*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
اشتباه من
با سلام، اينم تجربه من. بزرگترين اشتباه من تو زندگي اين بود كه با كسي ازدواج كردم كه سطح مالي خانوادش خيلي با ما تفاوت داشت، با اينكه الان در رفاه كامل هستم و مشكل مالي ندارم ولي يه جاهايي مخصوصا جلو خانواده همسرم احساس كمبود دارم، وقتي ميبينم خونواده اونا از همه لحاظ كانل هستن و دايما به سفر و مهموني ولي خانواده من درگير اجاره خونه و گذران زندگي. خانواده همسرم فقط به فكر تجملات و زياد كردن پول و تعويض خونه و ماشين. با اينكه انسانهاي با شعوري هستن و تا به حال هيچ وقت حرفي عنوان نكردن كه باعث ناراحتي من بشن ولي ناخودآگاه من حس خوبي ندارم و خانوادم هيچ وقت نتونستن باعث غرورم بشن. و در مقابل عروس هاي ديگه خانواده همسرم ميبينم كه در مورد همه چيز از خريد و مراسم و اينا خانواده من خيلي معمولي انجام دادن و از اونجايي كه خانواده همسرم اهل تجملات هستن حتما پيش خودشون اين حساب ها رو مي كنن، دوستان با كسي ازدواج كنيد كه از لحاظ مالي تقريبا در يك سطح باشيد و زندگيتونو با هم بسازين، من از اول همه چي داشتم ولي اعتماد به نفس و افتخار نه.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 تجربه ی اعضا... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_زندگی_مشترک_اعضا
سلام خدا قوت منم هرکاری رو باید چندین بار به همسرم میگفتم تا بالاخره انجام بشه یا حتی دیگه کار به ناراحتی میکشید..
مدام میگفت باشه و پشت گوش مینداخت!
اما!!! کاری رو که برای خودمون انجام نمیداد برای مادرش و حتی گاهی برای افراد دورتر انجام میداد و به شددددت من حررررص میخوردم!😤
من فکر میکردم شوهرم کلا آدم تنبل و راحت طلبیه ولی با کارهایی که برای دیگران انجام میداد متوجه شدم خیییر مساله چیزی دیگست!
البته اوایل ازدواج خیلی آدم بی سیاستی بودم انتظار داشتم از اخم و سکوتم متوجه رفتار اشتباهش و کوتاهیاش بشه که نه تنها نمیشد ... طلبکار هم بود که تو چرا زود! ناراحت میشی و ناراحتیتو نشون میدی!😳
مثلا خرید تره بار داشتیم یا میوه نداشتیم و ازش میخواستم بخره...هی پشت گوش مینداخت منم خودم میرفتم خرید
بعد از مدتی دیگه این کار رو وظیفه من میدونست راحت میگفت خب برو خودت بخر! با تاکسی برو!با مامانت برو خرید و...😡
دیدم فایده نداره🤔
منم تصمیم گرفتم دیگه خرید نکنم. غر هم نزنم.انگار که چندان مهم نیست میوه و کاهو و گوجه و... نداریم!اگر هم میگفت خودت بخر خیلی با ملایمت یه بهانه ای میوردم..
مثلا یه غذایی که سالاد لازم بود درست میکردم بعد سر سفره میگفتم خواستم سالاد درست کنم مثلا گوجه نداشتیم و اصلا ابراز ناراحتی نمیکردم..
تاااااا بالاخره بعد از چند روز میرفت و یه خرید کلی میکرد😉
منم هر کدوم از خریداش که قابل تعریف بود رو حسابی تحسین میکردم
مثلا وااای عجب پرتقالایی گرفتی چه عطری دارن(کاملا واقعیت و میگفتم که حس نکنه خالی بندیه)هروقتم ازشون میخوردیم میگفتم دستت درد نکنه عاااالین چقدر خوشش طعم هستنا !!
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام عزیزم . در مورد اون خانمی که گفتن با اقتدار دهی به همسرشون باعث شدن اعتیادش رو ترک بدن، خواستم ازشون بخوام که بیشتر توضیح بدن و چند مثال بزنن که چطوری تونستن این کارو بکنن . شاید ما هم یاد گرفتیم ،البته همسر من خداروشکر اعتیاد ندارن ولی خوب برای مسائل دیگه از این اقتدار دهی استفاده کنیم 😂 ممنون از بابت کانال خوبت یاسی جون❤️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#درخواست_راهنمایی
درود ب گلای گپ🌷من ۳۵سالمه بشدت اشتهام افتضاح چیکارکنم اشتهام زیادشه وچاقشم توراخدا بگیددد فقط بی ضررر باش..البته من سرکارمیرم🙏🙏🙏
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#آرامش -داریوس من با کاوه پناهو میبرم دکترهی گفتم خوب میشه خوب ميشه ولی تبش اصلا پایین نیومده. ب
#آرامش
-نگاه کنید.
دست های بی حسم رو بلند کرده و تلفنش رو در دست گرفتم اما از دیدن عکسی که مقابلم قرار گرفت,مردم..واقعا مردم. قوت پاهام رفت,دست هام لرزید و تلفن روی زمین افتاد و زانوهام تا شد اما قبل از اینکه سقوط کنم, دست های کاوه کمرم رو گرفت و من رو سر پا نگه داشت. اشک از گوشه چشمم چکید و من عاجز زمزمه کردم:
-خدایا دخترم نه. هیچکس حال منی که عکس دخترم رو همراه با اسلحه ای که روی سرش بود برام فرستاده بودن رو درک نمیکرد. اشک هام میچکید...اون بچه مریض بود...اون بچه تب داشت!!!کاوه خم شد و تلفن رو در دست گرفت و چند لحظه بعد با بی قراری گفت:
-خانوم,کار جگواره.
بیم زده و خوفناک نگاهش کردم که تلفن رو سمتم گرفت و من از دیدن متن داخل پیام,خون درون رگ هام یخ بست: "فقط سه ساعت وقت داری خودت رو برسونی آرامش,وگرنه هر بلایی سر این بچه بیاد به گردن تویه. بیا و همه چیز رو تعریف کن وگرنه قسم میخورم مرگ بچه داریوس و امبر رو به چشم ببینم"
خدای من....قرار بود یک فاجعه رخ بده!!!
مسیح
باز شدن وحشیانه در باعث شد متعجب به عقب برگردم. توقع هر کسی رو داشتم الا این سایه لعنتیو..ای جی اینجا چه غلطی می کرد؟ حتی فرصت نداد لب به اعتراض باز کنم با صدای بلند و خشمگینی گفت:
-هیچ معلوم هست داری چی کار می کنی؟
اصلا از شادو حس خوبی نمی گرفتم...اصلا. اون ها مراقب های اصلی آرامش بودن و با سهل انگاری به همه چیز گند زدن. طلبکار نگاهش کردم و مثل خودش صدام رو بالا
بردم:
-هووووشه,چته؟درست حرف بزن ببینم چی میگی تا به حال ندیده بودم انقدر عصبانی و مستاصل باشه. این آدم خیلی بی تفاوت تر از این حرف ها بود:
-واسه چی من از دزدیدن اون بچه بی خبرم؟چرا منو در جریان نذاشتید؟واسه چی بدون هماهنگی هر غلطی دلت می خواد می کنی؟
حرصی جلوتر اومده و گفت:
-جگوار هر کاری بخواد بکنه اول ما رو در جریان میذاره,.پس دزدی اون بچه نقشه تو بوده. چرا بدون مشورت هر کاری دلت می خواد می کنی؟تو اصلا فکر هم می کنی؟
تخت سینه اش زدم و با طعنه گفتم:
-خفه شو به تو چه ربطی داره؟وقتی نتونستید آرامشو حفظ کنید,غلط اضافه نکن. آره من پیشنهاد دزدی بچه رو دادم و تو سر رییس انداختم و خودمم ازش خواستم به من بسپاره. نیازی به مشورت نیست,من هر کاری دلم بخواد انجام میدم,حله؟ وحشیانه و با حالت تندی نفس می کشید و در آخر ضربه محکمی به شونه من زد و تهدید آمیز گفت:
-اگه بلایی سر کسی بیاد,بیچاره ات می کنم. با این نقشه های احساسایت گند زدی به همه چی..گند زدی احمق!
و با عجله از اتاق بیرون زد..این بی شرف دقیقا داشت چه زری می زد؟؟؟
آرامش
آسیمه سرم میدویدم. کاوه پشت سر هم حرکت می کرد اما من بی تاب و واله می دویدم...دخترم مریض بود. کی می تونست حال یه مادر رو درک کنه؟ کیان و پارسا به محض دیدن من نالان,نگاه پر از ترحم و آشنایی نثارم کردن اما من اونقدر نابود و سست بودم که با لرزش گفتم:
-دخترم کجاست؟ عسلی های پارسا رنگ دوستی داشت ولی پا صدای جدی ای گفت:
-رییس داخل انبار منتظرتون هستن.
و با دستش به انبار اشاره کرد....لعنت بهت حامی, انبار جای یه بچه مریضه؟؟؟ تند سری تکون داده و دستگیره آهنی بزرگ رو کشیدم که صدای معترض کاوه رو شنیدم:
-از سر رام برید کنار. کیان خیلی جدی دست روی سینه اش گذاشت و خیلی جدی گفت:
-فقط خانوم کسی حق نداره وارد بشه.
با عجله برگشتم و نگاه مطمئنی حواله کاوه آشفته کردم و گفتم:
-بلایی سرم نمیاد کاوه,آروم باش. و بدون درنگ,در بزرگ و آهنی رو باز کردم و وارد شدم. هیچ چیز نمی دیدم و نمی شنیدم فقط با قدم های بلندی وارد این انبار جهنمی شدم و با صدای بلندی فریاد زدم:
-پناااااااااه. بند بند استخون هام درد می کرد. خدایا اگه بلایی سرش اومده باشه چی؟؟؟ مستاصل و درمونده خواستم فریاد بزنم که صدای گیراش رو شنیدم:
-بیا جلوتر!
و من در این ظلمات,به دنبالش گشتم. قدم هام رو تند کرده و به سمت انتهای انبار رفتم. هر چقدر جلو تر می رفتم,ظلمات کمتر,روشنایی بیشتر و دلشوره ام بی امان تر می شد. هراسون جلو رفته و به اویی که با نگاه سرد و غیر قابل نفوذش به من نگاه میکرد روبه رو شدم و با صدای لرزونی گفتم:
-پناه کو؟پناه کجاست جگوار؟ یک نفرقلبم رو می فشرد و من قفسه سینه ام درد نمی کرد.تیر می کشید. دقیق نگاهم می کرد و با اشاره سر به سمت چپش اشاره کرد و من شتاب زده نگاه گرفته و به میز چوبی بزرگی که پناه قنداق شده رو روی خودش نگه داشته بود نگاه کردم و اه از نهادم بلند شد. تند خواستم قدمی سمتش بردارم که خیلی سریع مقابلم قرار گرفت و گفت:
-آهسته، آهسته آرامش,بچه داریوس چیزیش نميشه. البته فعلا!
از بهت. لبام لرزیدبا فشار دستام سعی کردم کنارش بزنم و دیوانه وار گفتم:
ادامه دارد ...
❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 سه گروه از زنانی که در قیامت با حضرت زهرا سلام الله علیها محشور می شوند!
🎙آیت الله مجتهدی ره
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینجا دنیاست!!!!
🔸استاد مسعود عالی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تفکرانه_اعضا
سلام یاس جونی😍
درمورد قانون جذب میخواستم بگم منم به این قانون اعتقاد دارم و به هرچیزی که فکر کنیم و تصور کنیم میتونیم اونو به دست بیاریم خودم اینو تجربه کردم وقتی مجرد بودم همیشه دوست داشتم همسرم پلیس باشه و تصورم از همسر ایندم این بود که پلیس هستن و الان همسریم پلیس هست😍👮♂ حتی اخلاق و ظاهرشم همونی بود که دوست داشتم نمیدونستم که همه اینا بخاطر قانون جذبه وقتی توی کانال خوبتون دیدم متوجه شدم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🤲روش درمان بانامهای خدا🤲
💎دکترابراهیم کریم ،کشف کرده است که نام های زیبا خداوند،نیروی شفا بخش برای درمان بسیاری از بیماری ها دارند و بیماری خود او بهبود یافت
🌸ستون فقرات.....الجبار
🍃 قلب.....النور
🌸رگ قلب....الوهاب
🍃 اعصاب .....المغنی
🌸معده.......الرزاق
🍃 غده تیروءید.....الجبار
🌸سردرد.....الغنی
🍃 کلیه.....الحی
🌸روده ها......الرزاق
🍃پانکراس.....الباریء
🌸دردگوش....السمیع
🍃تیموس.....القوی
🌸غده فوق کلیوی....الباریء
🍃عضله ی قلب.....الرزاق
🌸چشم.....النورالبصیر
🍃سرطان....الله جل جلاله
🌸سینوزیت....الطیف الغنی
🍃شریان های چشمی ..المتعال
🌸قولون (روده بزرگ)....الرووف
🍃کیست چربی....النافع
🌸عصب چشم....الظاهر
🍃درداستخوان....النافع
🌸 رحم.....الخالق
🍃روماتیسم......المهیمن
🌸مثانه.....الهادی
🍃پروستات......الرشید
🌸فشارخون.....الخافض
🍃ریه .....الرزاق
🌸زانو......الرووف
🍃ران......الرافع
🌸عضلات.....القوی
🍃شریان ها......الجبار
🌸کبد....النافع
روش درمان :گذاشتن دست برمحل درد وگفتن نام خدا تا حد امکان ( تقریبا حدود چهل بار )
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
برای دوستی که فرزندشون ویروس کرفته
✅سلام یاس جون لطفا پاسخ منو برا خانمی که سوال کردن درباره ویروس ملوسکوم بزاریدموقعی که دخترم سه سالش بود این ویروس گرفت فکر میکردیم زگیل ولی وقتی بردیم دکتر تدین متخصص پوست اهواز گفت مولوسکوم فریز کردن برا دخترم بعد یه مدت دیدم داره جاهای حساسش درمیاد دلم نیومد برا جلسه بعد اونجا رو فریزکنن چون واقعا دخترم زجر میکشید سرکه سیب طبیعی با پنبه میزدم به جاهای که درمیوردبا چسب قوی چسب میزدم شکر خدا همه رفت جلسه بعد که بردم دکتر گفتم نشون دادم گفت پس دیگه فریز نمیخواد همه روبا سرکه سیب اصل ازبین ببر شکر خدا خوب خوب شد ان شالله به کار این خواهرمون بیادیاس جون لطفا پیامم بزارشایدبه کار این خواهرمون بیاد
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88