✅💠مگه نگفتید: حاج قاسم، ریشه داعش را خشکوند❓
پس شاهچراغ چکار می کنه❓
خودتون می کشید و میذارید گردن داعش⁉️
1️⃣ نکته ی اول: خبرگزاری های رسمی دنیا حتی اینترنشنال، داعش را بعد از صدور بیانیه، مسئول این جنایت دانستند.
بگذریم از چند فریب خورده که کاسه ی داغ تر از آش شدند و در تاریخ بیانیه و عکس های شهدای این سانحه در حال خدشه هستند.
2️⃣ نکته ی دوم: به برکت مجاهدت های سردار دلها و خون بابرکت شهدای حرم، اثری از دولت اسلامی عراق و شام(داعش) در کره ی زمین باقی نمانده ولی تفکر این خبیثان و نیروهای طرفدار این تفکر هنوز در جای جای عالم، پخش هستند و هر از گاهی دست به جنایتی میزنند.
🔅حزب بعث از بین رفته
🔅شاه گور به گور شده
🔅خان و خان بازی ور افتاده
ولی :
هنوز برخی ادعای بعثی بودن و سلطنت طلبی و خان بودن دارند.
3️⃣ نکته ی سوم: داعش و داعشی، تجزیه طلب و بهایی، وهابی و تبشیری، آمریکا و اسرائیل، اگر:وحدت و انسجام ،تلاش اقتصادی دولت ، پیشرفت و اقتدارمبارزه با فساد و اختلاس
از دولت مردان و مردم ببینند، شیطنتشان چند برابر می شود ولی هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
ان شاءالله
✍️ محقق: جواد حیدری
#متن_نوشت
#سیاسی
@taaghcheh
https://eitaa.com/joinchat/1931542547Cdcc6ed9c61
✅💠 چقدر لاله ها پَر شد
که نرگس ها سبز شوند...🌷
🌷 تولیدگر: مرضیه حاجی آقا معمار
#گرافیک
#عکس_نوشت
@taaghcheh
@maktabozeynab
🌺این گلهای زیبا
🌸تقدیم به شما خوبان
🌺به پاس حضور و همراهی گرمتون
🌺 زندگیتون قشنگ و رنگارنگ
🌸 و پراز عطر خدا
@maktabozeynab
🌴🌱🌴
نوجوان🌺
⚜نکات مشاوره ای در مورد نوجوان
✅نکاتی طلایی در رابطه با نوجوانان
🔹استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن): یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت نماید و یا او را به لحاظ رفتارهایش دائم باز خواست ننمائیم.
🔹ایفای نقش راهنمایی، بجای دستوری: در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام نماید و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
🔹آموزش: مهمترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع میباشد که ضروری است برای کاهش ترس و اضطرابهای نوجوانی آموزشهای لازم در مورد بلوغ، دوستیابی، حل مساله، گذراندن اوقات فراغت، برنامهریزی درسی و مواردی از این قبیل به نوجوان آموزش داده شود.
🔹اعتماد سازی: باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شود او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه میکند.
🔹تاکید بر محبت و پرهیز از خشونت: ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین مینماید و اگر بافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواریهای روانی در او شود.
🔹الگوهای رفتاری والدین: نوجوان علاقمند است که والدین دارای شخصیتی مستحکم و با ثبات و پایدار باشند چون به اتکاء شخصیت و همانند سازی آنان نیازمند است.
🔹پرهیز از مناقشات خانوادگی: خانه بایستی محل آرامش و جايي امن برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوان باشد و مناقشات و جرو بحثها و دعواهای علنی والدین به آن لطمه نزند و بهانه گریز نوجوان از خانواده را فراهم نیاورد.
🔹شناخت دوستان : دوستان نوجوان خود را بشناسیم. کودکان وقتی بزرگ می شوند و به مدرسه می روند به خصوص زمانی که به سن نوجوانی می رسند، بیشتر از دوستان خود تقلید می کنند. نوجوان بسیار آسیب پذیر است و اگر دوستان او رفتارهای خوبی نداشته باشند به راحتی می توانند او را به بدآموزی و خلافکاری بکشانند.
🔹ایجاد تعادل بین آزادی نوجوان و مراقبت از او: نوجوان بزرگ شده است و به آزادی نیاز دارد. اما چون آسیب پذیر است و در بسیاری از موارد به جای عقل و منطق از احساسات خود پیروی می کند، به مراقبت مناسب هم احتیاج دارد، اگر بتوانیم در دادن آزادی به نوجوان و مراقبت از او زیاده روی نکنیم و اندازه نگه داریم، به هر دو نیاز او پاسخ مثبت داده ایم و از خطرهایی که آزادی زیاد و مراقبت شدید ایجاد می کنند، پیشگیری کرده ایم.
#درک_نوجوان
#دنیای_نوجوان
#رفتار_والدین_با_نوجوان
#والدین_بدانند
@maktabozeynab
✍پيامبر خدا صلى الله عليه وآله:
أمّا علامةُ المُرائِي فَأربَعةٌ: يَحرِصُ في العَمَلِ للّه ِِ إذا كانَ عِندَهُ أحَدٌ ويَكسَلُ إذا كانَ وَحدَهُ، ويَحرِصُ في كُلِّ أمرِهِ على المَحمَدَةِ، ويُحسِّنُ سَمتَهُ بِجُهدِهِ
براى رياكار، چهار نشانه است:
▫️در حضور ديگرى خود را بر طاعت خدا حريص نشان مىدهد؛
▫️در تنهايى، سستى مىورزد؛
▫️در هر كارى شيفته ستايش است؛
▫️و در ظاهرسازى مىكوشد.
📚 تحف العقول صفحه ۲۲
#حدیث
#ریا
https://eitaa.com/joinchat/1931542547Cdcc6ed9c61
🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
✍ادامه 🔴سرگذشت #ارواح در عالم برزخ(13) 🔵عاقبت ریا هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط
✍ادامه...
سرگذشت #ارواح در عالم برزخ(14)
🔵آتش حسرت
🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم:
چه مقامی! چه منزلتی!
در حالیکه من مدتهاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیدهام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد میرسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.
🔘اشک بر گونههایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.
♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...
🔵 گردباد شهوات
🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟
✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.
⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد.
💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.
🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.
🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!
🌾 لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم.
📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم!
چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...
❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد.
🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.
❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟
💠 با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است.
با تعجب پرسیدم: از نیک؟!
گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.
🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟
🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود.
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند.
💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...
✍ ادامه دارد...
#معاد
#عالم_برزخ
#زندگی_پس_از_مرک
https://eitaa.com/joinchat/1931542547Cdcc6ed9c61