💚الهی به اميد تو 💚
روز جمعه ماهم اینگونه اغاز شد 😍
حال خوب صبح جمعه 🥺😍
صدا رو روشن کنید و فیض ببرید :)
خونه باید باصفا و گرم باشه...محل ارامش ...محل امید ..محل انرژی مثبت ...
خانم خونه کنترل خونه از دستت نره هاااا
جمعه باید بترکونی ❤️
من از ساعت ۶ صبح بیدارم...
صبحانه بچها را آماده کردم بهشون دادم نوش جان کردن و راهی مدرسه شدن 💚
هر روز صبح کرکره پنجره ها و بالکن امیرعلی جان میده بالا دوست داره این کارو بعضی وقتها که خودم یا همسرم میدیم کرکره ها را بالا میگه این کار من بود که 😁😍
امروز صبح کرکره بالکن را داشت میداد بالا این عکس را ازش گرفتم😍❤️
@moktari313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
خدایا شکرت بخاطر بودنت و نگاه خاصت به زندگی هامون 🤲🤲😍
خدایا شکرت بخاطر وجود اهلبیت ع 💚💚
خدایا شکرت توی هوایی امروز نفس میکشم که امام زمان داره نفس میکشه ❤️🤲
خدایا شکرت که امروز به من زندگی بخشیدی تا یک روز دیگر بندگی تو را به جا بیارم✨
خدایا شکرت که توفیق شکرگزاری بهم دادی🤲🏻
خدایا شکرت بخاطر نفس کشیدن عزیزانم 🤲
خدایا شکرت بخاطر سلامتی جسم جانم🤲
خدایا شکرت بخاطر سقف بالای سرم
خدایا شکرت بخاطر ظرفهای نشسته توی سینگ چون غذای بود تا ظرفی کثیف بشه 🤲
خدایا شکرت بخاطر آب برق گاز 🤲🤲
خدایا شکرت بخاطر همهههههههه چیز 🤲🤲🤲💚
@moktari313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
❤️جمعه =روز خانواده ❤️
جمعه ها بهترین روز برای خانوادست👨👩👦👦
💅ناخن گرفتن در روز جمعه رزق📩 زیاد میکنه
نظافت و غسل جمعه یادتون نره🚿
رفتن به نماز جمعه📿
امروز یه برنامه تفریحی مثل ناهار درست کردن تو فضای باز در نظر بگیرید 🌳
گوشی و... تعطیل📵
فقط شش دنگ حواس مون به خانواده👀
یه خوراکی جدید هم برای عصرونه درست کنید🍰
خوندن دعا سمات 🙏
جمعه ها ده دقیقه قدم زدن🏃 با همسر و صحبت کردن🗣 انرژی خوبی برای شروع یک هفته میده💪
راستی قبل همه اینها وضو💧یادتون نره💫
May 11
یه جا میگفت خدا رو اینجوری صدا کن:
"يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي
اى ذخيره ى من در روز سختى...
يَا رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي
اى امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار..."
آماده این برای قسمت چهاردهم داستان
#تلخ_شیرین_مهاجرت🥺؟؟؟؟؟
قسمت سیزدهم سنجاق شده مهربونا ⤴️⤴️
@moktari313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
چند دفعه موقع تشنج روی شکم افتاده بودم و همه میگفتن این بچه نمیمونه و سقط میشه هر کسی یک چیزی میگفت و با حرفهاشون ناامیدم میکردن 🥺
ولی من اميد داشتم و هیچ وقت نذاشتم ناامیدی بیاد سراغم با خودم تکرار میکردم خدا هست و تنهام نمیذاره همینطور که این چند سال تنهام نگذاشته الانم همراهمه. با یاسمین حرف میزدم میگفتم مامان تو سالم پا به این دنیا میذاری و مامان بغلت میگیره😍
خلاصه چند ماهی گذشت تا اینکه از طرف دولت برام ماما خونگی فرستادن و اون خانم بنده خدا در هفته سه دفعه میومد خونه مون تا تحت نظر باشم و اینکه ماه هفت هشت هم گذشت و ماه ۹ بود که تاریخ زایمان را مشخص کرده بودن و گفته بودن این تاریخ باید بیای بیمارستان اگر تا این تاریخ درد داشتی که خوب اگر نه بستری میشی
خانم ماما این روزها زود به زود بهم سر میزد و میگفت درد نداری میگفتم نه تا اینکه تاریخ زایمانم رسید وبا اون خانمه ماما رفتیم بیمارستان گفتن درد داری گفتم نه
گفتن باید نوارقلب بچه را بگیریم و سونوگرافی. رفتیم بخش زنان و اون لحظه چقدر استرس و ترس داشتم و همش میگفت خدایا بچه ام سالم به دنيا بیاد خدایا تنهام و غریب دستم را بگیر 🥺
وقتی سونوگرافی انجام دادن و نوار قلب را گرفتن دکتر گفت رشد دخترت متوقف شده
و ضربان قلبش منظم نمیزنه باید بستری بشی اون لحظه تمام بدنم به لرزه در اومد و ترس استرسم بیشتر شد گفتم یعنی چی و هزاران سوال توی ذهنم خانم ماما زنگ زد به همسرم گفت ساک بچه را بردارید بیایید بیمارستان خانم تون را بستری کردن و یکی خانم ایرانی دیگه هم که برای ترجمانی اومده بود همراه مون بود به اون خانمه ایرانی که اسمش ژیلا بود گفتم ژيلا خانم تورو خدا یک کاری کنید و بهشون بگید که موقع زایمانم دکتر آقا نیاد بالای سرم گفت مرضیه ببین چون اوضاع تو فرق میکنه و چون تشنج میکنی امکانش هست موقع زایمان هم تشنج بیاد سراغت و دکتر اینجا بیشتر مرد هست که برای زایمان میان خانم هم هست مرد هم هست و من گفتم نه تورو خدا خواهش میکنم بهشون بگید گفت من میگم ولی بازم بستگی به موقع زایمانت هست صبح ها بیشتر دکتر خانم هست تا مرد و من همش دعا میکردم یک موقعی باشه که دکتر مرد نیاد بالای سرم و زایمانم راحت باشه
و بازم ازش خواهش کردم اگر من حالم خوب نبود اجازه ندن مرد بیاد بالای سرم
و اینکه دو شب موندم بیمارستان و منتظر بودم تا یاسمین به دنیا بیاد دکترا گفتن تا میتونی توی سالن بیمارستان توی حیاط بیمارستان راه برو و من همش توی سالن راه میرفتم تنها بودم و چقدر اون لحظه دوست داشتم مادرم کنارم باشه🥺 همسرم هم بنده خدا بخاطر سه تا فرشته مجبور بود بره خونه پیش بچه ها
وقتی از طبقه بالا میومدم پایین که بخش زایمان بود میدیدم هرکی یک همراهی برای خودش داره یا مادرشون بود یا همسرش یا خواهرش بالاخره یکی بود که همراهش باشه توی این لحظه ها دستش را بگیره
ولی اون لحظه خودم را میدیدم که چقدر تنهام دلم میگرفت اشک میریختم و بازم خانم فاطمه زهرا(س) را صدا زدم گفتم مادر خوبم غریبم برام مادری کنید قربون تون بشم 💚
همونجا نشستم و شاهد خوشحالی بقیه خانواده ها بودم که میومدن و خبر میدادن که بچه به دنیا اومده هردو سالم هست و با خوشحالی اونا منم خوشحال میشدم 😍
یهو دیدم یک خانمی اومد سمتم ازم پرسید چرا گریه میکنی منی که آلمانی زیاد بلد نبودم شونه هامو تکون دادم یعنی من متوجه حرفهاتون نمیشم وقتی دیده بود حجاب دارم پرسید ترکی عربی افغانستانی گفتم افغانستانی و ترکی کمی متوجه میشم
و اون خانم شروع کرد به ترکی صحبت کردن گفت بستری شدی گفتم بله منتظر دخترم هستم تا به دنیا بیاد😍
گفت منم دخترم بخش زایمان هستش گفتم الحمدالله که دختر تون مادرش کنارشه 🥺
یهو دستم رو توی دستش گرفت گفت فکر کن من مادرت گفت همراهی نداری تا بیاد پیشت گفتم نه غریبم اینجا و همسرم هم بخاطر سه تا بچه هام مونده خونه پیش اونا تا تنها نباشن
گفت بیا باهم کمی قدم بزنیم منم مثل مادرت ناراحت نباش رفتیم توی حیاط بیمارستان کمی قدم زدیم و برام آب و آبمیوه خرید آورد دستم داد گفتم نه طبقه بالا توی اتاق آب چایی آب میوه همسرم برام آورده گفت اینا را یک مادر برای دخترش گرفته بگیر و گفت تو توی اين لحظه تنها نیستی و خدا همراه توست
گفتم دلم به همین قرصه و توی همه شرایط سخت وجود خدا را حس کردم مطمئنم تنهام نمیذاره .....
ادامه دارد
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شرح_حال
خانم جان قربونت بشم💚🥺
تو این دوره زمونه ی عجیب سایتو از سرم کم نکن قبول دارم که بچه ی خوبی نبودم
ولی تو پناه تموم خستگیام بودی جوری که حتی گریه کردن واست حالمو از این رو به اون رو میکنه من خودمو به خودت سپردم میدونم که مادر دست بچشو رها نمی کنه🥺
دلم خیلی گرفته میشه برای خودم و خانواده ام دعا کنید🤲🤲
@moktari313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4