🌹 سلام
💗جمعه تون زیبا و شاد
🌷امروزتان پراز شادی
🌸الهی امروز
💗خونه هاتون پربرکت
🌷رابطه هاتون
🌸پراز رنگ های زیبا
💗وجودتون سلامت
🌷دلتون پر اميد
🌸و لحظاتتون سرشاراز
💗عشق و شادی باشه
🌷آدینه تون زیبا در کنار عزیزانتون
به کانال #مکتب_الامام_المهدی(عج)بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1694499037Cebc4965474
🌺نکته ای از دعای ندبه :🌺
🍂 وَاَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْديمِكَ اِيّاهُ اَمامَنا، حَتّي تُورِدَنا جَنانَكَ، وَمُرافَقَةَ الشُّهَدآءِ مِنْ خُلَصآئِكَ....
⚡️خدایا همانگونه که با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، نعمتت را بر مسلمین کامل کردی، با ظهور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، نیز این نعمت را به کمال برسان.
☘و او را پیشوا و رهبر ما قرار ده تا او در جلو و ما پشت سرش حرکت کنیم و این حرکت دائمی و مستمر و بدون تخلف باشد و چنان پیش رود تا ما را به بهشت و همراهی با شهدای خالصت برساند.
✅ بنابراین؛ راه رسیدن به بهشت و همنشینی با شهدا، در تبعیت کامل از ولیّ خدا و امام زمان علیه السلام است.
#دعای_ندبه
به کانال #مکتب_الامام_المهدی(عج)بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1694499037Cebc4965474
#غدیروانتظار🥀
🌿از غدیر تا ظهور
غدیر؛ عید ولایت است. ولایت ولی امر مسلمین زمان که در دالان تاریخ به یادمان میآورد پرچم اطاعت و بندگی هیچ گاه فرو نمیافتد و از دست پیامبر اکرم(ص) به امیر مومنان منتقل شده و در پس هزارههای دالان زمان به مهدی موعود(عج) سپرده میشود..
🥀یا صاحب الزمان!
چه قدر شبیه است روز آمدن شما با روز غدیر!
#أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج
#دفتر_پاسخگویی_به_مسائل_دینی_و_علمی #مکتب_الامام_المهدی_عج
📞دفتر: ۰۲۱۶۵۲۵۸۵۶۵
📞همراه: ۰۹۱۲۲۶۵۳۰۴۴
📞ایتا : ۰۹۳۹۸۵۲۳۳۵۳
آیدی ایتا
https://eitaa.com/Maktabmahdi1400
به کانال #مکتب_الامام_المهدی(عج)بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1694499037Cebc4965474
▫️فرازی از خطبه غدیر :
✋ بدانید که هیچ کس بر مهدی (سلاماللهعلیه) پیروز نخواهد شد!
📖 ألَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَيْه
#غدیر
#جرعه_های_انتظار
#أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج
#دفتر_پاسخگویی_به_مسائل_دینی_و_علمی #مکتب_الامام_المهدی_عج
📞دفتر: ۰۲۱۶۵۲۵۸۵۶۵
📞همراه: ۰۹۱۲۲۶۵۳۰۴۴
📞ایتا : ۰۹۳۹۸۵۲۳۳۵۳
آیدی ایتا
https://eitaa.com/Maktabmahdi1400
به کانال #مکتب_الامام_المهدی(عج)بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1694499037Cebc4965474
سه دقیقه درقیامت
📚(تنهایی)
آن روز در بـیمارستان، بـا دعـا و الـتماس از خدا
خـواستم کـه ایـن حـالت بـرداشته شـود. مـن
نــــمیتوانستم ایــــنگونه ادامــــه دهـــم.
بـا ایـن وضـعیت، حتی با برخی نزدیکان خودم
نــمیتوانستم صـحبت کـرده و ارتـباط بـگیرم!
خـدا را شـکر ایـن حـالت بـرداشته شـد و روال
زنــدگی مــن بــه حــالت عــادی بــازگشت.
امـا دوسـت داشتم تنها باشم. دوست داشتم در
خـلوت خودم، آنچه را در مورد حسابرسی اعمال
دیده بودم، مرور کنم.
تــنهایی را دوســت داشــتم. در تـنهایی تـمام
اتـفاقاتی که شاهد بودم را مرور میکردم. چقدر
لحظات زیبایی بود.
آنـجا زمـان مـطرح نـبود. آنـجا احتیاج به کلام
نـبود. بـا یـک نـگاه، آنـچه میخواستیم منتقل
میشد.
آنـجا از اولـین تا آخرین را میشد مشاهده کرد.
مـن حـتی بـرخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع
نشده بود.
حــتی در آن زمـان، بـرخی مـسائل و قـضایا را
مــــتوجه شــــدم کـــه گـــفتنی نـــیست.
مــن در آخــرین لـحظات حـضور در آن وادی،
بـرخی دوسـتان و همکارانم را مشاهده کردم که
شـهید شـده بودند، میخواستم بدانم این ماجرا
رخ داده یا نه؟!
از هــمان بـیمارستان تـوسط یـکی از بـستگان
تـماس گـرفتم و پیگیری کردم و جویای سلامتی
آنهـــا شـــدم. چـــندتایی را اســـم بــردم.
گـفتند: نـه، هـمه رفـقای شـما سـالم هـستند.
تـعجب کردم. پس منظور از این ماجرا چه بود؟
مـن آنهـا را درحـالی کـه با شهادت وارد برزخ
میشدند مشاهده کردم.
چـند روزی بـعد از عـمل، وقـتی حالم کمی بهتر
شـد مـرخص شـدم. اما فکرم به شدت مشغول
بـود. چـرا من برخی از دوستانم که الان مشغول
کـار در اداره هـستند را در لـباس شهادت دیدم؟
یـک روز برای اینکه حال و هوایم عوض شود، با
خـانم و بـچهها بـرای خـرید بـه بـیرون رفتیم.
بـه مـحض ایـنکه وارد بـازار شـدم، پسر یکی از
دوسـتان را دیـدم کـه از کـنار ما رد شد و سلام
کرد.
رنـگم پـرید! بـه همسرم گفتم: این فلانی نبود!؟
هـمسرم کـه مـتوجه نگرانی من شده بود گفت:
چـــــیزی شـــــده؟ آره، خــــودش بــــود!
ایـن جـوان اعـتیاد داشت و دائم دنبال کارهای
خلاف بود. برای به دست آوردن پول مواد، همه
کاری میکرد.
گـفتم: ایـن زنـده اسـت؟ مـن خـودم دیدم که
اوضـاعش خـیلی خـراب بـود. مرتب به ملائک
الـتماس مـیکرد. حـتی مـن علت مرگش را هم
میدانم.
خـانم مـن بـا لـبخند گـفت: مطمئن هستی که
اشـتباه نـدیدی؟ حـالا عـلت مـرگش چـی بود؟
گـفتم: بـالای دکـل، مـشغول دزدیدن کابلهای
فـشار قـوی بـرق بـوده کـه برق او را میگیرد و
کشته میشود.
خـانم مـن گـفت: فـعلاً که سالم و سر حال بود.
آن شـب وقـتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم.
پـس نـکنه اون چـیزهایی کـه مـن دیدم توهم
بوده؟!
دو سـه روز بـعد، خبر مرگ آن جوان پخش شد.
بعد هم تشییع جنازه و مراسم ختم همان جوان
برگزار شد!
مـن مـات و حـیران مـانده بودم که چه شد؟ از
دوسـت دیـگرم کـه بـا خانواده آنها فامیل بود
سـؤال کـردم: عـلت مـرگ ایـن جـوان چه بود؟
گــــفت: بــــنده خــــدا تـــصادف کـــرده.
مـن بـیشتر تـوی فـکر فرو رفتم. اما خودم این
جـوان را دیـدم. او حـال و روز خـوشی نداشت.
گـناهان و حق الناس و... حسابی گرفتارش کرده
بـود. بـه هـمه الـتماس مـیکرد تا کاری برایش
انجام دهند.
چـند روز بـعد، یـکی از بـستگان به دیدنم آمد.
ایـشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود.
لـابهلای صـحبتها گـفت: چـند روز قـبل، یـک
جـوان رفـته بـود بـالای دکـل برق تا کابل فشار
قـوی را قـطع کـند و بدزدد. ظاهراً اعتیاد داشته
و قـبلاً هـم از این کارها میکرده. همان بالا برق
خـشکش مـیکند و بـه پـایین پـرت مـیشود.
خـیره شـده بودم به صورت این مهمان و گفتم:
فــلانی رو مــیگی؟ شــما مــطمئن هـستی؟
گـــفت: بـــله، خــودم بــالا ســرش بــودم.
امـــا خـــانوادهاش چـــیز دیــگهای گــفتند.
قسمت سی وچهارم(ادامه دارد)
________________________
امام باقر علیه السلام:
مطمئناً بدان! اگر من آن روزگاران را درک كنم، جانم را براى فداكارى در ركاب حضرت صاحب الامر علیه السلام تقدیم میدارم.
غیبت نعمانى، ص۲۷۳
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
#أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج
#دفتر_پاسخگویی_به_مسائل_دینی_و_علمی #مکتب_الامام_المهدی_عج
📞دفتر: ۰۲۱۶۵۲۵۸۵۶۵
📞همراه: ۰۹۱۲۲۶۵۳۰۴۴
📞ایتا : ۰۹۳۹۸۵۲۳۳۵۳
آیدی ایتا
https://eitaa.com/Maktabmahdi1400
به کانال #مکتب_الامام_المهدی(عج)بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1694499037Cebc4965474