رسانه مردمی مالواجرد
📚 #دمشق_شهرِ_عشق 📖 #قسمت_چهارم 4⃣ 💠 انگار گناه #ایرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد
📚 #دمشق_شهرِ_عشق
📖 #قسمت_پنجم 5⃣
💠 هیاهوی مردم در گوشم میکوبید، در تنگنایی از #درد به خودم میپیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را میدیدم و دیگر نمیشنیدم چه میگوید. بازوی دیگرم را گرفته و میخواست در میان جمعیتی که به هر سو میدویدند جنازهام را از زمین بلند کند و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم.
از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به هوش آمدم و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانهام از درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانهام پانسمان شده و به دستم سِرُم وصل بود.
💠 بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بیحالم تنها سقف بلند بالای سرم را میدید که گرمای انگشتانش را روی گونهام حس کردم و لحن گرمترش را شنیدم :«نازنین!»
درد از روی شانه تا گردنم میکشید، بهسختی سرم را چرخاندم و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پردهای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم.
💠 صدای مردانی را از پشت پرده میشنیدم و نمیفهمیدم کجا هستم که با نگاهم مات چشمان سعد شدم و پس از سیلی سنگینش باور نمیکردم حالا به حالم گریه کند. ردّ #خونم روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی میزد.
میدید رنگم چطور پریده و با یک دست دلش آرام نمیشد که با هر دو دستش صورتم را #نوازش میکرد و زیر لب میگفت :«منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم میکشوندم اینجا!»
💠 او با همان لهجه عربی به نرمی #فارسی صحبت میکرد و قیل و قال مردانی که پشت پرده به #عربی فریاد میزدند، سرم را پُر کرده بود که با نفسهایی بریده پرسیدم :«اینجا کجاس؟»
با آستینش اشکش را پاک کرد و انگار خجالت میکشید پاسخم را بدهد که نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد :«مجبور شدم بیارمت اینجا.»
💠 صدای #تکبیر امام جماعت را شنیدم و فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به #مسجد عُمری آورده است و باورم نمیشد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد که قلب نگاهم شکست و او عاشقانه التماسم کرد :«نازنین باور کن نمیتونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن!»
سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداریام داد :«اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن!»
💠 و نمیفهمید با هر کلمه حالم را بدتر میکند که لبخندی نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشیمان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد :«تو که میدونی من تو عمرم یه رکعت #نماز نخوندم! ولی این مسجد فرق میکنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم #سوریه بوده و الان نماد مخالفت با #بشار_اسد شده!»
و او با دروغ مرا به این #جهنم کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم :«تو که میدونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بیپاسخم کلافه شد که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد :«هسته اولیه انقلاب تو #درعا تشکیل شده، باید خودمون رو میرسوندیم اینجا!»
💠 و من از اخبار بیخبر نبودم و میدیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ میرود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده میشد، بازخواستش کردم :«این چند ماه همه شهرهای #سوریه تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟»
حالت تهوع طوری به سینهام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند و او رنگ مرگ را در صورتم میدید که از جا پرید و اگر او نبود از #ترس تنهایی جان میدادم که به التماس افتادم :«کجا میری سعد؟»
💠 کاسه صبرم از تحمل اینهمه #وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بیاختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت :«میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگیام فرار کرد.
تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزهای که نمیدانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بیاجازه داخل شد.
💠 از دیدن صورت سیاهش در این بیکسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این #رافضی را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی میکنی #ایرانی؟»...
#ادامه_دارد..
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#تبلیغات
🟣 بالاخره ترک اعتیاد اصولی و قطعی شد💫
🌸 جدیدترین روش ترک اعتیاد با ایجاد بیمیلی شدید نسبت به مواد درابتدای شروع دوره درمان
💥اگه از ترس آبروت،نمیتونی بری کمپ
یامیترسی کارتو به خاطرمصرف مواد ازدست بدی ،بیا بهت بگم چطور بدون دردوخماری درمحل کار و بدون اینکه کسی متوجه بشه ترک کنی
با مشاوره رایگان 🌱 لینک کانال👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1332740985C438e8c5f33
✅ جهت ترک اعتیاد ومشاوره به دایرکت مراجعه کنید👇
@Darman_mahmodi
فرم دریافت مشاوره رایگان👇
https://app.epoll.pro/45258475
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#آگهی_املاک
🔰فروش منزل مسکونی
🔹در شهرک مالواجرد
🔸فاز یک
🔸 قیمت:کارشناسی
📱09140409286 صادقی
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠@malvajerd1💠
🔴 قالیباف :
🔸ما ناترازی انرژی نداریم، ما ناترازی مدیریتی داریم.
✍ پس بجای قطع برق و گاز ملت، حقوق مدیراتون رو قطع کنید!
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
✍ #طنز😅
روزی روباهی با موبایل داشت شماره میگرفت ، زاغ گفت اونجا آنتن نمیده ،
بده بالای درخت برات بگیرم !
روباه گوشی رو انداخت بالا
زاغ گفت : این جای پنیری که دوم ابتدایی ازم دزدیدی 😂😂😂
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
🔺 تعطیلی کلیه ادارات و مراکز آموزشی استان اصفهان / لغو کلیه امتحانات
🔺 شنبه ۲۲ دی ماه کلیه ادارات دولتی، موسسات عمومی، بانک ها، مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در سراسر استان اصفهان به استثنای مراکز امدادی، درمانی و خدماتی تعطیل می باشد.
🔻 ضمنا خاموش بودن کلیه سیستم های گرمایشی و روشنایی در مراکز مذکور الزامی است.
🔻 تعطیلی مذکور شامل عدم برگزاری امتحانات در مراکز آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه ها و همچنین همایش ها و سمینارها نیز می شود.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#آگهی
#فروشوسیلهورزشی
فروش تردمیل مارک توربو
تردمیل در حد نو میباشد
قیمت ۱۸ ملیون
تخفیف هم داده میشود
#ادرس-کمال-اباد
09913206140
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مژگان شجریان: ۳۶ساعته که برق نداریم
🔺همه جا بری آسمون یک رنگه
🔺حتی اگر آمریکا باشه
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
34.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸زن آمریکایی در اینستاگرام خود ویدیویی منتشر کرد و گفت:
آتش به هفت مایلی خانه من رسیده. دولت آمریکا میلیونها دلار پول خرج بمب باران غزه میکند اما هیچ پولی برای جلوگیری از سوختن شهرها ندارد...
مسئول این اتفاق خود ما هستیم.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠