eitaa logo
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
423 دنبال‌کننده
814 عکس
574 ویدیو
8 فایل
اینجام تا از مادرانه‌هام و لذت نابش بگم،دل به لطافتِ کودکانه‌ی فرزندانم بدم،همراهشون بزرگ بشم و از نشاط و انگیزه‌ای که از بودنشون میگیرم برات واگویه کنم.شاید تو هم علاقه‌مند شدی مظهر صفت خالقیت خداوند بشی. ارسال مطالب بدون منبع مورد رضایت نیست @meshkat_99
مشاهده در ایتا
دانلود
حال و هوای اربعینی اطراف حرم ان‌شاءالله قسمت همه‌ی آرزومندان @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا به خاطرش آفریدی .[حضرت زهرا(س)] @mamanjoona
ما تو شاهرود یه ماهه بخاری گذاشتیم اومدیم قم کولر روشن کردیم😐 حالا اون حجم لباس گرمی که برا بچه‌ها برداشتم هِچ😅 @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی از بهانه‌گیری و نق زدن و گریه یا خدایی نکرده مریضی بچه‌ها اذیت شدی عصبی شدی خواستی غر بزنی و بداخلاقی کنی.. به مادرای فکر کن که تو ناامنی و دلهره پیکر بی‌جان بچه‌هاشون رو دستشونه حاضرن بچه‌هاشون گریه کنن ،نق بزنن ، بهانه بگیرن ولی زنده باشن... بگو @mamanjoona
قشنگی جا و زیبایی و قدرت خلقت خداوند به جای خود ولی و بازدید دسته جمعی به خصوص با وجود چند تا بچه‌ یه چیز دیگه‌ است👌 دیدن ذوق و هیجانشون ،بدو بدو و خوشحالیشون ، سوالای عجیب و غریب و فکرای جالبشون ، همه و همه سلول‌های مغزتو جوان و شاداب می‌کنه امید به زندگیت میچسبه به سقف😄 @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود... @mamanjoona
حامیان نسل کشی این برندها تحریم و بایکوت جهانی شده "فلینظر الانسان الی طعامه" @mamanjoona
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود... #امام_زمان @mamanjoona
. درخشش نور سبز گلدسته‌ها و فیروزه‌ایِ گنبد تو دامن سیاه شب چنان آرامشی به روح و جانم پاشید که عالم ماده و متعلقاتش همه از یادم رفت. خنکای دلپذیر و نوای دلنشین مداح ، دلهای آماده‌ای که تمام حاجاتشون رو در گروی استجابت یک دعا میدونستن و هم صدا زمزمه می‌کردند:"اللهم عجل لولیک الفرج" مرغ خیالم رو به پرواز درآورده بود و ذهنم دنیای بعد از ظهور رو پیش چشمم به تصویر می‌کشید.چه شیرین بود و شور انگیز... هوای دلپذیرِ من برای کودکانم سرد بود و خنکی به استخوانشان نشسته بود. سپردمشان به مادر و خواهرم و روانه شدم برای اوردن لباس گرم از توی ماشین تا رفتم و برگشتم کمیل شروع شده بود. گرم پوشیدمشان .مداد رنگی و کاغذ سرگرمشان کرد. دل بریده از دنیا ، سبکبال ، غرق نور و آرامش و مغروق فرازهای زیبای مناجات مولا ،تازه نم اشکی گوشه چشمم رو تر کرده بود که با صدای.... به خود امدم. کمیل به نیمه رسیده بود که باید طائر خیال رو در قفس می‌کردم و به جای سیر در ملکوت آسمان هر چه سریعتر بچه‌ها رو میرسوندم دستشویی... مسیرِ دور و هم قدمی با دو طفل بازیگوش و دل کندن از حال و هوای خوش و خلسه‌ی روحانی تقدیر بود و ناگزیر وقتی برگشتیم که "یا سریع الرضا" ذکر لب مردم بود. در دلم گذشت ای خدایی که زود از بنده‌ات خشنود می‌شوی همین اندک را از من بپذیر.. چقدر دلم می‌خواست مینشستم با خیال آسوده یک کمیلِ کامل می‌خواندم. یک دل سیر اشک می‌ریختم و دعا میکردم. در اون فضا نفس میکشیدم و هوای جمکران رو توی ریه‌هام ذخیره می‌کردم و... ولی خب همیشه همه چیز وفق مراد دل ادم نیست زور خواب و خستگی بچه‌ها بیشتر از خودخواهی من بود... عبادت که جز خدمت خلق نیست و چه بهتر و بالاتر از خدمت به خلقی که ناتوان است و وابسته خدمت به خلقی که فقط من توان گره گشایی از اونها رو دارم و اینها همه از عنایت ویژه توست به بنده‌ات ای پروردگار من @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا