رسانه مردمی مالواجرد
📚#تنها_میان_داعش 📖 #قسمت_بیستودوم2⃣2⃣ احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به جای نفس، خاکس
📚#تنها_میان_داعش
📖#قسمت_بیستوسوم3⃣2⃣
انگشتانم مثل تکه ای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خالصی و شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بی اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از
کار افتاد. پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد ..
و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. لبهایش را به هم فشار میداد تا ناله اش بلند نشود، پاهای به هم بسته اش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و
طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی ام به جای اشک، خون فواره زد. این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به خدا التماس میکردم تا معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریه ها با اهل خانه چه می کند، بی پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره های داعش شهر را به هم ریخت.
از قداره کشی های عدنان می فهمیدم داعش چقدر به اشغال آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت. هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این خمپاره ها فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این
مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. زن عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می کرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیده ام و نمی دانستند اینبار در بیداری شاهد شهادت عشقم هستم.
زن عمو شانه هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد. وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زن عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد. حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشت زده پرسید :
《برق چرا رفته؟》
عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :
《موتور برق رو زدن.》
شاید داعشی ها خمپاره باران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. گرمای هوا به حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علی اصغر کربلای آمرلی، یوسف باشد. تنها راه پیش پای
حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه ها بود، اما سوخت موتور برق خانه ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه های آمرلی تبدیل به کوره هایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش مان میزد.
ماه رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری ایثار میکرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ تشنگی و گرسنگی سر میبرید. دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید
داعش برای شهر می آوردند. گرمای هوا و شوره آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد. موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود؛ چطور میتوانستم آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
#ادامهدارد...
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
🏴 جان باختن بیش از ۵۰ تن از هموطنان عزیزمان در حادثه معدن ذغال سنگ پرورده طبس را، تسلیت میگوییم.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
🏴 جان باختن بیش از ۵۰ تن از هموطنان عزیزمان در حادثه معدن ذغال سنگ پرورده طبس را، تسلیت میگوییم. 🇮
⚡️استهلاک زیر ساخت ها ؛ فقدان تکنولوژی جدید و عدم رعایت موارد ایمنی و حفاظت فنی ؛ باز هم موجب یک حادثه دردناک در معدن و از دست دادن تعداد زیادی از مهمترین سرمایه های تولید کشور شد
بی شک کسانی که در راه امرار معاش کشته می شوند #شهید محسوب میگردند.
🖤ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانواده های این سربازان معدن و جامعه معدنی و صنعتی کشور، از خداوند متعال رحمت واسعه را برای #شهدای این حادثه خواهانیم.
همچنین برای مصدومان حادثه نیز از خداوند شفای عاجل طلب میکنیم🤲
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#پیامتسلیت
#ستادپیشرفتمالواجرد
▪️خانواده محترم و داغدار شاهعلی؛
درگذشت پدر درد بزرگی است که باورش هیچگاه در ذهن و قلب جای نمی گیرد
ولی در برابر تقدیر و رضای پروردگار باید رضا بود.
درگذشت ایشان را به شما خانواده گرامی تسلیت عرض میکنیم.
از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه
و برای بازماندگان صبوری و شکیبایی مسئلت می نماییم.
روحشان شاد.
(ستاد پیشرفت روستای مالواجرد)
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#تبلیغات
🧿"چاپ بنر پارسیان"
چاپ انواع بنر تبلیغات، تابلو ، کربلایی ، تسلیت و ... ((پرینت رنگی ،اعلامیه ترحیم و...))
"کیفیت ، سرعت ، قیمت"
حسن آباد - میدان نماز ابتدای خیابان ایثارگران
(ارسال رایگان به سراسر جرقویه)
ابوالحسنی 09376330748
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#نیازمندیها
🔸به دو نفر کارگر مرد
🔸جهت کار در رامشه
✅ با حقوق مکفی و بیمه
نیازمندیم.
09138974100📱
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
4_327849576851570837.mp3
1.12M
#پویشنور
آیه151🌹ازسوره بقره 🌹
كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ
همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمىتوانستيد بدانيد، به شما ياد دهد.
آیه151🌹ازسوره بقره 🌹
كَما : همچنان که
أَرْسَلْنا :فرستاديم
فِيكُمْ:درمیان شما
رَسُولًا :پیامبری
مِنْكُمْ :ازخودتان
يَتْلُوا :که می خواند
عَلَيْكُمْ :برشما
آياتِنا:آیه های مارا
وَ يُزَكِّيكُمْ :وپاکمی سازد شمارا
وَ يُعَلِّمُكُمُ:ومی آموزد به شما
الْكِتابَ:کتاب قرآن
وَ الْحِكْمَةَ :وسنجیده کاری را
وَ يُعَلِّمُكُمْ:ومی آموزد به شما
ما:آنچه را
لَمْ تَكُونُواتَعْلَمُونَ: نمی دانستید
🇮🇷 کانال رسانه مردمی مالواجرد
💠@malvajerd1💠
✋ #وقت_سلام
آب و جارو می کنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
#صبحم_بہ_نام_ارباب🌤
#صبحتون_حسینی ☀️
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
🗓 تقویم امروز...
#بزرگداشت_شهدای_منا
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
😍🌱👌
از هر دست بدی از همون دست یه جوری غیرمنتظره پس میگیری!
پس با مردم همونجوری رفتار کن که دوس داری باهات رفتار بشه...
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
▪️#مراسمترحیم
ضمن تسليت مجدد خدمت کانون داغدار شاهعلی، بهاطلاع میرسانیم :
⚜مراسم #شبسوم مرحوم مغفور
🕯 #کربلاییحاجحسینشاهعلی
(حسین قدمعلی)
🔸 امروز، دوشنبه ۲ مهر
🔸 ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷
🔸در مسجد جامع روستای مالواجرد
⚜و مراسم #شبهفت آن مرحوم
🔹 پنجشنبه، ۵ مهر
🔹ساعت ۱۵:۳۰ الی۱۷
🔹در مسجد جامع روستای مالواجِرد
برگزار میگردد.
💠 شادی #روحش
و جمیع مومنین و مومنات
#فاتحه وصلواتی هدیه کنیم.🌹🌹
💠اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ مسئولین باید پاسخ دهند:
❓چرا در کمتر از ۱۵ سال باید شاهد ۶ حادثه تلخ در معادن باشیم؟؟
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚شما جوانید
💚دلهاتون پاکه
🔺اگر این را رعایت کنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست،از فرشته بالاتر خواهید شد.😍
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
مداحی آنلاین - فرهنگ جهاد - مجتبی رمضانی.mp3
3.35M
#هیئتمجازی
کی گفته که شهید فقط تو میدون جنگه
شهید فقط یه واژه نیست شهید فرهنگه
#نواهنگ🔊
#هفته_دفاع_مقدس🌷
#مجتبی_رمضانی🎙
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_جبهه😄
اجرای کوتاه استند آپ رزمنده خوش ذوق در جبهه😂برای روحیه دادن به هم رزمان👌
✍ خوش خلقی و شوخ طبعی و روحیه بالا،
از ویژگیهای بارز رزمندگان جبهه جنگ،در #دفاعمقدس بود...
شادی ارواح طیبه شهدا،،صلوات🌹🌹
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
📚#تنها_میان_داعش 📖#قسمت_بیستوسوم3⃣2⃣ انگشتانم مثل تکه ای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که
📚 #تنها_میان_داعش
📖 #قسمت_بیستوچهارم4⃣2⃣
روزها زخم دلم را پشت پرده صبر و سکوت پنهان می کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم. اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرش خمپاره ها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که اذان صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی ها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کرده اند که دست از سر شهر برداشته و با خیال راحت در لانه هایشان خزیدند. با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجره های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی آبی مرده بودند، نگاه میکردم و حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی
و خونی که از سر انگشتانش میچکید. دستش را با چفیه ای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر ازدست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود،از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از
پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود.ازصدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر
لب پرسید:
《همه سالمید؟》
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که دلواپس حالش صدایم لرزید:
《پاشو عباس، خودم میبرمت درمانگاه.》
از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد:
《خوبم خواهرجون!》
شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید:
《یوسف بهتره؟》
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد:
《حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشی ها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.》
سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت:
《دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!》
اشکی که تا روی گونه ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم:
《میخوای بیدارش کنم؟》
سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد
و با خجالت پاسخ داد:
《اوضام خیلی خرابه!》
و از چشمان شکسته ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده ام که با لبخندی دلربا دلداری ام داد:
《انشاءالله محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!》
و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم میخواست از حال حیدر و داغ دلتنگی اش بگویم،اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد.با همان دست
مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد:
《نرجس دعا کن برامون اسلحه بیارن!》
نفس بلندی کشید تاسینه اش سبک شود و صدای گرفته اش را به سختی شنیدم:
《دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه ها شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه هایی که آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.》
سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :
《انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط سیدعلی خامنه ای و حاج قاسم پشت ما هستن!》
اما همین پشتیبانی به قلبش قوت میداد که لبخندی فاتحانه
صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد:
《سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!》
صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد:
《تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!》
دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با آرامشی شیرین سوال کرد :
《بلدی باهاش کار کنی؟》
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت:
《نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای داعش به شهر باز شد..》
و از فکر نزدیک شدن داعش به ناموسش صورت رنگ پریده اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت:
《هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.》
#ادامه_دارد...
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#تبلیغات
🔴اقتصادی ترین لپ تاپ های استوک
برای کارات نیاز به به سیستم خوب داری ولی از پس هزینه ش برنمیای؟😓
کانال استوک فدک اینجاست که با کمترین سرمایه و به صورت اقساطی کارتو راه بندازه
همراه با گارانتی
مگه جنس استوک هم گارانتی داره؟
باور نداری بیا خودت ببین👇
https://eitaa.com/stoklabtapfadak
فقط مهلت تستش رو بیا نگاه کن
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
❁᯽﷽᯽❁
🔔 نواخته شدن :
«زنگ جشن عاطفهها»
با شعار مشق همدل
در هفتم مهرماه ۱۴۰۳
✍ حسین جمشیدی رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) جرقویه علیا
🔸 زنگ عاطفه ها امسال نیز با شعار #مشق_همدل همچون سالهای گذشته در روز شنبه مورخه ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ در مدارس
#شهیدتقیصادقی و #شهیدعلیاکبرصادقی روستای #مالواجرد
با حضور دانش آموزان و خیران نیک اندیش برگزار خواهد شد.
🔹 کمک هایی که در مدارس منطقه جمع آوری می شود برای توزیع بین دانش آموزان نیازمند در اختیار همان مدارس قرار خواهد گرفت.
🔸 مهمترین هدف جشن عاطفه ها ، نهادینه کردن فرهنگ انفاق در نسل جدید و کمک به دانش آموزان نیازمند و کم بضاعت است .
🔹 تاکنون کمک های اهدایی و ملزومات تحصیلی جمع آوری شده با همکاری خیران به دانش آموزان تحت حمایت اهدا شده و در مرحله بعدی با توزیع پاکت های هدایا بین مدارس سطح منطقه سایر هدایای نقدی و غیرنقدی نیز بین دانش آموزان کم بضاعت و نیازمند مدارس توزیع خواهد شد.
🔸 رییس کمیته امداد در پایان افزود : مردم نیکوکار و با سخاوت از اقصی نقاط کشور عزیزمان میتوانند ، با استفاده از روشهای زیر :
1⃣ #شماره_کارت :
۶۰۳۷ ۹۹۷۹ ۵۰۰۲ ۲۵۶۷
2⃣#لینک_جشن_عاطفه_ها
از طریق ورود بر روی لینک زیر :
https://sana.emdad.ir/qr/gmbujc1pd30f30kqfevc
3⃣ #یاشماره_گیری :
📲 * ۸۸۷۷ * ۰۳۱۲۴ * ۱ #
🔹به آسانی کمکهای نوع دوستانه خود را به دست دانشآموزان نیازمند این منطقه برسانند.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
❌کلی وسیله با قیمت های باورنکردنی❌
🎊کلی لباس و لوازم حراجی✅
💫 لوازم آرایشی و بهداشتی با تنوع زیاد💅
💫شال و روسری خوشگل زیرقیمت بازار👒
💫مانتو و عبا 💜💜
💫لباس پسرانه و دخترانه (عیدانه)💖
💫زنجیر، ساعت، دستبند،نیم ست ،حلقه و انگشتر زنانه و مردانه💍
💫عطر و ادکلان با ماندگاری زیاد💥
همشم با کیفیت عالی ✅
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/3663069392Caa94eb2df8
ارتباط با ادمین جهت سفارش👇
@Fsana139
آدرس: ورزنه ،قورتان ،کوچه شهید حیدری ،انتهای کوچه دست راست🏡
ارسال به سراسر کشور 🚛
منتظر حضورتون هستم❤️❤️
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#پیامتسلیت
#مدیریتشعب_پستبانک_استاناصفهان
همکار گرامی:سرکار خانم شاه علی
بااندوه و تاسف فراوان،
درگذشت پدر گرامیتان را به جنابعالی و خانواده محترم تسلیت عرض نموده وضمن آرزوی صبر برای شما وسایر بازماندگان،ازدرگاه خداوند منان برای آن مرحوم علوّ درجات مسئلت مینماییم.
(مدیریت شعب پست بانک استان اصفهان)
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#خبر
♨️ با حکم حضرت آیتالله خامنهای، محمد مخبر مشاور و دستیار رهبری شد.
✍ متن حکم رهبر انقلاب به این شرح است:
✏️ بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقای دکتر محمد مخبر دام توفیقه
با عنایت به خدمات متعهدانه و تأثیرگذار جنابعالی در عرصههای مدیریتی و اقتصادی بویژه در دولت شهید رئیسی، و سیاست درست و مدبرانهی بکارگیری نخبگان و جوانان پرانگیزه و تلاشگر در اجرای طرحهای گوناگون، شما را به عنوان مشاور و دستیار رهبری منصوب میکنم.
انتظار میرود در امتداد سیاست مزبور، شناسائی نیروهای جوان و همکاری با آنان را با برنامهریزی منطقی، پی گرفته و در کمک به دستگاههای دولتی و غیره از آن بهرهبرداری نمائید.
توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۲ مهر ۱۴۰۳
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
❤️رحمت خدا بر او که حامی کارگران معدن بود..
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوستالژی😀
دهه شصت و هفتادیا میدونن😊
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠