☘༻﷽༺☘
▪️مرحوم علامه سیدمحمدحسنمیرجهانی (رضواناللهعلیه) میفرمود: در خواب حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را دیدم، خدمت ایشان عرض کردم:
احوال شما چطور است؟
بانوی دو جهان در جواب شعری [ در بیان حال خود و فرزندش امام زمان سلاماللهعلیه ] فرمودند:
دلی شکستهتر از من، در آن زمانه نبود
در این زمان دل فرزند من شکسته تر است......
الهم عجل لولیک الفرج🤲🤲🤲
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
برای پیوستن به کانال شهدای مسجد الفتح در نرم افزار ایتا؛؛ لینک زیر را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/malfath
پیج-اینستاگرام شهدای مسجد الفتح
m_alfath128
لینک کانال گروه موزیک شهدای الفتح
https://eitaa.com/muzikalfath
(آرشیو ویدیو)شهدای مسجد الفتح
https://www.aparat.com/Shohaday_Alfath#
لینک واتساپ شهدای مسجد الفتح https://chat.whatsapp.com/FLdPpeVyXFxHb1gbXfKQy9
_____🌺🌺__
جلسه هفتگی زیارت عاشورا.... امشب مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۴ رأس ساعت ۱۹/۳۰ برگزار می گردد.
کوی شهید رئیسی. منزل آقای داوری
https://eitaa.com/malfath
27.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سگ فرزندی .....
_______________
ارسالی:آقای حسین شریفی
https://eitaa.com/malfath
سلام✋
🍀 داستان آموزنده :
در روزگاران قدیم درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین درباریان هر کاری می کردند و هر جا که ممکن بود رفتند ولی نتوانستد لکه را از بین ببرند .
مرد فقیری از این موضوع مطلع شد گفت من میدانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است .
مرد فقیر را پیش پادشاه بردند
پادشاه از آن مرد فقیر علت لکه سیاه درب را پرسید.
مرد فقیر در جواب پادشاه گفت :
داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که از داخل داره درب قصر را میخورد
پادشاه به اوخندید وگفت :
ای مردک مگر میشود در داخل درب کرم زندگی کند
مرد فقیر گفت :
ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد .
پادشاه گفت : باشه دستور میدهم درب را خراب کنند
اگر نبود گردنت را میزنم
مرد بیچاره پذیرفت
وقتی در را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد .
پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند .
روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست
مرد فقیر گفت : شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ، ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی ؟
مرد فقیر گفت :
این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند ، به درون آب میپرد
پادشاه باورش نشد برای امتحان صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت اسب با دیدن رودخانه سریع خودش را درون آب انداخت .
پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند
وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند پادشاه از او سوال کرد مردک بگو دیگر چه میدانی ؟
مرد که به شدت میترسید با ترس گفت :
میدانم که تو شاهزاده نیستی.
پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند
_ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت
پادشاه نزد مادرش رفت و گفت :
ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم ؟
مادرش بعد کمی طَفره رفتن گفت :
حقیقت دارد پسرم
من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم
و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم
وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم
بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سر دانایی او پرسید
مرد فقیر گفت :
علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود.
علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی خورده و حتما به آب تنی علاقه مند شده
پادشاه پرسید :
اصالت مرا چگونه فهمیدی ؟
فقیر گفت:
من پاسخ دو سئوال مهم زندگی ات را به تو دادم
ولی تو به جای پاداش دو شب مرا به گوشه ای از آشپز خانه فرستادی و غذای پسمانده درباریان دادی
چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم
فهمیدم تو شاهزاده نیستی
یادمان باشد خصایص ما انسان ها ذاتی است
هیچگاه آدم کوچک ، بزرگ
نمی شود و برعکس هیچوقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک
نمیشود.
نه هر گرسنه ای فقیر است و نه هر بزرگی ، بزرگوار
نتیجه اینکه مهم اصالت و ریشه آدمهاست که در چه مکتب و مسلکی و چگونه محیطی تربیت یافته و سر چه سفره ای بزرگ شده اند.
https://eitaa.com/malfath
عارفی را گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند ،
گفت :اینکه مهم نیست ،
مگس هم میپرد
گفتند :فلانی را چه میگویی ؟
روی آب راه میرود !
گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند .
گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟
گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی
این شاهکار است ...👌🏻
https://eitaa.com/malfath