eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.3هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
👈از بین بردن های طولانی روی یک موضوع و کهنه ✍️آیا مشاهده کرده اید که یکی از زوجین یک مسئله قدیمی را بارها تکرار می کند و گیر می دهد و راه می اندازد و ول کن نیست. شاید تعجب کنید که اگر بگویم در بیشتر موارد دلیلش این هست که هر وقت او بحث رو می کنه شما فوراً می گیرید و انرژی لازم را برای تداوم گیردادنهایش فراهم می کنید. ❌مثال بد 1 👨🏽مرد: یادته پدرت چطور توی اون مهمونی آبروی من را برد؟ 👩🏼زن: اعصابم خورد کردی، این برای دو سال پیش بود، روزی صدبار تکرار می کنی. پدرم که اومد از دلت درآورد، بعدش هم با اون رفتار زشتت پدرم باید یه چیزی می گفت.... ⚔️نتیجه: مرد دو روز بعد هم همین موضوع رو مجدداً مطرح خواهد کرد و ادامه گیردادن ها.... ✅مثال خوب 1 👨🏻مرد: یادته پدرت چطور توی اون مهمونی آبروی من را برد؟ 👩🏻زن: درسته، منم خیلی ناراحت شدم. 🌹نتیجه: مرد دست از گیر دادن هایش روی این موضوع برخواهد داشت و احتمال بسیار کمی داره که دوباره این موضوع را مطرح نماید... ❌مثال بد 2 👩🏽زن: خونه رو فروختی، پولش زدی قد کارت و ضرر کردی و ما را آواره کردی. 👨🏽مرد: کردم که کردم، دلم خواست. کار خوبی کردم. تو هم روزی صدبار بزن توی سرم، تقصیر من که نبود، بازار نگرفت... ⚔️نتیجه: زن دو روز بعد هم همین موضوع رو مطرح خواهد کرد و ادامه گیردادن ها.... 👌مثال خوب 2 👨🏾زن: خونه رو فروختی، پولش زدی قد کارت و ضرر کردی و ما را آواره کردی. 👩🏽مرد:خودم هم روزی صدبار غصه اش رو می خورم. 🌹نتیجه: زن دست از گیر دادن هایش روی این موضوع برخواهد داشت و احتمال بسیار کمی دارد که این گیر دادن بیش از یکی دوبار دیگه تداوم داشته باشه و حتی ممکن است با همسرش همدردی نماید. ✅نکته: پس در اکثر موارد علت تداوم گیر دادن های و قدیمی همسرتان روی یک ، جبهه گیری و مقابله فوری شما در برابر اوست. شما چند بار دست از مقابله و پاسخ دادن بردارید، یا بجای رد کردن کنید، او نیز دست از گیر دادن های کهنه و بر خواهد داشت ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 شب‌های بلند زمستان هر وقت مادر سفره شام را زودتر پهن می‌کرد و کت آقاجون را از کمد بیرون می‌کشید می‌فهمیدیم قرار است جایی برویم همان سرِ شب با کلی ذوق و شوق، آماده می‌شدیم برای رفتن به یک شب‌نشینی آقاجون می‌گفت: صله ارحام دلِ آدم را شاد نگه می‌دارد هیچ‌کس هم نمی‌گفت نمی‌آیم! از این ادا اصول‌ها که من نمی‌آیم شما خودتان بروید و امتحان و آزمون و کنکور دارم و جَوان است دوست دارد توی خودش باشد هم نداشتیم همه باهم می‌رفتیم تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم و میزبان و بچه‌هایش را هم کلی ذوق‌زده می‌کردیم به سر کوچه‌شان که می‌رسیدیم جلوتر از مادر و آقاجون بدو بدو خودمان را به درشان می‌رساندیم تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمی‌شد یا از سوراخ کلید به درون خانه‌شان سرک می‌کشیدیم روشن بودنِ یک چراغ، به منزله‌ی این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفته‌اند حسابی توی ذوقمان می‌خورد و قلب و دلمان حسابی می‌گرفت اما اگر همه‌‌ی چراغها روشن بود بگوبخند تا آخر شبمان جور بود اما این‌روزها چه؟ آخرشب که بغض می‌کنی دردها که تلنبار می‌شود، می‌روی سراغ لیست مخاطبانت یکی حالت روح یکی لست ریسنتلی یکی لانگ تایم اِگو! یکی دلیت اکانت! آدم نمی‌داند کِی هستند، کِی نیستند! اصلا آدم نمی‌فهمد چراغِ کدام خانه خاموش است و کدام روشن! تا بی‌مقدمه برایش تایپ کند: " تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام " و سریع ریپلای شود: "بگو من کِی کجا باشم؟" داریم از تنهایی و بی‌همزبانی "دق" می‌کنیم بعد اسمش را گذاشته‌اند "عصر ارتباطات"! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم 🥰 @Yass_malake
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 آرزو میکنم ... تو جیب لباست پول پیدا کنی آرزو میکنم ... وقتی دارن ازت تعریف میکنن تو اتفاقی رد بشی ُبشنوی آرزو میکنم ... اونقدر بخندی ُُبخندی که از چشمات اشک بیاد آرزو میکنم ... ته ته ناامیدی یه جمله و حرفی یه روزنه ی امید ته دلت ایجاد کنه آرزو میکنم ... هرموقع ته دلت یه غمه بزرگی نشست و غصه دار شدی خدا یه نشونه برات بفرسه و بگه : بنده جونم یادت نرفته که من هستم یادت نرفته که تا من رو داری غصه ای به دلت راه ندی و زیباترین آرزو : ❤️برایت من خدا را آرزو دارم❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید. این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید. جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3 جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3 جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95 جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5 جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2 جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید. این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
_جرأت داری بخواب.اون وقت این سری به وسط سرت میزنم. متحیر از این همه بی رحمی,دهانم باز موند. نفس پر
ترس،به سمت سرزمین وجودم می تاخت و قوه شنواییم با صدای بمش استپ کرده بود. حضورش رو حس کردم..دقیقا جایی نزدیک گوش چپم اما در فاصله زیاد! _بگو چی می شنوی؟ صدای تو رو... سکوت شده بود و فقط صدای خش دارش توی گوشم موج میزد. آب دهانم رو بلعیدم و گفتم: _صدای شما رو! _به جز من. صداش از جای دور و نزدیکی می اومد. میخواستم به سمتش بچرخم اما دقیق نمی تونستم تشخیص بدم تمرکز کردم. _صدای سوسوی باد بین برگا..صدای تکون خوردن آروم برگا. _دیگه! چرخیدم سمت راستم و دستم رو بی اراده دراز کردم تا حسش کنم اما نبود.. _ یه آوای کم پرنده ها.. صداش از جای نامشخصی می اومد. انگار سمت چپ بود اما مغزم می گفت سمت راسته. چرخیدم سمت چپ دوباره دست دراز کردم اما نبود. قدمی برداشتم اما نبود. حسش نمیکردم. _می تونی صدای آبو بشنوی؟ پشتم بود...لعنتی. صداش انگار کنار گوشم بود اما تا بر می گشتم نبود. داشت با ذهنم بازی می کرد. _نه..صدای آبو نمی شنوم. از انتهای باغ یک مسیر رود مانندی برای گردش آب بین درخت ها ایجاد کرده بودن اما نمی تونستم صدای حرکتشو بشنوم. _تمرکز کن روش. صداش توی مغزم می پیچید و دیوونه ام میکرد. همه جا بود ولی هیچ جا نبود. _نمی شنوم. _باید بشنوی! زورگو... به سمت نا مشخصی چرخیدم و تموم ذهنم رو جمع کردم. امواج صداهای خاصی رو میشنیدم. خش خش برگا سوسو باد،صدای آروم کشیده شدن کفشی روی زمین. _صداش دوره..چیز خاصی حس نمیکنم. _تلاش کن. لعنت خدا بهت...کدوم گوری بودی که صدات تمرکزم رو بهم می ریخت؟ به پشت چرخیدم تا حسش کنم اما نبود..,حضورش رو حس نمیکردم. چند قدم نزدیک تر رفتم و تموم ذهنم رو منعطف صدای آب کردم. فقط یه موج؛چیز خاصی حس نمیکردم.. _دوره..حسش نمی کنم زیاد. _چی بیشتر حس میکنی؟ به سرعت سمت چپ چرخیدم و گفتم: _شما رو. و بلافاصله پشیمون شدم یعنی چی این اخه؟؟؟ صداش از کنار گوشم بلند شد و من گردن کج کردم سمتش. _ تمرکز کن رو صدای من...روی من و منو پیدا کن.دارم بهت هشدار میدم بچه.تا منو پیدا نکنی حق نداری چشم بندتو باز کنی. خش صداش ماهیچه های شکمم رو درهم می پیچید...صدای نفساش من رو محکوم میکرد به سکوت..به رهایی! _جگوار شما کجایید؟ و سکوتی محض !! ترس بر تنم غالب شد و شروع به قتل و عام صدای باد و صدای خش خشی شنیده می شد. _جگوار,نیستید؟کجایید اخه؟ لعنتی حتی جرأت نداشتم چشم بند رو بردارم. صدای خش خش می اومد و نسیم بین برگ ها رقص میخورد، و من انعکاس ترس رو توی وجودم حس میکردم. قدم به سمت نامفهومی برداشتم و با لرز گفتم: _جگوار من دارم می ترسم..باز کنم چشم بندو؟ و باز هم سکوت شد.. نزدیک تر شدم و محکم به جسم سنگینی برخورد کردم. قدمی به عقب برداشتم و گفتم: _جگوار خودتونید؟ فقط سکوت بود که پخش می شد..حضورش رو نزدیک حس می کردم اما دقیقا نمی فهمیدم موج انرژیش از کجا ساطع میشه!! لعنتی من حسش می کردم... نزدیک شدم دست دراز کردم و دستم به چیز نرمی خورد..چیزی مثل لبه یه کت!! محکم در دستم گرفتم و گفتم: _جگوار, خودتونید؟ صدای نفس هایی شنیده میشد؛دقیقا از مقابل صورتم. وقتی سکوت کرد دستام رو با گمراهی بلند کردم و از بدنش بالاتر کشیدم..یک جثه بزرگ..جگوار بود؟؟؟ بی نشانه دستام رو به بالا تر سوق دادم و خودمم یک قدم نزدیک تر شدم. مقصد دست هام نامشخص بود و من بالاخره به صورتش رسیدم. لمس سر انگشتام با پوست زبری باعث توقفم شد. کمی مکث کردم؛دستامو رو بلند کردم و کاملا روی صورتش کشیدم..تماس کف دستم با ته ریش زمختی باعث شد بی اختیار دستام رو پایین ببرم و لمس رو هیچ پیغام آشنایی ازش درک نمیکردم. با صدای گیجی گفتم: _نه؛جگوار نیست. چند قدم دوباره برداشتم و با دستم دنبال جسمش می گشتم که با جسم دیگه ای برخورد کردم. تکون خوردم و نزدیک تر شدم دست دراز کرده و فکر می کنم بلوزش رو گرفتم. قدمی سمتش برداشتم اما عطر سردی زير بینیم پیچید..,نه!!! این جگوار نبود. ازش دور شدم و چند قدم به عقب برداشتم اما به چیزی برخوردم!!! **حامی از پشت به من تکیه داده و بی حرکت بود. صدای نفساش به گوشم میرسید. دستام رو از جیب کتم بیرون کشیدم و کنار بدنم آویزون کردم. تکونی خورد و به سمت من چرخید. چشم بند هنوز روی چشمش بود سرش رو کمی تکون داد. دستاشو بالاتر آورد و سرانگشت هاش روی بازوهام به رقص در اومد. قدمی نزدیک تر شد.نفس عمیقی کشید؛دستاش رقص کنان بالا اومد. از روی بازهام رد شد و به سرشونه هام رسید. بی حرکت ایستاده بودم و منتظر بودم ببینم حرکت بعدیش چی می تونه باشه. دستاش با پیچش خاصی درست مثل یک پیچش عشق بالا اومد و روی گردنم توقف کرد. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ســــــــــــلام یاس زیبا 📿 ایده هر روز با قرآن خداوند هرگز زیر قولش نمی‌زند. 🤗 یه پیشنهاد دارم امشب قرآن رو ورق بزن، هرجا که دیدی خدا به تو وعده‌ای داده توی برگه یادداشت کن📝 حالا فقط یک مورد از وعده‌هایی که خدا بهت داده اما به وعده‌اش عمل نکرده رو نام ببر چی شد؟!  یادت  نمیاد؟!  😓 حالا یه سوال! بهترین دوستت چند بار بهت وعده داده اما عمل نکرده؟ 🧐 🤦‍♂خب پس‌چرا وعده‌خدا رو باورنمیکنیم؟! 😔چرا به خدا اعتماد نمی‌کنیم؟! لطفا در گروه خوبت بزار تا همه کسانیکه این متن رو خوندن براشون یادآوری بشه ک خداوند ب وعده خودش عمل میکند.♥ ناامید نشن ودر هر لحظه شکر گزار خداوند سبحان باشن🙏 دوستون دارم با ایده ها، تجربیات خوب خانوما، وچیزای دیگه موفق وموید باشید😘 آنیتا 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قهوه يه چيز خوب بهمون ياد داد ، هر چيزي كه تلخ باشه بيدارمون ميكنه …☕️ ‌‌ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خوشگلترین بودم، پولدارترین بودم ...😔 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 آدمهای صبور ... یه خصوصیت عجیب دارن ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88