به نامهای محمدعلی ابراهیمی، علیرضا حسن و پیکلر روی خاکریز رفتند روبهروی عراقیها شروع به تیراندازی کردند. ما مهمات و خشاب پرت میکردیم و آنها هم نمیگذاشتند عراقیها جلوتر بیایند. درگیری که شدید شد، آنقدر بچهها اصرار کردند که عاقبت حاجقاسم گفت: خودم میروم، شما کارتان نباشد.
بعد ایشان با قامت خمیده سعی کرد از منطقه برود که یک موشک آرپیجی دشمن دقیقاً از روی کمرش عبور کرد. حاجی برگشت به طرف ما و بعد که روی دشمن آتش ریختیم، حاجقاسم و حاج یونس توانستند از صحنه خارج شوند.
🎤راوی: علی نجیبزاده از رزمندگان دفاع مقدس
#حاج_قاسم🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
سردار عشق شهید مسعود زکی زاده 🌷
📝 بخشی از وصیت نامه شهید
👈🏻دست از تفرقه و دو دستگی و باند بازی بردارید و همگی دست به دست یکدیگر دهید و بدانید که اگر دست از اختلاف برندارید روز قیامت در قبال پیامبر و ائمه معصومین مسئولید.
در قبال امام امت و ملت شهید پرور مسئولید و شهدا هم از شما نخواهند گذشت. شهیدانی که خون خود را در راه این انقلاب داده اند.
مکتب سردار سلیمانی
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:🌷
معرفت دشمن به انقلاب از معرفت ما بیشتر است. تصورم این است که من گوینده و شمای شنونده معرفت مان نسبت به انقلاب، از دشمنان مان کمتر است.
ما شناخت حقیقی از انقلاب را در تلاش دشمن حس میکنیم. ببینید سی و چند سال این حجم تلاش از جنگ تا تحریم تا موضوعات مختلف دیگر نشـان از عظمت انقلاب دارد و نشـان میدهد انقلاب یک شیء بسیار با ارزشی است که دشمن این همه تلاش میکند تا آن را از خاصیت بیندازد..
درمکتب سردارسلیمانی
درمحضر مردانی از جنس نور
شهید علی نقی نوروزیان🌷
یکی از کرامات پسرم؛ کسی تعریف می کرد دستم مشکل پیدا کرده بود و دکترها گفته بودند باید قطع شود. به زیارت قبر علی نقی رفتم.
دستانم را به قبر علی زدم و گفتم خودت می دانی با این دست ها چه کار کنی. هفته بعد که دکتر رفتم گفتند هیچ مشکلی نداری.
🎤راوی: مادر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#مکتب_سردار_سلیمانی
راه سردار، کلام سردار🎤
در هیچ دورهای از تاریخ، در زمان بربرها و تاتارها، حتی در حمله مغول، تاریخ شاهد این همه خشونت، توحش و سختی نبوده است. ۲۲۰۰ نفر از جوانان دانشکده اسپایکر عراق را دست بسته سربریدند و تیرباران کردند، هزارن زن و دختر ایزدی را بین خودشان به حراج گذاشتند و طفل نوزاد را از بغل مادرش جداکرده و جلوی چشم مادر سوزاندند.
در تاریخ همچین توحشی نداشتهایم، اینها فتنههای بزرگی در برابر ما بود که سربلند از آن بیرون آمدیم و نباید این فتنههای بزرگ و خانمان سوز را با سیاست خلط کرد.
نباید حرفهای ناروا از روی ترس زد، ما که در حال رفتن هستیم اما این تاریخ است که این دوره را برای آیندگان شرح خواهد داد.
#حاج_قاسم🌷