♨️ در اهمّیت عبادتِ غلامان و تاجران!
🔹 ما معمولاً بین خودمان آن حدیث معروفی را که امیرالمؤمنین علیهالسلام عبادت را به سه دستهی «عبادتِ غلامان» و «عبادتِ تاجران» و «عبادتِ احرار» تقسیم کردهاند، نقل میکنیم و سودای عبادت احرار را در سر میپرورانیم و عبادت غلامانه و تاجرانه را تقبیح میکنیم!
❗️حالآنکه توجه نداریم که این دو دستهی دیگر هم حقیقتاً «عبادت» هستند و موجب تقرّب انسان به خداوند میشوند. و اساساً برای ما آدممعمولیها رسیدن به مقام «احرار» جز از اینطریق میسّر نیست.
🔰 خداوند در قرآن دو مرتبه صریحاً به ما سفارش میکند که «خدا را با حالِ #خوف و #طمع بخوانید.» یکبار به همین بیان، و یکبار دیگر هم در وصف مؤمنان حقیقی، میفرماید آنها خداوند را با خوف و طمع میخواندند.
🔺 آیا این غیر از همان عبادتِ غلامان و تاجران است؟
✍ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓آیا دغدغه جهاد تبیین دارید؟
💠 کانال سدید واقعیات دنیای غرب را از زبان غربی ها بی واسطه بیان میکند
☠بت غرب را در ذهن مردم بشکنید تا زیبایی های اسلام و انقلاب اسلامی را درک کنند
🇨🇦🇳🇴🇬🇧در این کانال سخنان دانشجویان غربی شیفته انقلاب اسلامی🇮🇷 منتشر میشود🧡
#سدید را دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/sadidmedia
https://eitaa.com/sadidmedia
https://eitaa.com/sadidmedia
💯 پیشنهادی برای لیالی قدر
🔻یک
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «بررسیِ مقدرات انسان در شب نوزدهم انجام میگیرد؛ سپس در شب بیستویکم در نتیجهٔ آن بررسیها، مقدرات مشخص شده و تعیین تکلیف میگردد؛ آنگاه در شب بیستوسوم رمضان، آنچه تعیین شده امضاء و قطعی میگردد.» (الکافی،ج۴،ص۱۵۹)
🔻دو
در یکی از همین لیالی قدر از حاج آقا مجتبی تهرانی (رضواناللهعلیه) شنیدم که «۱۵ روایت صحیحالسند داریم دالّ بر این مطلب که تقدیر و سرنوشتی که برای انسان نوشته شده است را با «دعا» میتوان تغییر داد.»
🔹 حالا این ماییم و لیالی قدر پیشرویمان تا از فرصت بهره ببریم و با دعا سرنوشت خویش را به بهترین تقدیر بخواهیم. اما چگونه؟ از کجا بدانم که در آینده چه اتفاقات و جریاناتی در کمین من است و زندگیام به کدامین سو قرار است برود؟ چه میدانم ایمانم به کدامین ابتلائات و آزمایشها قرار است محک بخورد؟ از کجا بدانم حقیقتاً کدامین سرنوشت به نفع دنیا و آخرتم هست و کدامین یک به ضرر؟ یا کدامین سرنوشت «بیشترین منافع» دنیوی و اخروی را برایم به دنبال خواهد داشت؟ و بسیاری سؤالات دیگر ِ از این دست...
❗️ بهنظر میرسد چارهای نداریم جز اینکه اتصال پیدا کنیم به منبع علم لایزال الهی تا بتوانیم بهتربن تقدیر را دعا کنیم. اما اتفاقاً مشکل دقیقاً همینجاست که این یکی چگونه؟!
🔻 سه
امام سجاد علیهالسلام دعایی را به شیعیانشان آموزش دادهاند که میتوان از آن طریق به منبع علم و حکمت لایزال الهی متصل شد تا از آن طریق بهترین سرنوشت را دعا کنیم: ۳۳ومین دعای صحیفه سجادیه با عنوان #دعای_استخاره.
این دعا که عبارات و فقرات عمیق و تأمّلبرانگیزی دارد، گرچه بسیار کوتاه است و اگر با توجه به معانی خوانده شود، در کمتر از پنج دقیقه تمام میشود؛ اما از آنجا که نفس رحمانی و ملکوتیِ امام زینالعابدین علیهالسلام پشتوانهاش هست و در شب قدر هم خوانده میشود، میتواند تأثیر شگرفی در نوشتهشدن بهترین تقدیر ممکن داشته باشد...
✍ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از «آیهجان»
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خدای موسی»
✍ نویسنده: #علیرضا_ملااحمدی
🔗 شناسهی ایتا: @maktabkhaaneh
📷 عکاس: #سکینه_تاجی
🎚تنظیم صدا: #روحالله_دهنوی
#قصص_30
#تیزر_روایت
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
هدایت شده از «آیهجان»
«خدای موسی»
✍ نویسنده: #علیرضا_ملااحمدی
🔗 شناسهی ایتا: @maktabkhaaneh
✏️ گرافیک: #اعظم_مؤمنیان
ماجرا به شکلی طوفانی شروع شد و قبل از اینکه متوجه بشوم چرا و چگونه، ناگهان خودم را زیرِ آوار حوادثی بهغایت تلخ و دیگرگون یافتم. مثل طوفانی ویرانگر، سرمایهام را (نه از جنسِ سرمایهی مالی) در عرض چند روز از دست دادم و زندگیام از اینرو به آنرو شد! همهچیز بر ضد من بود و هیچ نقطهی روشنی-لااقل در ظاهر- در افق آینده به چشم نمیخورد!
مدتها طول کشید تا از آشفتهحالی و اِغمای فکری و نقاهتِ روحی بیرون بیایم و درست بفهمم که دقیقا چه شده و چه اتفاقی دارد میافتد! باز هم هیچچیز بر وفق مراد نبود و نسبت به آیندهی این مسیری که «خواسته و ناخواسته» در آن قرار گرفته بودم و با قاطعیت و البته تلخکامیِ تمام آن را طی میکردم، هیچ کورسوی امیدی به چشم نمیخورد. به طرز عجیب و بُهتآوری هر چه هم تلاش میکردم، اتفاق خوبی آنچنانکه حالم را خوب کند و نفسِ راحتی بکشم و خوابِ آرامی به چشمانم بیاید و کابوسهایم تمام شود، نمیافتاد! حتی وقتیکه طبق شواهد و قرائن قاعدتا باید اتفاق خوبی میافتاد، باز فرَج حاصل نمیشد و ماجرا پیچِ دیگری میخورد!
«خالیشدن از هر کورسوی امید» از آندست تجربههایی است که هرکسی بالأخره به شکلی تجربهاش میکند؛ حالا من هم در همین موقعیت قرار گرفته بودم، اما با این تفاوت مهم که این موقعیت برای من به چند لحظه و چند ساعت و چند روز محدود نمیشد؛ حالا دیگر چند سال از زندگیام درگیر این وضعیت بود!
در یکی از آن روزهای سخت و جانفرسا به #قرآن پناه بردم. اما پاسخ را با آیهای گرفتم که اصلاً نفهمیدمش! یعنی ربطش را به موقعیت «همواره بحرانی» خودم نفهمیدم! خداوند ماجرای نبوت #حضرت_موسی (علیهالسلام) را برایم یادآوری کرد؛ آن نیمهشبِ سرد و تاریکی که حضرت موسی (ع) که بههمراه خانوادهاش از مَدیَن به مصر برمیگشت، در وادی طور درحالیکه راه را گم كرده بود، در طور سينا، شعلهی آتشی از دور دید و به نظرش رسيد كه قاعدتاً كنار آن كسى هست كه راه را از او بپرسد و اگر هم نبود لااقل از آن آتش قدرى همراه بياورد تا گرم شوند؛ به خانوادهاش گفت که شما اینجا منتظر بمانید تا بروم آنجا و راهنماییای یا شعلهی آتشی بیاورم. رفت و وقتی نزدیک درختی شد که منبع آتش به نظر میرسید، ناگهان اولین وحی الهی به او رسید که «إنّی أنا الله...» و سخنگفتنِ خدا با او شروع شد و باقی ماجرا که آغاز نبوت ایشان بود.
خب این چه ربطی به #زندگی من داشت؟! نه من ربطی به موسای نبی دارم و نه طور سینایی در کار هست و نه در این کورسوی سرد و تاریک، آتشی! تنها وجه اشتراک من با این ماجرا «شبِ سرد و تاریک و راهِ گمشده» بود. اما هرچه فکر کردم، نفهمیدم ربطش به من چیست و چگونه میتوانم از این آیهی رازآلود بهرهای برای این زندگیِ سرد و تاریک و حیرانزده بگیرم!
ماجرا گذشت و این آیه از حافظهام رفت تا اینکه مدتها بعد ناگهان از زبان شیرینِ #آیتالله_جوادیآملی (سایهاش مستدام) حدیث عجیب و شگفتآوری شنیدم! بعد از درس، رفتم عبارت حدیث را جستجو کردم و متحیر، دیدم که آن حدیث عجیب، ذیلِ همین آیهی قرآن و با استشهاد به همین حکایت بیان شده است...!
عبارت عجیبِ حدیث که از زبان مولایمان علی(ع) نقل شده، اینست: «کُن لِما لاتَرجوا أرجی مِنکَ لِماترجوا : به آنچه که امید نداری، امیدوارتر باش نسبت به آنچه که امید داری»! این حدیث همهی محاسبات آدم را به هم میریزد! همهی تحلیلها و تصوراتم دربارهی سرنوشت و تقدیر را این حدیث به چالش کشید!
چطور میتوانم به چیزی که امید ندارم، از چیزی که به آن امید دارم بیشتر امیدوار باشم؟! اما ادامهی حدیث مانند نوری در تاریکی معما را سریع حل میکند: «همچنانکه موسیبنعمران آنشب به این امید از خانوادهاش جدا شد که بتواند شعله آتشی با خود بیاورَد؛ اما آنچه که نصیبش شد، این بود که خداوند با او سخن گفت و در حالی به میان خانوادهاش برگشت که «نبی» بود. یعنی شعلهی آتش که دنبالش بود نصیبش نشد، اما چیزی نصیبش شد که آنقدر بزرگ و شگرف است که حتی به مخیلهی آدم هم خطور نمیکند که شاید در پسِ آن «شبِ سرد و تاریک و راهِ گمشده و آتش» چنین امر عظیمی نهفته باشد!
يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
ای موسی منم خدای یکتا پروردگار جهانیان.
*منبع حدیث: اصول کافی؛ جلد 5 ؛ صفحه 83
#قصص_30
#روایت_یک_آیه
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 این تلاوت زیبا و شگفتانگیزِ نوجوان ایرانی (محمدامین نبیلو) که تقلید هنرمندانهی یکی از معروفترین قرائتهای «مصطفی اسماعیل» قاری شهیرِ مصری است را بشنوید و لذّت ببرید. (آیه ۳۱ سوره مبارکه رعد)
📌 در این دنیای آشفتهی امروزی، هیچچیز مثل گرهزدنِ ذهن و قلبِ کودکان و نوجوانان با «ثقلین» نمیتواند آنها را از فتنههای زمانه در امان بدارَد.
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
🔺 این تلاوت زیبا و شگفتانگیزِ نوجوان ایرانی (محمدامین نبیلو) که تقلید هنرمندانهی یکی از معروفتری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تلاوت آیهی ۳۱ سوره مبارکه رعد توسط مصطفی اسماعیل
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از کانال سید مقدام حیدری
+ یعنی چی که باید از خدا بترسیم؟ مگه خدا ترس داره؟
_ خب از کی بترسیم پس؟
+ مگه حتما باس بترسیم؟ نمیشه بدون ترس زندگی کنیم؟ حتما باید از یه چیزی بترسیم؟
_ ترس، از علاقههای آدم میاد. مثلا تو چون علاقه داری در آینده موفق بشی، ترس از شکست هم داری. ولی یه گوسفند ترس از آینده نداره، چون در لحظه زندگی میکنه و هیچ آرزویی نداره. ما نمیتونیم نترسیم چون کلی علاقه و آرزو داریم.
+ خب چرا از خدا بترسیم اون وقت؟
_ این نسخه و توصیهی خود خداست. که از هیچی نترس از من بترس فقط. چون هیچ کی نمیتونه به تو ضرری بزنه اگه من نخوام. فقط من میتونم پدرتُ دربیارم، فقط من میتونم زمین بزنمت، هیچ کی کارهای نیست. پس فقط از من بترس.
+ خب ولی من دوست ندارم از خدا بترسم!
_ عیبی نداره دست خودته. ولی تو اگه از خدا نترسی، ترست شیفت میشه رو چیزای دیگه؛ از نگاه مردم میترسی، از قضاوتها میترسی، از دشمنات میترسی، از حوادث روزگار میترسی، از گرونی دولار میترسی... از همه چی میترسی و این ترسها نابودت میکنه، استعدادهات رو قفل میکنه.
+ خب اگه از خدا بترسم هم همونه که؟
_ کجاش همونه دیوونه؟😄 اگه از خدا بترسی اون وقت عالم و آدم دیگه به هیچ جات نیست. بدون هیچ ترسی زندگی میکنی. تمرکزت میره بالا اصلا. چون از هیچی دیگه نمیترسی. فقط از یه چیز میترسی، که میدونی اون خیلی مهربونه. ترس از خدا تنها ترسیه که مزهش شیرینه. چون تنها ترسیه که انسان رو ضعیف نمیکنه، برعکس قویش میکنه.
✍️سید مقدام
https://eitaa.com/sayedmeqdam
مکتبخانه
+ یعنی چی که باید از خدا بترسیم؟ مگه خدا ترس داره؟ _ خب از کی بترسیم پس؟ + مگه حتما باس بترسیم؟ نم
☑️ «ترس» بهمثابه یک «وضعیّتِ وجودی»
🔹 «خُلِقَ الإنسانُ ضعیفاًً» مایهی وجود انسان با «ضعف» تنیده شده است. اساسِ وجود انسان و تمام منافع او -از حیاتیترین تا سطحیترین منافعش- پیوسته در معرضِ تهدید و خطر و نابودی است و انسان از جانب خودش هیچ -دقیقاً هیچ- دستاویزی ندارد تا بتواند با اطمینان این تهدیدها را از خود دور کند و خیالش آسوده باشد که دیگر خطری تهدیدم نمیکند!
🔸 همواره در تمام آناتِ زندگی، این تهدیدها با او همراهند. آیا «احساسِ» این ضعف عمیقِ وجودی و إدراکِ پیوستهی این تهدیدها جز «ترس» برای انسان به ارمغان میآورَد؟!...
🔻 آری؛ وجود انسان در بنیادیتری وجهش با «ترس» آمیخته و درهمتنیده است. او ناگزیر از ترس است و این، سرنوشتِ محتوم اوست. این یعنی ترس یک «وضعیّت وجودی» برای انسان است!
▪️امّا ترس انسان را متزلزل میکند و امکان ایستادن روی زانوان و حرکت کردن را از او میگیرد؛ انگار که حیوانی وحشی او را دنبال کرده باشد و در وسط صحرا روی زمینِ متزلزلِ شنی بخواهد از دستش فرار کند... هرکاری کند نمیتواند! تنها کاری که از انسان برمیآید -و البته آنچه که انسان برای زندگی شاد به آن نیاز دارد- اینست که ترس خویش را «مدیریت» و تا حدّی «مهار» کند. امّا چگونه؟
🔹 اینجاست که معنا و اهمّیت «ترس از عدل الهی» جلوهگر میشود و «توکّل» معنای تازهای مییابد. انسان با #توکل از تمام ترسهای ریز و درشت و متکثّر زندگیاش رها میشود و با #ترس_از_عدل_الهی آن وضعیّت وجودیاش متمرکز میشود در آن چیزی که باید بشود! خدا بنیادِ چیزها است و انسان هرچه در جانِ خویش کنکاش کند، خدا را بیشتر مییابد.
🔹 ترس بهمثابه یک وضعیّت وجودی، زمانی مایهی آرامش و طمأنینهی قلبی میشود که به بنیادِ وجود انسان معطوف شود و در آنجا استقرار یابد. در این صورت است که امکانِ ایستادن بر زمینی بتُنی و حرکت روبهجلو برای انسان فراهم میشود. «توکّل» و «ترس از عدل الهی» دو بال برای مدیریت و مهارِ این وضعیّت وجودی اند.
✍️ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh