eitaa logo
نوای دل💓 نوای دلتنگی💞
170 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
نوای_دلتنگی 😔 ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت… با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم اینگونه به بی راهه نمی رفت دل ما هر روز اگر قدر دمی یاد تو بودیم امروز جهان تشنه عدل است، کجایی؟ 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
782_46986981422897.mp3
13.1M
گوشیدنی انرژی زا حالا بگید حالتون چطوره 🤩😍 کانال مارو به دوستاتون معرفی کنید تا اون ها هم راه زندگی زیبا رو پیدا کنند. اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ 🌼˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  🆔️👇 کانال نوای ܥ‌‌لتܔگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🧚‍♂️ عزیزان سلام اگر مایلید میتوانید جهت تبلیغ گروه ها وکانال های خود لینک های خود را اینجا بارگزاری کنید🥰👇 پرچمداران ظهور🚩 https://eitaa.com/joinchat/2438398315C211239a4f4 🤲🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 مصیب حیدری ( ) ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیات : . 📩هشت سال دفاع مقدس و شرافتمندانه، آن چنان مردم ما را مصمم و ثابت قدم ساخته، که هیاهو و بوق و کرنای استکبار جهانی در برابر کوه ایمان رنگ باخته است. اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان، ازپای نخواهیم نشست. یا همه آزاد می شویم و یا از مرگ شرافتمندانه استقبال می کنیم، ولی در هر دو حال پیروزی با ماست. . 🆔👈ماملت شهادتیم
💢 ( قائمشهر) . 📩سخني چند با همسر مهربانم يقيناً انتظار شنيدن چنين سخناني را نداري ولي چه كنم همسر عزيز اگر روزي اين افتخار نصيب من شد از شما مي خواهم صبور باشيد كه خداوند با صابران است من نيز بعد از خدا عشق و علاقه اي بالاتر از تو در قلبم ندارم و خدا شاهد است كه بعد مرگم در جاي قلبم حضور خواهي داشت و هرگز فراموشت نمي كنم زياد سرتان را درد نمي آورم عزيزان تنها آرزوي ديگرم اين بود كه در ورزش كشتي به سكوي قهرماناني بايستم و مدال طلا بر گردنم بياويزند و به رهبر عزيزم هديه نمايم. . 🆔👈ماملت شهادتیم
💢 شهباز جوادی ( ) ۵ ۱۳۶۷_ ، اسلام آباد غرب : . ▪️قطعنامه که اعلام شد ، گفت : « خدایا جنگ تمام شد پس ما چی!» مقصود شان شهادت بود . . 🦋فرزند شهید : تنها خاطره ای که از پدرم دارم این است که هنگام آخرین رفتن شان به جبهه  من رفتم و جلوی در ایستادم و دستهایم را روی در گذاشته و با گریه بسیار  از پدرم خواستم نرود و مادرم مرا در آغوش گرفت و گفت پدر می خواهد برایت شکلات بخرد و پدرم گفت :«دیگر برگشتی وجود ندارد.» . 🆔👈ماملت شهادتیم
دلواپسم این اربعین ، اگه حرم نرم میمیرم ❤️‍🩹 ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه ای از من کنار توست💔🥺 و قطعه ای کنار خودم :) وقطعاتم دلتنگ یک دیگرند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج آقا جان تویی دوای دردمون ࿐༅🍃🌺🍃༅࿐
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم (قسمت اول) ✅ آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى (ره) فرمودند: عموى من، آقا سيد محمد على (ره) براى من نقل كردند: ▫️ در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مى‌گفت: 🔸 با طى الارض به كربلا رفته ام. ▫️ يا مى‌گفت: 🔸 مردم را به صورتهاى مختلف ديده‌ام. ▫️ و يا 🔸 خدمت حضرت صاحب الامر (ع) رسيده ام. ▫️ او هم به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود. تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى رفتم. در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود. نزديك او رفتم و گفتم: 🔹 ميل دارى در راه با هم باشيم؟ ▫️گفت: 🔸 اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم. ▫️ قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم: 🔹 اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟ ▫️ گفت: 🔸 آقا از اين مطلب بگذريد. ▫️ اصرار كردم و گفتم: 🔹 من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى. ▫️ گـفـت: 🔸 آقـا، مـن بيست و پنج بار، از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى عرفه مى‌رفتم. در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد. چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافله‌هاى ديگر برسند و جمعيت زيادتر شود. از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مشرف به موت گرديد. روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من راجع به او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن، جديت داشته ام، محروم شوم؟ بالاخره بعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم و گفتم: 🔹 من مى‌روم و دعا مى‌كنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد. ▪️اين مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت: 🔸 من يک ساعت ديگر مى‌ميرم، صبر كن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان. ▪️ وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم. قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت. من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم. وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد. تـا يک فـرسخ راه رفتم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مى‌بستم، همين كه مقدارى راه مى‌رفتم، مى‌افتاد و هيچ قرار نمى‌گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد. بالاخره ديدم، نمى‌توانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد. همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء (ع) توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: 🔹 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم. ▪️ نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار پيدا شدند و آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود: 🔶 جعفر با زائر ما چه مى كنى؟ ▪️ عرض كردم: 🔷 آقا چه كنم، در كار او مانده ام! ▪️ آن سه نفر ديگر پياده شدند. يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد. آن ميت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم. كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم. و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام. در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است! ميت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد. هر كدام از اهل قافله مى پرسيد: 🔹 تو كى و چگونه آمدى! ▪️ من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم و آنها هم تعجب مى كردند. تا آن كه روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم، از قبيل: 🐺 گرگ، 🐖 خوك، 🐒 ميمون و غيره 🐑 🦗 🦍 🐕 🐀 🦎 🦦 🐃 🐓 🕷 🐁 🐌 🐄 🦀 🦛 🐍 🦨 🐜 🐗 🦂 🦧 🦓 🐊 🦞 و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم! (ادامه دارد ...) 🏷 عجل الله تعالی فرجه
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم 🔘 قسمت دوم (آخر) ▪️... از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم. باز مردم را به همان حالت مى‌ديدم. برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بعد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مى‌باشند. تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مى‌ديدم. به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم. چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مى‌گفتند: 🔹 براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مى‌كند. ▪️ لذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم.🍳🍚 صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد: 🔸 حضرت صاحب الامر (ع) تو را خواسته اند. ▪️ بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جمعه رسيدم. ديدم آن حضرت (ع) در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملو از جمعيت است. آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود. به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند: 🔶 جعفر بيا. ▪️ من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم. فرمودند: 🔶 چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟ ▪️ عرض كردم: 🔷 آقا من نقل مى‌كردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترک نمودم. ▪️ حضرت فرمودند: 🔶 تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء (ع) داريم. ⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم عجل الله تعالی فرجه
♥️‌🕊 ‌میگفٺ‌کہ؛ عَظِمَت‌ِنوکرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبر، وقتۍزَبونِت‌بَنداومَد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَن‌هَستَم:)! 🕊¦⇠
هدایت شده از  مکتب مهدویت
🔴 نوع رفتار ما اثر دارد! همانطور که می‌توانیم با و غیبت را از این طولانی‌تر کنیم، تک‌تک ماها می توانیم با و "رعایت حدود الهی" را جلو بندازیم. 🎙 استاد حاج آقا زعفری زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ آن که رئیس جمهور خواهد شد! 🔹آنها که تصور می کنند تا چند روز دیگر پزشکیان رئیس جمهور خواهد شد سخت در اشتباهند! چون : 🔹پزشکیان نه تنها ایده والگوی مشخصی برای اداره کشور ندارد بلکه درک و تصور او از اداره کشور و جایگاه ریاست جمهوری و اختیارات و مسئولیتهای آن غیرواقعی و تخیلی است ! حوصله مطالعه و کسب اطلاعات در این عرصه را هم ندارد. 🔹پزشکیان نه مانند خاتمی اهل نظر و اندیشه است و نه مثل رفسنجانی و احمدی نژاد شخصیتی مدیر و قدرت طلب ! او حتی مانند روحانی، سیاست باز و سیاسی کار هم نیست! 🔹نگاه پزشکیان به سیاست و اداره کشور بسیار عامیانه و معمولی است و نه می تواند و نه مایل است از پیچیدگی های حکمرانی درک درستی داشته باشد! او حتی با وجود چهار دوره نمایندگی مجلس ( و یک دوره نایب رئیسی مجلس) توانایی و تمایلی به انجام وظایف نمایندگی هم نداشت و به گواهی برخی از نمایندگانی که در مجالس مختلف با او همکار بوده اند از انجام بسیاری از مسئولیتهای نمایندگی شانه خالی می کرد. 🔹 و دقیقا به علل فوق ، اصلاح طلبان او را گزینه ای مطلوب برای ریاست جمهوری دانسته و با هدف بازگشت به قدرت ،گرد او جمع شده و برایش تبلیغات کردند. طرح اصلاح طلبان برای دولت پزشکیان از این قرار است : 🔹پزشکیان در ظاهر رئیس جمهور خواهد بود و برخی از وظایف تشریفاتی و نمایشی رئیس جمهور را انجام خواهد داد اما در عمل،قدرت میان طیفهای مختلف اصلاحات تقسیم خواهد شد و ریاست جمهوری بنام پزشکیان اما به کام قدرت طلبان اصلاحات خواهد بود! ‌🔹 ریاست جمهوری پزشکیان،سفره گستره قوه مجریه را دو دستی تقدیم تشنگان قدرت خواهد کرد و آنها بدون مزاحمت یا دخالت رئیس جمهور، هر چه بتوانند انجام خواهند داد و هر چه اراده کنند را خواهند بلعید و البته طوق مسئولیت و پاسخگویی را بر گردن پزشکیانِ بی خبر و ساده دل خواهند انداخت و هزینه های تخلفات و منفعت طلبی هایشان را به حساب پزشکیان واریز خواهند کرد ! 🔹در عمل، سکان ریاست جمهوری به دستِ تازه بدوران رسیده ها و نسل میانی اصلاحات خواهد افتاد،بدون آن که مسئولیت،پاسخگویی،عواقب و پیامدهای منفی آن را پذیرفته و برعهده گرفته باشند! 🔹نشانه های این روند خطرناک و فاسد در شکل گیریِ کمیته هایِ سهم خواهی و تقسیم قدرت به مدیریت ظریف و با مشارکت سیاسی کاران حرفه ای جبهه اصلاحات به وضوح قابل مشاهده است!(روندی که حتی داد بهزاد نبوی را هم درآورده است!) 🔹به همین دلیل،"دولت آینده" خطرناک ترین و آشفته ترین دولت جبهه اصلاحات خواهد بود چون رئیس جمهور آن،تسلطی بر زیر مجموعه خود نخواهد داشت و مدیران دولت هم از رئیس جمهور حساب نخواهد برد و تمکین نخواهد کرد! 🔹راهکار مقابله با این وضع نامطلوب،ورود جدی، هوشمندانه و بی تعارف مجلس به مقوله رای اعتماد به وزرا است و در این مسیر مسئولیت اصلی بر دوش نمایندگان انقلابی و متعهد مجلس است.نمایندگانی که مانع تکرار خطای نابخشودنی مجلس نهم در دادن رای اعتماد کامل به کابینه پر مسئله و مشکل ساز حسن روحانی باشند. دکتر کوشکی @m_tahlil
وقتی خورشید می‌درخشد، لذت ببر، اما وقتی ابرها آمدند، برای خورشیدی که دیگر آنجا نیست گریه و زاری نکن، بجای این که انرژی خود را صرف گریه و ناله کنی، حالا از ابرها لذت ببر... و زمانی که ابرها رفتند، و البته که می‌روند، چون در این زندگی هیچ چیزی همیشگی نیست، آنوقت برای رفتن ابرها هم ناله نکن. پس هرچه که هست، با آن شادی کن، این راهی هوشمندانه برای زندگی کردن است. هرچه که هست، هست. و هر چه که نیست، نیست. نوای دلتنگی🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا