eitaa logo
[درمکتب‌عشق💕]
340 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
8 فایل
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌱 . . 【درمکتب قرآن و اهلبیت علیه‌السلام🌸】 مباحثات و سخنان استادصاحبی🌸. . 🧡 فهرست‌مطالب‌کانال: https://eitaa.com/maktabeshgh313/4
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️💖🍃 روح مرحوم قرین رحمت یا غریق رحمت الهی؟ کدام صحیح است؟! ⇦ به معنای پیوند و همجواری و نزدیکی هست. پس قرین رحمت الهی یعنی روح مرحوم پیوند و بهره‌مند با رحمت الهی بشه. ⇦ و رحمت الهی یعنی غرق در دریای رحمت الهی. ⚡️✅ هر دو را می‌توان به کار برد ولی قرین رحمت ادبی‌تر و بهتره.
🔴 : باتوجه به آیه: ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺟﺰ ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻳﻴﻨﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. (٨٥/آل‌عمران) ؛ تکلیف اونهایی که دینشون اسلام نیست و درکشورهای دیگه زندگی میکنن و اصلا اسم اسلام روهم نشنیدن چی میشه؟! ✅ : وقتی پبامبران و کتب آسمانی اونها باید و باید و باید ، پیامبر بعدی را معرفی و به اون ایمان می‌آوردند ؛ متاسفانه علمای یهود ونصاری ، عمداََ این آیات کتاب آسمانی خود را تحریف و حذف کردند که درسوره جمعه به الاغ تشبیه شدن. علمای یهود ونصاری روز قیامت باید پاسخگوی پیروان این ادیان باشند. 👈 پیروان ادیان فقط در زمان خودشون باید مطیع میشدند. برای همین حضرت عیسی ابن مریم موقع ظهور امام عصر (عج) رجعت نموده وبه امام زمان (عج) اقتدا میکنه و پیروان خود را دعوت به بیعت با ایشان میکنه. ✔️ لذا دین نهایی و مورد پسند الهی اسلام است و لاغیر. باید افراد درباره اسلام تحقیق کنن. (۱۹/آل‌عمران) إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ. ﺩﻳﻦِ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺧﺘﻠﺎﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺣﻘّﺎﻧﻴﺖ ﺍﺳﻠﺎم ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪ،ﺍﻳﻦ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﺩ، ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﻭﺩﺣﺴﺎﺏ ﺍﺳﺖ. قوم بسیار لجوج و خودخواه ، و شدت دشمنی با اسلام را داشتند و دارند👇 💠 لتجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﴿۸۲﴾ مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏ اند دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعا كسانى را كه گفتند ما نصرانى هستيم نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏ اند كه تكبر نمى ‏ورزند. با توجه به آیه ۱۴ آل‌عمران متاسفانه لذایذ دنیوی وشهوات و..... نگذاشت حکومت الله برمردم حاکم باشه. اگر قسط و عدل مورد نظر اسلام و قرآن توسط حجج خدا بر مردم حاکم میشد نه اثری ازفقر بود نه فحشا ونه منکرات و نه....... بیچاره کردند مردم را
(۱۴/آل‌عمران)👇 زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ  ؛ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻃﻠﺎ ﻭ ﻧﻘﺮﻩ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﻥ ﻣﻤﺘﺎﺯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﻭ ﻛﺸﺖ ﺯﺍﺭﻫﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺮﺩم ﺟﻠﻮﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ﮔﺬﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎمِ ﻧﻴﻜﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ.
🍀🌸🌺🍀🌸🌺 🔻 : خوردن گوشت چه حكمى دارد؟! ✅ : ماهی نامبرده که منبع خاویار هم هست قبلا حرام بود و بعدا ثابت شد که دارای فلس یا همون پولک هست و امام راحل فتوای حلال بودن اون را صادر کرد و حلال شد. : اگر فلس‌دار باشد حلال است، هر چند پس از صيد فلس خود را از دست بدهد. و تشخيص فلس‌دار بودن با خود مكلّف است. و اطمينان از گفته كارشناس نيز كفايت مى‌كند. ✅ : اگر در اصل خلقتش فلس دار باشد هرچند بعدا از جهت عارضی فلس او جدا شده باشد حلال است ولی در صورت شک خوردن جایز نیست. 🍀🌸🌺🍀🌸🌺
♥️﷽♥️ 🔸 : استاد چه دعایی برای اینکه دلمون آروم بشه بهتره؟! 🔹 : " الا بذکر الله تطمئن القلوب " بعدهم، توکل واقعی به خدا یعنی ما بخدا درباره خیر و شر زندگی تعیین تکلیف نکنیم. چه بسا ما چیزهایی را دوست داریم درحالی‌که به ضرر ماست ؛ و چه بسیار از چیزهایی که سرمون آمد و بدمون می‌آمد و بعد فهمیدیم خیر ما در اون بوده...! (۲۱۶بقره) 🌹وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ.. اون عدم ارامش هم مال این هست که میخواهید خواسته شما در اتفاقی که میخواد بیفته اعمال بشه، درصورتی‌که از پشت پرده خبر ندارید. هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور... لقد خلقنا الانسان فی کبد ؛ که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگی او پر از رنجهاست.. پس نمیشه به آرامش مطلق رسید! گاهی انسان میگه اگر این و اونو و فلان چیز را داشتم تمام ناراحتی هام برطرف میشد به اونها دسترسی پیدا میکنه میبینه نشد. پس باید روح وجان انسان به مرکز قدرت جهان هستی متصل بشه تا آرام بشه ولاغیر. شمارا به خدا با خدا و دین و امامان رو راست باشیم. سفارش قرانه "کونوا مع الصادقین" 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
: انسان در سرای آخرت خداوند رو با چشم ظاهر میبینه؟ در آخرت میگن همه در محضر خداوند هستند و از انسان حساب پس میگیره. : خداوند جسم نیست که قابل مشاهده باشه. ذهنتون را ازاینکه خداوند را به شکل مجسم مشاهده کنید تخلیه کنید. خداوند برای هرکاری مامورین لازم گمارده شده. همه چیز مانند دوربین مداربسته فیلمبرداری وثبت وضبط شده و پنج شاهد از اعضای بدن، زمین، زمان امام عصر، پیامبر ، وخود خداوند شاهدان روز قیامت هستند. خدامارا همیشه میبینه. ما خداوند را با آثار وجودی مشاهده میکنیم. حضرت موسی این توقع بیجای قومش را (یعنی دیدن خدا باچشم ظاهر) مطرح کرد ؛ خداوند فرمود لن ترانی ؛ هرگز شما نمیتونید منو ببینید. برای اثبات این موضوع فرمود به اون کوه نگاه کنید، من یک جلوه ای به اون کوه خودم را میتابانم همه خیره شدن ناگهان کوه منفجر ومتلاشی شد وهمه افراد بیهوش به زمین افتادند... ♥️وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ وقتی موسی به وعده‌گاه ما آمد و خدا با او سخن گفت، تقاضا کرد: «خدایا، خودت را به من نشان بده تا نگاهت کنم.» خدا فرمود: «هرگز در ‌دنیا، طاقت دیدن مرا نداری. برای درک این محدودیت به این کوه نگاه کن: اگر در جای خود باقی ماند، تو هم مرا خواهی دید.» همین‌که خدا خودش را به آن‌کوه نمایاند، آن ‌را متلاشی کرد و موسی مدهوش بر زمین افتاد! وقتی به‌هوش آمد، اعتراف کرد: «خدایا، تو پاکی. به درگاهت توبه کردم و من اولین کسی هستم که به این وضوح باور می‌کند که دیدار تو در دنیا ناممکن است.» 🌸🍃🌸🍃🌸
🔶سوال: عدم امکان ديدن خدا با چه دلايلي ثابت مي شود؟! 🔷پاسخ: گذشته از آياتي كه ثابت مي‌نمايد كه رؤيت خداوند ناممكن است مانند آيات: «انعام، 103؛ اعراف، 143؛ نساء، 153؛ فرقان،21» از نظر عقل نيز اين مطلب قابل اثبات است، زيرا لازمة رؤيت و ديده شدن خدا جسم بودن، مكان داشتن، جهت داشتن و داراي اجزا بودن مي باشد، حال اگر ما بگوييم خدا ديده مي‌شود، در اين صورت بايد بگوييم، خداوند جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مركب بودن ملازم است، نتيجه اين مي‌شود كه آنچه را كه ما خدا فرض كرده‌ايم، خدا نباشد، بلكه مثل خود ما جسم و مركب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مكان باشد. به ديگر سخن رؤيت با چشم، جنبة مادي دارد و اين امر مادي، حتما تعلق به امور مادي مي‌گيرد و ممكن نيست انسان بتواند با ابزار مادي، ماوراء ماده و خداوند را ببيند. بنابراين، اگر در برخي از آيات يا روايات، تعبيراتي ديده ‌شد كه با جسم بودن و ديده شدن خدا سازش داشت، بايد به كمك دليل عقلي و قرآني و روايي، آن تعبيرات را طوري معنا كنيم، كه معناي جسم بودن و ديده شدن از آن استفاده، نشود مثلاً بگوييم معناي ديدن خدا، ديدن رحمت خدا است و منظور از ملاقات با خدا، ملاقات جزاي اعمال و يا معناي صحيح ديگر است. 🌹✨🌹✨🌹
👇یک مطلب قابل تامل👇 حضرت موسی به همکلام بودن باخدا بخودش مغرور ودچار عجب شد. پس خداوند حضرت خضر را فرستاد و فرمود بداد موسی برس داره هلاک میشه. اومد و اون همراهی کم طاقتی و بی صبری را ناقص انجام داد و مورد سرزنش حضرت خضر قرار گرفت. ماجرای کشتن نوجوان، تخریب قایق، و آباد کردن دیوار. قوم یهود بشدت دچار گمراهی شدند. میگن چون موسی کلیم الله بوده پس برترین پیامبره و قوم اونها برترین قومه و خداوند تمام موجودات اعم از حیوان و سایر امت را برای نفع رسانی بما خلق کرده! درسوره جمعه و سایر آیات بشدت خداوند اونهارا سرزنش کرده. در ماجرای عاشورا مادر یزید یک یهودی و مخالف اسلام و....بود و نتیجه هم اون شد...
📚داستان حضرت موسی و خضر: ✨ترجمه آیات ۶۰ به بعد سوره کهف: آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟» خضر: تو هرگز نمی‌توانی همراه من صبر و تحمل کنی، و چگونه می‌توانی در مورد رموز و اسراری که به آن آگاهی نداری شکیبا باشی؟ موسی: به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو را نخواهم کرد. خضر: پس اگر می‌خواهی به دنبال من بیایی از هیچ چیز سؤال نکن، تا خودم به موقع، آن را برای تو بازگو کنم. موسی (علیه‌السّلام) مجددا این تعهد را داد که با صبر و تحمل همراه استاد حرکت کند و به این ترتیب همراه خضر (علیه‌السّلام) به راه افتاد. 🌹موسی و یوشع و خضر (علیه‌السّلام) با هم به کنار دریا آمدند و در آنجا سوار کشتی شدند آن کشتی پر از مسافر بود، در عین حال صاحبان کشتی آنها را سوار کردند. پس از آنکه کشتی مقداری حرکت کرد، خضر (علیه‌السّلام) برخاست و گوشه‌ای از کشتی را سوراخ کرد و آن قسمت را شکست و سپس آن قسمت ویران شده را با پارچه و گل محکم نمود که آب وارد کشتی نشود. موسی (علیه‌السّلام) وقتی این منظره نامناسب را که موجب خطر جان مسافران می‌شد دید، بسیار خشمگین شد و به خضر گفت: «آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، راستی چه کار بدی انجام دادی؟» حضرت خضر (علیه‌السّلام) گفت: «آیا نگفتم که تو نمی‌توانی همراه من صبر و تحمل کنی؟!» موسی گفت: مرا به خاطر این فراموشکاری، بازخواست نکن و بر من به خاطر این اعتراض سخت نگیر. ✨از آنجا گذشتند و از کشتی پیاده شدند به راه خود ادامه دادند، در مسیر راه خضر (علیه‌السّلام) کودکی را دید که همراه خردسالان بازی می‌کرد، خضر به سوی او حمله کرد و او را گرفت و کشت. موسی (علیه‌السّلام) با دیدن این منظره وحشتناک تاب نیاورد و با خشم به خضر (علیه‌السّلام) گفت: «آیا انسان پاک را بی‌آنکه قتلی کرده باشد کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.» حتی موسی (علیه‌السّلام) بر اثر شدت ناراحتی به خضر (علیه‌السّلام) حمله کرد و او را گرفت و به زمین کوبید که چرا این کار را کردی؟ خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر کنی؟ موسی (علیه‌السّلام) گفت: اگر بعد از این از تو درباره چیزی سؤال کنم، دیگر با من مصاحبت نکن، چرا که از ناحیه من معذور خواهی بود. ✨از آنجا حرکت کردند تا اینکه شب به قریه‌ای به نام ناصره رسیدند، آنها از مردم آنجا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذایی به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در این هنگام خضر (علیه‌السّلام) به دیواری که در حال ویران شدن بود نگاه کرد و به موسی (علیه‌السّلام) گفت: به اذن خدا برخیز تا این دیوار را تعمیر و استوار کنیم تا خراب نشود. خضر (علیه‌السّلام) مشغول تعمیر شد. موسی (علیه‌السّلام) که خسته و کوفته و گرسنه بود، و از همه مهم‌تر احساس می‌کرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادی سخت جریحه‌دار شده و در عین حال خضر (علیه‌السّلام) به تعمیر دیوار آن آبادی می‌پردازد، بار دیگر تعهد خود را به کلی فراموش کرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضی سبک‌تر و ملایم‌تر از گذشته، گفت: «می‌خواستی در مقابل این کار اجرتی بگیری؟» ✨✨اینجا بود که خضر (علیه‌السّلام) به موسی (علیه‌السّلام) گفت: «هذا فراق بینی و بینک...؛ اینک وقت جدایی من و تو است، اما به زودی راز آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی، برای تو بازگو می‌کنم.»
💠حکم (رهبری) پرسش: حمام کردن فرد روزه دار چه حکمی دارد؟ پاسخ :رفتن به حمام براي روزه دار اشکال ندارد، هرچند فضاي حمام را بخار گرفته باشد. همچنين مي تواند سر را بطور کامل زير دوش ببرد مشروط بر اين که آب وارد حلق او نشود. البته بطور کلي اگر حمام رفتن باعث ضعف شود کراهت دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 : خداوند ک از آینده خبر داشتن که ابلیس انسان را می فریبد و من مثلا موجودی گناه کار میشم پس دلیل این همه امتحان چیه؟! 🔸 : همه این موانع مانند شیطان وهوای نفس، برای این هست که اخلاص بندگان مورد تست و ارزیابی قرار بگیره و برای خودشان درنزد خدا حجت باشه که از بین بندگی و اطاعت خدا وبندگی شیطان وهوای نفس کدامیک را انتخاب کرد وبه همون میزان پاداش ویا کیفر ببینه. اگر امتحان وآزمایش نباشه ممکنه دانش آموزان معلم را متهم به ظلم در قضاوت کنند که چرا فلانی قبول و نمره ۲۰ و ما مردود شدیم! پاسخ سئوالات در برگه ها و ثبت نمره ها در کارنامه راه این اتهام زنی را میبنده👏
: خدا به واسطه علیم بودنش به سرنوشت همه انسان‌ها آگاه است و از قبل می‌داند که چه کسی راه درست را انتخاب می‌کند و چه کسی راه غلط را پس امتحان الهی چه سودی برای خدا دارد و چه ارزشی دارد وقتی از قبل می‌داند که نتیجه امتحایست و چه کسی مردود و چه کسی قبول است؟ : علم و آگاهی خداوند از اعمال و کردار انسان و همه موجودات، حقیقتی است قطعی و مسلم؛ اما با این وجود، سؤال شما در صورتی جا دارد که علت آفرینش انسان و آزمایش او را، آگاه شدن خداوند از عاقبت کار آدمی بدانیم؛ در حالی که این فرض، اصلاً صحیح نیست؛ ✨زیرا فیض و رحمت گسترده الهی، اقتضا می کند که هر موجودی که قابلیت دریافت هستی داشته باشد، از طرف خداوند آن را دریافت نماید و در مسیر کمال قرار بگیرد . در این میان، موجودی مانند انسان نیز قابلیت دریافت فیض هستی از طرف خدا دارد. موجودی که می تواند با اختیار خود به راه کمال و سعادت ابدی برسد، یا از اختیار خود سوء استفاده نموده و به دره سقوط و تباهی بیفتد، علم خداوند این موجود را از دریافت فیض وجود محروم نمی‌کند بلکه خداوند حق انتخاب هر مسیری را به انسان می دهد : « إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛  راه را به او نشان داده‌ایم. یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس» . ⁉️اما در مورد این که چرا انسان باید به نوعی مورد آزمون و امتحان دنیا قرار بگیرد، چرا نتیجه همان ابتدا در اختیار او قرار نگرفت ؟ باید گفت این امر با فلسفه آفرینش همخوان نبود، زیرا اگر بنا بر این بود که بنی آدم بدون هیچ آزمون و رنج و مشقتی از ابتدا به نتیجه مطلوب می رسیدند، هدف آفرینش آن گونه که پاسخ دادیم ،محقق نمی شد. 💌انسان کمالی که لایق آن بود ،با سعی و کوشش خود به دست نمی‌آورد . رسیدن به بهشتی بدون تلاش و کوشش و آزمایش و کامل نمودن خود ارزشی نداشت حتی لذت لازم را به دنبال نداشت . 👈خدا انسان را موجودی مختار خلق نموده و امکان انتخاب مسیر صحیح و ناصحیح را هم به او داده؛ انسان است که می تواند در این صحنه آزمون سرنوشت خود را مطابق اراده و آزادی ذاتی که در اختیارش قرار گرفته ، رقم بزند . در نتیجه هر سرنوشتی که پیش رویش قرار بگیرد ، به خودش مربوط است . این همه زیبایی آفرینش است که در این نگاه حتی جهنمی شدن جهنمیان زیبا و با شکوه است . 💠این امر مانند آگاهی پزشکی است که به طور قطع می‌داند فلان بیمار در آینده دچار فلان وضعیت جسمی خواهد شد ، یا با توجه به وضع فعلی اش روند بهبودی یا پیشرفت بیماری اش به کجا منتهی می گردد، دانستن این مسایل از طرف پزشک تأثیری در به وجود آمدن یا نیامدن بیماری و روند خاص پیشرفت یا درمان آن ندارد. 💠آیا اگر معلمی از قبل بداند که کدام دانش آموز در امتحان نمره بدی می آورد ، در امتحان او تاثیری خواهد داشت؟ مسلما خیر، زیرا نتایج ضعیف دانش آموز معلول علت های خاص خود مانند کاهلی و تنبلی است که اطلاع قبلی معلم ربطی به آن ها ندارد؛ به همین شکل علم خداوند به حوادث آینده هم ما را مجبور به حرکت به سمت همان اهداف نمی کند.
های‌قرآنی‌‌واحکام •|💙🦋|• : نمازي كه اگر خوانده نشود و يا صحيح به جا آوده نشود همسر انسان بر انسان حلال نمي شود؟! : نماز طواف نساء : نماز واجب که نیاز به طهارت ندارد ، و رکوع وسجود هم ندارد؟! : نمازمیت : سوره ای ازطرف خداوند در قران مجید، ولی خطاب بنده به خالق هست؟! : سوره حمد : وضوی حرام کدامست؟! : وضو بعد ازغسل جنابت : آن چیست که در وضو ونماز واجب، ولی در غسل لازم نیست؟! : موالات (یعنی‌پی‌درپی‌بودن) : نام پیامبری که پدر همسر حضرت موسی بود؟! : حضرت شعیب : نام وزیر فرعون چه بود؟ درقران هم نامش آمده. : هامان : نام روغن دولا درقران چیست؟! : زیتون. لاشرقیة ولا غربیة درسوره نور : تعلیم کدام سوره به فرزندان پسر و کدام سوره به فرزندان دختر توصیه شده؟! باذکرعلت : سوره یوسف به پسران برای آموزش پاکدامنی پسر در مقابل غرایز جنسی حرام. سوره نور برای دختران. چون دراین سوره پیشگیری از وقوع فساد، یعنی حفظ حجاب وعفاف برای اناث : حیوانی  که درقران توسط افرادی بهش تهمت زده شده؟ : گرگ. توسط برادران یوسف 🌹✨🌹🦋🦋🌹✨🌹
((پرسش‌وپاسخ)) 🔸 : برای نیت نمازهای جماعت باید دقیقا چی بگیم؟! 🔻 : به زبان آوردن نیت لازم نیست. در ذهن خود همین که میدانید و میخواهید نماز را به جماعت بخوانید کافیه. مثال‌میزنم: شما از روی مبل تصمیم میگیرید بلند بشید و بروید از یخچال آب بخورید، به زبان هم نمی‌آورید. حالا اگه ازشما بپرسن کجا میروید؟ جواب میدید میرم تا از یخچال آب بخورم. نیت نماز هم همینطوره. اون تصمیم درونی ونیت باطنی، نیت عمل ما محسوب میشه. خداوند عالم به سر وخفیاته و از ذهن ما هرچی خطور میکنه باخبره به دانش آموز بازیگوش که املا نمیگیم شمرده شمرده به زبان بیاریم! 🔻 : من امام جماعتی رو عادل نمیدونم و نمیخوام بهش اقتدا کنم اما ازطرفی میخوام ثواب نمازجماعتو ببرم. باید چکارکنم؟! 🔸 : داخل صف نماز می ایستیم ولی به امام جماعتی که عادل نمیدونیم اقتدا نمیکنیم ونماز را فرادی نیت میکنیم‌. و حمد و سوره را آهسته بدون اینکه دیگران باخبر بشن میخونیم و با اونها رکوع و سجود
: کاش تو این دوره زمونه انسان واقعی پیدا میشد. انسانم آرزوست...🌸🍃 رمز انسان بودن بعضی از اشخاص به نظرم علم داشتن ، بصیرت ، خوداگاهی و معرفته؟ : خوشبختانه الان پیدا میشه. من شخصا چند نفر ، از جمله حاج قاسم شهید و رهبرانقلاب و سیدحسن نصرالله و.... در عالم واقعی دیدم. واقعا نادر وکمیاب ؛ برای همین با ارزش هستند. انسانیت پراز تابلوهای زیباست. وگرنه فرشتگان هنوز هم به خدا ایراد میگرفتن که چرا آدم راخلق میکنی ، ماکه هستیم؟ الان ازاین حرفشون شرمنده هستند. بادیدن خلقت واخلاق واعمال حضرت زهرا وزینب وامام حسین و..... 🌹البقرة(۳۰): وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ و آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى مى‌گمارم. گفتند: آيا در آن كسى را مى‌گمارى كه فساد كند و خون‌ها بريزد، حال آنكه ما تو را به پاكى مى‌ستاييم و تقديست مى‌كنيم؟ گفت: من آن مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد ببینید. فرشتگان یک روی سکه را میدیدن و به خداوند ایراد گرفتن که این ادم خونریزی و قتل و...ما که هستیم این چرا؟! خداوند فرمود همه تون بهش سجده کنید ، چیزهایی را من میدانم که شما نمیدانید. همه سجده کردن الا ابلیس... اونها فقط علم تنها نداشتند. داشتن علم خالی بدون ایمان و اخلاص خودش حجاب اکبر و مانع وصال و لقاء. علم گاهی عامل عجب وتکبر میشه. علم قربة الی الله همراه باعمل خالص عامل سعادت ونجات. وگرنه بدرد نمیخوره. «آفَةُ الْعِلْمِ الْخُیَلَاءُ؛ آفت بزرگ علم تکبر است.»
🌹قَالَ‌علی(ع) : مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي، أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ ؛ كسى كه از گفتن «نمى دانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد. امام علی (ع) در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 85 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى کند و مى فرماید: «کسى که جمله «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسیب پذیر خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است» اشاره به این که با این کار خود را به هلاکت مى افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى کند یا مردم را به گمراهى مى کشاند. 📚ابن ابى الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد (اشاره به این که مسائلى را که ما نمى دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى دانیم). نیز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم. 📕شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانید و رسوا مى شوید. سپس مى افزاید: احدى از یاران رسول خدا ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى طالب (ع) در همین رابطه ضرب المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد. یعنى زبان او مایه هلاکت او مى شود.
🔻 : وقتی میگن مرده تا ۷۲ ساعت گوشش میشنوه پس چطور یه عده رو دو سه روز بعد مرگ دفن میکنن آیا هنوز هم صدای چیزی که تو گوشش میخونن رو میشنوه؟! 🔻 : روح از بدن به ویژه قلب واعضا که خارج میشه میگن فلانی مرد و اسمش میشه میت. ولی گفتن روح از آخرین جایی که خارج میشه گوش محتضر هست ولی در معاینه برای موت کسی قلب را معاینه میکنن. موضوع بعدی: روح همراه باجسد میت حاضر وناظر بر رفتار جسد هست.کتاب سه دقیقه در برزخ ویا سیاحت غرب را فرصت کردید بخونید کامل توضیح داده. احتمالا ازاینکه آخرین عضو گوش باشه که روح خارج میشه شاید بخاطر تلقین باشه ؛ البته شاید! چون این جسم ما بعد چند سال نابود ودر قیامت مانند درختان که بهار سرسبز میشه روح به این جسم دوباره ملحق ودرعالم محشر برانگیخته میشن باصدای صور اسرافیل. فکرتون را درگیر این نکنید. مهم اعمال ماهست که درقبر همراه ماهست. اعمال صالح بشکل جوان خوش سیما و اعمال فاسد مانند سگ سیاه ؛ البته نه بشکل جسمانی قابل رویت برای دیگران 💢پس از مرگ انسان روح به عالم دیگری کوچ می کند، اما جسد و کالبد خاکی در همین دنیا می ماند. مرگ پایان زندگی نیست و ارتباط افراد پس از مرگ با این دنیا قطع نمی شود. 🌹پیامبر پس از جنگ بدر، با کشتگان کفار، سخن گفتند. پس عده ای رو به پیامبر عرض کردند که یا رسول الله! با عده ای مُرده سخن می گویید که نمی شنوند! پس پیامبر هم پاسخ دادند:«آنان از شما شنواتر هستند. ولی نمی توانند (به زبان ما) پاسخ دهند. 💠امیرالمؤمنین(ع) هنگام بازگشت از صفین به قبور کوفه رسید و با آنان این‌گونه سخن گفت: ای ساکنان خانه­‌های وحشتناک و مکان‌های خالی و قبرهای تاریک، ای خاک­نشینان، ای غریبان، ای تنهایان، ای وحشت‌زدگان! شما در این راه بر ما پیش‌قدم شدید و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد. اما خانه­‌هایتان را دیگران ساکن شدند، همسرانتان به ازدواج افراد دیگر درآمدند و اموالتان تقسیم شد. این خبری است که در نزد ماست. در نزد شما چه خبر است؟ سپس رو به اصحابش کرد و فرمود: هر گاه به آنها اجازه سخن داده می‌شد، به شما خبر می‌دادند که بهترین زاد و توشه در سفر آخرت پرهیزکاری است. 💠روایات بالا که با الفاظ مختلف در کتب صحاح و سنن وارد شده، به وضوح بر این مطلب دلالت می‌کنند که مردگان صدای زندگان را می‌شنوند و چون این روایات اصل شنیدن را اثبات می‌کنند و آن‌را مقید به مکان و زمان خاصی نمی‌کنند، ثابت می‌شود که مردگان در هر حال می‌توانند سخن زندگان را بشنوند، چه سلام باشد یا غیر آن، یا دفنشان در هفته اول باشد یا بعد از آن. در این صورت سخن آلوسی، صاحب تفسیر روح المعانی که سماع را مختص موارد مذکور در روایات می‌داند، دلیلی ندارد. شریف بن‌عبدالله حازمی در پاسخ به آلوسی می‌گوید: خدایی که می‌تواند روح را هنگام سؤال و جواب قبر برگرداند، در هنگام سخن گفتن نیز می‌تواند آن را برگرداند تا کلام آنها را که با او سخن می‌گویند، بشنود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃 : چرا اگه گناه میکنیم و...اثرش توی زندگیمون میاد ولی افرادی که گناه میکنن انگار نه انگار؟ : مثال آقای قرائتی: آدمها سه دسته اند (اینجا): - عینک🔅 - ملحفه🔅 - فرش🔅 وقتی یک لکه ی چایی بنشیند روی عینکت، "بلافاصله" زود آن را با "دستمال کاغذی" پاک می کنی! وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری "سر ماه" که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با "چنگ" (زمان قدیم) می شویی! وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری "سر سال" ، با "دسته بیل" به جانش می افتی! خدا ( و به تعمیم آن: ولی خدا) هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم است، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .. دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ!! و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال (یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسابی با دسته بیل  از شرمندگیشان در می آید.. 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍ علی(ع) بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد. در خلال ايامی كه در بصره بود ، روزی به عيادت يكی از يارانش ، به نام  علاء بن زياد حارثی رفت. اين مرد خانه مجلل و وسيعی داشت. علی‏ همينكه آن خانه را با آن عظمت و وسعت ديد ، به او گفت: اين‏ خانه به اين وسعت ، به چه كار تو در دنيا می‏خورد ، در صورتی كه به خانه‏ وسيعی در آخرت محتاجتری ؟ ! ولی اگر بخواهی می‏توانی كه همين خانه وسيع‏ دنيا را وسيله‏‌ای برای رسيدن به خانه وسيع آخرت قرار دهی ، به اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايی كنی ، صله رحم نمايی ، حقوق مسلمانان را در اين خانه ظاهر و آشكار كنی ، اين خانه را وسيله زنده ساختن و آشكار نمودن‏ حقوق قراردهی ، و از انحصار مطامع شخصی و استفاده فردی خارج نمايی. علاء : يا امير المؤمنين ، من از برادرم عاصم پيش تو شكايت دارم - چه شكايتی داری ؟ - تارك دنيا شده ، جامه كهنه پوشيده ، گوشه گير و منزوی شده همه‏ چيز و همه كس را رها كرده... - او را حاضر كنيد! عاصم را احضار كردند و آوردند . علی (ع) به او رو كرد و فرمود: ای دشمن جان خود ، شيطان عقل تو را ربوده است...! چرا به زن و فرزند خويش‏ رحم نكردی ؟ آيا تو خيال می‏كنی كه خدايی كه نعمتهای پاكيزه دنيا را برای تو حلال و روا ساخته ناراضی می‏شود ، از اينكه تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد خدا كوچكتر از اين هستی! عاصم : يا اميرالمؤمنين ، تو خودت هم كه مثل من هستی ، تو هم كه به‏ خود سختی می‏دهی و در زندگی بر خود سخت می‏گيری ، تو هم كه جامه نرم‏ نمی‏پوشی و غذای لذيذ نمی‏خوری ، بنابراين من همان كار را می‏كنم كه تو می‏كنی ، و از همان راه می‏روم كه تو می‏روی. - اشتباه می‏كنی ، من با تو فرق دارم ، من سمتی دارم كه تو نداری ، من در لباس پيشوايی و حكومتم ، وظيفه حاكم و پيشوا وظيفه ديگری است. خداوند بر پيشوايان عادل فرض كرده كه ضعيفترين طبقات ملت خود را مقياس زندگی شخصی خود قرار دهند و آن طوری زندگی كنند كه تهي‌دستترين مردم زندگی‏ می‏كنند تا سختی فقر و تهی‌دستی به آن طبقه اثر نكند ، بنابراين من‏ وظيفه‏‌ای دارم و توهم وظيفه‏‌ای... 💐🍀🌺🌸🍀💐
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍✨ شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند. به محض اینکه حیوانات‌شان را در محل مناسب پارک کردند! عده‌ای رفتند به دنبال آن‌که هرچه سریع‌تر بساط غذا را فراهم کنند. یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. یکی گفت: كندن پوست آن با من. سومی: پختن گوشت آن با من. چهارمی: ...  پیامبر هم گفتند: «جمع كردن هیزم از صحرا با من.»  جمعیت گروه سرود یک دستی شده و باهم گفتند: یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را می‌كنیم.   رسول خدا هم گفتند: «می‌دانم كه شما می‌كنید، ولی خداوند دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.» بعد هم واقعا به سمت صحرا رفته و هیزم کافی برای پختن غذا را جمع کردند. 
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ 🌺عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد.هنگامی وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود.حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست.رسول اکرم چیزی به او داد،ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد،بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند،ولی رسول خدا مانع شد. 🌺رسول اکرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد.ضمنا اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکامی که تاکنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه ای تشکر آمیز بر زبان راند.در این وقت رسول اکرم به او فرمود:«تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی که موجب خشم اصحاب و یاران من شد.من می ترسم از ناحیه آنها به تو گزندی برسد.ولی اکنون در حضور من این جمله تشکر آمیز را گفتی.آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟»اعرابی گفت:«مانعی ندارد» 🌺روز دیگر اعرابی به مسجد آمد،در حالی که همه جمع بودند.رسول اکرم رو به جمعیت کرد و فرمود:«این مرد اظهار می دارد که از ما راضی شده،آیا چنین است؟»اعرابی گفت: «چنین است »و همان جمله تشکر آمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد.اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. 🌺در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد و فرمود:«مثل من و این گونه افراد،مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار می کرد،مردم به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند.آن شتر بیشتر رم کرد و فراری تر شد.صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش می کنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد،من خودم بهتر می دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم. «همینکه مردم را از تعقیب باز داشت،رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد.بدون آنکه نعره ای بزند و فریادی بکشد و بدود،تدریجا در حالی که علف را نشان می داد جلو آمد.بعد با کمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. 🌺«اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابی بدبخت به دست شما کشته شده بود-و در چه حال بدی کشته شده بود،در حال کفر و بت پرستی-ولی مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم.»
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ مردی درشت استخوان و بلندقامت كه اندامی ورزیده و چهره ای آفتاب خورده داشت و زد و خوردهای میدان جنگ یادگاری بر چهره اش گذاشته و گوشه ی چشمش را دریده بود، با قدمهای مطمئن و محكم از بازار كوفه می گذشت. از طرف دیگر مردی بازاری در دكانش نشسته بود. او برای آنكه موجب خنده ی رفقا را فراهم كند، مشتی زباله به طرف آن مرد پرت كرد. مرد عابر بدون اینكه خم به ابرو بیاورد و التفاتی بكند، همان طور با قدمهای محكم و مطمئن به راه خود ادامه داد. همینكه دور شد یكی از رفقای مرد بازاری به او گفت: «هیچ شناختی كه این مرد عابر كه تو به او اهانت كردی كه بود؟!» .   - نه، نشناختم! عابری بود مثل هزارها عابر دیگر كه هر روز از جلو چشم ما عبور می كنند، مگر این شخص كه بود؟ - عجب! نشناختی؟! این عابر همان فرمانده و سپهسالار معروف، مالك اشتر نخعی بود. - عجب! این مرد مالك اشتر بود؟! همین مالكی كه دل شیر از بیمش آب می شود و نامش لرزه بر اندام دشمنان می اندازد؟ - بلی مالك خودش بود. - ای وای به حال من! این چه كاری بود كه كردم! الآن دستور خواهد داد كه مرا سخت تنبیه و مجازات كنند. همین حالا می دوم و دامنش را می گیرم و التماس می كنم تا مگر از تقصیر من صرف نظر كند....   🚶‍♂به دنبال مالك اشتر روان شد. دید او راه خود را به طرف مسجد كج كرد. به دنبالش به مسجد رفت، دید به نماز ایستاد. منتظر شد تا نمازش را سلام داد. رفت و با تضرع و لابه خود را معرفی كرد و گفت: «من همان كسی هستم كه نادانی كردم و به تو جسارت نمودم. » .   مالك: «ولی من به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر به خاطر تو، زیرا فهمیدم تو خیلی نادان و جاهل و گمراهی، بی جهت به مردم آزار می رسانی. دلم به حالت سوخت. آمدم درباره ی تو دعا كنم و از خداوند هدایت تو را به راه راست بخواهم. نه، من آن طور قصدی كه تو گمان كرده ای درباره ی تو نداشتم. »🌺
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ غزالی ، دانشمند شهير اسلامی ، اهل طوس بود. در آن وقت ، يعنی در حدود قرن پنجم هجری ، نيشابور مركز و سواد اعظم آن ناحيه بود و دار العلم محسوب می‏شد. طلاب علم در آن‏ نواحی برای تحصيل و درس خواندن به نيشابور می‏آمدند. غزالی نيز طبق‏ معمول به نيشابور و گرگان آمد ، و سالها از محضر اساتيد و فضلا با حرص و ولع زياد كسب فضل نمود و برای آن كه معلوماتش فراموش نشود ، و خوشه‏ هايی كه چيده از دستش نرود ، آنها را مرتب می‏نوشت و جزوه می‏كرد. آن جزوه‏ ها را كه محصول سالها زحمتش بود ، مثل جان شيرين دوست می‏داشت بعد از سالها ، عازم بازگشت به وطن شد. جزوه‏‌ها را مرتب كرده در تو بره‏ای پيچيد و با قافله به طرف وطن روانه شد. از قضا قافله با يك عده دزد و راهزن بر خورد. دزدان جلو قافله را گرفتند ، و آنچه مال و خواسته يافت می‏شد ، يكی يكی جمع كردند.نوبت به غزالی و اثاث غزالی رسيد. همين كه دست دزدان به طرف آن تو بره رفت ، غزالی شروع به التماس و زاری كرد و گفت: غير از اين هر چه دارم ببريد و اين يكی را به من واگذاريد‌.  دزدها خيال كردند كه حتما در داخل اين بسته متاع گران قيمتی است. بسته را باز كردند ، جز مشتی كاغذ سياه شده چيزی نديدند . گفتند:اينها چيست و به چه درد می‏خورد؟غزالی گفت: هر چه هست به درد شما نمی‏خورد ، ولی به درد من می‏خورد. - به چه درد تو می‏خورد ؟ + اگر اينها را از من بگيريد ، معلوماتم تباه می‏شود ، و سالها زحمتم در راه‏ تحصيل علم به هدر می‏رود. - راستی معلومات تو همين است كه در اينجاست ؟ +بلی - علمی كه جايش توی بقچه و قابل دزديدن باشد ، آن علم نيست ، برو فكری به حال خود بكن! اين گفته ساده عاميانه ، تكانی به روحيه مستعد و هوشيار غزالی داد. او كه تا آن روز فقط فكر می‏كرد كه طوطی وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط كند، بعد از آن در فكر افتاد كه كوشش كند و تا مغز و دماغ خود را با تفكر پرورش دهد ، و بيشتر فكر كند ، و تحقيق نمايد ، و مطالب مفيد را در دفتر ذهن خود بسپارد. 🗣غزالی می‏گويد: من بهترين پندها را ، كه راهنمای زندگی فكری من شد، از زبان يك دزد راهزن شنيدم...
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم رسید. از آن حضرت‏ پندی و نصیحتی تقاضا کرد . رسول اکرم به او فرمود : " " و بیش‏ از این چیزی نفرمود . آن مرد به قبیله خویش برگشت . اتفاقا وقتی که به میان قبیله خود رسید ، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه مهمی پیش آمده ، از این قرار که‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبیله‏ ای دیگر زده‏ اند ، و آنها نیز معامله‏ به مثل کرده‏ اند ، و تدریجا کار به جاهای باریک رسیده ، و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده‏ اند ، و آماده جنگ و کارزارند . شنیدن این‏ خبر هیجان آور ، خشم او را برانگیخت . فورا سلاح خویش را خواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد .  در این بین ، گذشته به فکرش افتاد ، به یادش آمد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده ، به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده ، جلو خشم خود را بگیرد . در اندیشه فرو رفت که چرا من تهییج شدم ، و به چه موجبی من سلاح پوشیدم‏ ، و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کرده‏ ام ؟ چرا بی‏جهت من برافروخته و خشمناک شده‏ ام ؟! با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله‏ کوتاه را به کار بندم . جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت : " این ستیزه برای‏ چیست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است که جوانان نادان ما کرده‏ اند ، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداکنم . علت ندارد که ما برای همچو چیزی به جان‏ یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم ". طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند ، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند : ما هم از تو کمتر نیستیم. حالا که چنین است ما از اصل ادعای خود صرف‏ نظر می‏کنیم. هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند..
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ 📗حکایت امام حسن(ع)ومرد شامی: شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد كیست؟ گفته شد: «حسن بن علی بن ابی طالب است. » سوابق تبلیغاتی عجیبی كه در روحش رسوخ كرده بود موجب شد كه دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسن بن علی بنماید! همین كه هرچه خواست گفت و عقده ی دل خود را گشود، امام حسن بدون آنكه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آنكه چند آیه از قرآن- مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و كمک به تو آماده ایم. » آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟ » جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه ی آن را می دانم. » . پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو كمک دهیم، حاضریم در خانه ی خود از تو پذیرایی كنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.» مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شدیدی برخورد كند و هرگز گمان نمی كرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت: «آرزو داشتم در آن وقت زمین شكافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی كردم. تا آن ساعت برای من در همه ی روی زمین كسی از حسن و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست. »  🥀🍂🥀🍂🥀
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت : درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم.. امام : هرگز دعا نمی‏کنم. - چرا دعا نمی‏کنید؟! امام: برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید. اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی!!
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍✨ 🕋هم سفر حج: مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق تعریف می‌کرد.  به خصوص یکی از هم‌سفران خویش را بسیار می‌ستود که چه مرد بزرگواری بود: «ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یک‌سره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می‌آمدیم او فوری به گوشه‌ای می‌رفت و سجّاده‌ی خویش را پهن می‌کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.»  امام: «پس چه کسی کارهای او را انجام می‌داد و که حیوان او را تیمار می‌کرد؟» - البته افتخار این کارها با ما بود و او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت.. - بنابراین همه‌ی شما از او برتر بوده اید!!