و این همون کارکرد اساسی سیاسی اجتماعی هیئات حسینیه که طرح اون از سوی ائمه ریخته شده. اساسا دستور ائمه در طول تاریخ برای شکلگیری و شکلدهی به مجالس امام حسین رو باید بر همین اساس تحلیل کرد. نه یک پدیده صرفا اجتماعی و با تحلیلهای مردم شناسانه.ائمه برای ایجاد یک جریان پویا در درون شیعه که همیشه در خط مقدم مقابله با ظالمان باشه، دستور به برپایی مجالس عزاداری دادن. دستوری که به جهت بسیج تودهها برای حفظ اسلام و مقابله با دشمنان بوده.
بنابراین گریه و عزاداری یک امر ذاتا سیاسیه. و اگر مجلس عزایی، غیر از این باشه، ناشی از انحرافیه که دشمنان در این نهاد شیعی ایجاد کردن.
که متاسفانه اکثر مجالسیکهامروزه گرفتهمیشههمین حال و هوا رو داره...
چرا شاه از برگزاری مراسمات محرم میترسید؟ چون طلبه ها و سخنران ها قیام امام حسین علیه السلام رو مطابق با وضعیت تطبیق میدادن! چون مردم اون موقع انقدر بی تفاوت نبودن.سیب زمینی وار از کنار مسائل نمیگذشتن
هدف قیام امام حسین به فرموده خودشون چی بود؟ #امربهمعروفنهیازمنکر که بارها و بارها در کانال راجع بهش صحبت کردیم.
در این چند سالی که شما رفتید مراسم،
چند بارسخنران در مورد این مسائل صحبت کرد؟ چند نفردر محرم اصول و قواعد نهی از منکر صحیح رو یادگرفتن؟
مگه تنها کلید ظهور نیست؟
مگهشما شیعهنیستی؟ از آخرین مورد امر به معروفت چند وقت میگذرع؟
اول با خودمم
فقط از مجالس گریه کردنشرو یادگرفتیم
که اونم عالیه ،
البته اگر با شناخت باشه
#من_منتظرم!
چرا شاه از برگزاری مراسمات محرم میترسید؟ چون طلبه ها و سخنران ها قیام امام حسین علیه السلام رو مطابق
اسـم آقا امام حسین اومد...
مگهمیشه اسم ارباب بیاد و دل نوکرش پر نکشه شیشگوشه؟ ان شاءالله به زودی قسمت هممون
آقا امام باقـر چهـار پنج سالهـ بودن زمان عاشورا...
یکی از مصیبت هایی که خوندن و شنیدنش خیلی سخته، مصیبت این شش ماهه س...
اونایی که بچہ ڪوچیڪ دارن یا بچه بزرگ کردن بهتر می فہمن که کربلا چه خبربودهـ
وقتی خواهرای این شش ماهه می دیدن تو گرمای شدید، دهن داداش کوچولو خشکیده،رنگـش پریده،دهنش مثل ماهے که از آب بیرون افتاده باشه باز و بسته می شه، چه جوری ناله می زدن و.....
چه زبان حالی داشتن؟💔
این قدر گریه نکن هیچ کسی آبت نمی ده
غیر تیر حرمله هیچ کی جوابت نمی ده
مادرت شیر نداره تو که اینو خوب می دونی
پس چرا زبونتو دور لبت می چرخونی😭
من میگم آخه نا نجیب...بچه زدن داره...بچه شش ماهه زدن داره...اونم با تیر سه شعبه...😭💔
لعنت الله علی القوم الظالمین
همتون از تیر سه شعبه یه تصورایی دارید
ولی اینم بگم...
تیر سه شعبه تیری بود که به بدترین زهر ها آلوده بود...
تیر سه شعبه رو واسه مردای هیکلی و قدرتمند استفاده میکردن که از پا در بیان...
که همون لحظه اول زهر تو کل بدن پخش میشد و در جا میکُشت....
علی اصغر شش ماهشه...علی اصغر همونجوری از تشنگی از حال رفته بود...نیازی به تیر نداشت دیگه نامردا💔😔
تو خیمه ها غوغاییه...همه به فکر آبن
تموم زن ها اومدن..تو خیمه ی ربابن
رقیه نازش میکنه...میگه بخواب گل بهارم
داداش کوچولو آب میخوای؟
از چشام آب میبارم💔
راوی میگه:اباعبدلله اومد سمت خیمه ها،صدای گریه های علیو شنید
گفت ربابـ ،بچه رو بده ببرمـ سیراب کنم...
رباب مادره..طاقت اشکای بچه شو نداره...
اباعبدلله رفٺ سمت میـدون،بچه رو گرفت رو دستـ رو کرد سمت دشمن:ای قوم،اهل بیتم و کشتید "و قد بقی هذاالطفل یتلظی عطشا، فاسقوه شربه من الماء" فقط این طفل شیرخوارم مکنده به خاطر تشنگی لہ لہ می زنه با جرعه ایی آب سیرابش کنیم...
یه وقت دید دستش گرم شد...قنداقہ علی پرخون شد...امام حسین دودستش و زیر قنداقه برد خون علی و به آسمان پاشید...
#امام_باقر علیه السّلام
این آقا زاده چهارپنج ساله که امروز شهادتشونه نقلمیکنن
می فرمایند یک قطره از خون گلوبه زمین بازنگشت😭😭💔
نقل شده اباعبدلله جنازه علی اصغر علیه السّلام رودرحالی که به قنداق خونی پیچیده شده بود به سوی خیمه آورد...
سکینه آمدجلو گفت بابا جان ما فکر کردیم که تو علی رو سیراب می کنے امام حسین علیه السّلام فرمودند کہ سیراب شد ولی نه بهـ خاطر آب بلکه با تیر دشمن سیراب شد.💔
حسین جان
اصغر من کی به زبان آمده😭
حرمله باتیر کمان آمده😔
الهی حرمله در غم بسوزی که دیگر حلق طفلی را ندوزی💔🍂
نمیخوام برم سمت روضه...
روضهمجازی حقش ادا نمیشه
میخوام بگم امام باقریکه در زمان و شرایطی که نشر حدیث پیامبرازطرف خلفای ظالم بنی امیه ممنوع شده بود و به سنت و سیره پیامبر(ص) عمل نمیشد و اسلام در خطر نابودی قرار داشت، دست به یک انقلاب فرهنگی زدن ، امام باقری که از این وضعیتاختناق، در ایجاد تشکیلات و ساماندهی شیعه هر چند به صورت پنهانی بهترین استفاده رو بردن بچه همین قیام عاشورا هستنا ...
درست مثهمنو تو
اگه این حرفا بهگوشمون نخورده بود شاید مسئولیت نداشتیم
ولی الان که میدونیم، الان چیکار کردیم؟
امام باقر
علیه السلام انعکاسِ صدایِ عاشورا بود...:)من و تو،
انعکاسصدای امام زمانمون هستیم؟
#امام_باقر كسیه كه همه چیز و به چشم خودش دیده،مگه میشه امام باقر بگی از كربلا نگی...💔
روانشناس ها میگن مواظب باشید در خردسالی بچه تصاویر بد نبینه
بابا...
خیلی مثال ملموس میزنم!
اونها كه اهل كنایه هستن زود بگیرن،مثال راحت میزنم بگیرید، داری از تو خیابون رد میشید،یه صحنه ی تصادف میبینی،با خانواده ات باشی،اول از همه میگی این بچه نبینه این صحنه رو،قربون این آقا زاده برم،تو سنین خردسالی چه صحنه ها كه ندیده😭😭😭
من فدای دلِ کوچیک و قلب بزرگتون بشم آقای من💔••💚
جای ما الان بقیع خالیه😔
امروز بشینیم بقیع برات گریه کنیم،دو سه شب دیگه هم،همه از بقیع بریم کوفه،تو حرم مسلم داد بزنیم،این شبا،شباییِِ که مسلم داره تو کوچه ها می گرده...
سیدالشهدا فرمود:تو همه چیز بعد از عباس،مسلم...تو وفا،تو شجاعت....
نمیخوام بحث حضرت مسلم رو باز کنم که خودش محفل جدایی رو میطلبه...
خیلی #امام_باقر غریبه....💔
غربت از این بالاتر این همه زائر می ره مدینه، ولی شب و روز شهادت امام باقر كه میشه، مدینه یه زائر نداره؛😔
همه رفتن مكه، یه نفر نیست پشت بقیع براش گریه كنه، بیایید امروز غریب نوازی كنیم، خیلی غریبه امام باقر😭😭😭
من کهنرفتم،ولی میگن
اگه میخواین مدینه برید،دعا كنید شب ،مدینه نرسید💔
چرا؟مدینه ،مدینه ست دیگه!
نه،روز برسید مدینه باز بهتره،همه ی مدینه روشنه،افتاب هست،اما وقتی شب میرسید مدینه،نگاه میكنی،فقط یه گوشه تاریكه،همه ی مدینه پر از چراغه،همه ی خیابونها،فقط یه گوشه تاریكه،میخوای دق كنی،می خوای داد بزنی،میگی بابا اینجا چهارتا امام ما زیر خاكن،شب خیلی سخته مدینه رسیدن،ان شاء الله بریم💔
بزار یه سفر معنوی رو تصور كنیم،مگه نفرمود،
و قبره فی قلوب من والاالان دل تك تك شما یه بقیعه...💔 از قبر پیغمبر بیا،از پله های بقیع برو بالا،جلوی در بسته ی بقیع ،همچین كه میرسید،یه صحنه ای صدای ناله ات رو بلند میكنه،میبینی یه قفل بزرگ به در زدن یعنی همون جا باید بایستی،جلوتر ممنوعه قربون غربتتون برم آقا جون😔💔
اقا جون،
امروز شاگرداتون اومدن،قریب به چند هزار شاگرد،چه شاگردایی،امروز اومدن بدنت رو با احترام،تو مدینه برداشتن،شنیدم چند تا كفن داشتی،شنیدم بدنت رو زمین نمونده،شنیدم كسی به بدنت بی احترامی نكرده💔
چقدر سخته برای امام صادق به خاک سپردن صورت مبارک شما
اما امان، امان از دلِ پدرتون...😭
كربلا كار به جایی رسید،عمه جانتون دیدن پدرتون داره میلرزه،زینب اومد كنار زین العابدین،گفت:عزیز برادرم،نبینم تو رو این طوری داری میلرزی،داداشم تو رو به من سپرده،چی شده عمه جان،چه اتفاقی افتاده،صدا زد عمه نگاه كن ببین،اینها دارن كشته هاشون رو دفن میكنن،هیچ كس به بدن بابام نگاه نمیكنه،هنوز بدن بابام رو خاكه
از ته دلت بگو یاحسین...
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
بریم حدیث دوم رو بگم براتون ؟
که دست خالے همـ بیرون نرفتہ باشیم از محفل
امامـ باقـر علیہ السلام میفرمان ڪه
هرکی گناه کنہ ، یه نقطه سیاه تو دلش ایجاد میشه همیـن یه نقطہ سیـاه شروعه ولایت شیطانِ .آیہ ۶۰ سوره یاسین که هممون بارها خوندیمش میگه بابا، آدما ، ایهاالناس لا تعبدالشیطان چرا شیطان رو عبادت میکنے ؟ بله درست خوندی ، عبادت شیطان ! چرا عبد و بنده ی شیطون میشی؟ چرا اجـازه میدی شیطون وارد قلبت بشه؟ همینه ڪه تو آیت الکرسے میخونیم کار شیطون خارج ڪردن آدمـ از نور و هدایتش به سمت تاریکے ک نا امیدیه...
میدونے گناهـ که میکنے چی میشه؟
دیدی آدمِ مریض بی اشتهاست؟
هر چے براش خوبہ دلشو میزنهـ ؟
روح هم همینه ، نسبٺ به دین و نماز بی اشتهات میڪنه. دیگه جورۍ میشه که فقط چون تکلیفه انجام میدی ، از روی عشق نیست. هیچ حسے نداری به نماز. حسشو نداری بری یه زیادت عاشورا بخونے. میری روضه اشکت نمیاد. همینجوری میری جلو و بهـ گناهات ادامه میدی
میدونی مرحله بعدے چیہ
نسبت به همه چی شک میکنے
شک سوء ظن میارهدیگه
نمیری دنبال جواب سوال هات
کم کم میاد تو ذهنت که اصن از کجا معلوم قران تحریف نشده از ڪجا معلوم امام زمان هست نماز من که به درد خدا نمیخوره پس نخونم
ووهمینجوریییی ولایت شیطان روی نفست قوی تر و وسیع تـر میشہ
دشمن هم کهاز اون طرفدرفضای مجازی برات برنامهریخته که خوووب به نفست غذا بده و هر روز گرسنه تَرِت کنه...
دیگه فاتحهت خوندس
همیـن جریانِ پیـشگیرۍ بهتر از درمانہ هستآ .
درگیـر گناهـ که شدی کنارـگذاشتنش گاو نر میخواهد و مـرد کهن :)
تازه اگہ بتونے کنار بذاری و توبہ اساسے کنی دیگه نرۍ طرفش ،
باید زمان بذاری اثر وضعے که روی روحت گذاشته رو هم از بین ببرۍ
حضرت آیت بهجٺ میفرمان که به خودت قول بده و تصمیم جدۍ بگیـر اگه صد سال دیگه نو این دنیا بودی نری طرف گناه
همین حرفے که اول چله زدم
حضرت رسول میفرمان که یکے از نشانه های مومن اینه که از گناه بدش میاد
+ اگه تو هم دوس نداری درگیر فلان مسئله بشی، نمیدونم چی ، از دروغ بدت میاد از تهمت بیزاری از غیبت نفرت داری، ارزش جسمت رو میدونے و حراج نگاه چشچرونا نمیکنیش ( دختر و پسر ندارهها) ، ارزش روحت رو میدونے و با نامحرم هم ڪلام نمیشی، هر گناهی...
اگه گناهی هس که دوس نداری درگیرش بشی ینی هنوز دلت نمرده ، روحت زندهست...
و خدا بهت امیدداره
#من_منتظرم!
همیـن جریانِ پیـشگیرۍ بهتر از درمانہ هستآ . درگیـر گناهـ که شدی کنارـگذاشتنش گاو نر میخواهد و مـرد ک
چطور پیشگیری کنیم؟
کسیمیتونه بره لبه پرتگاه و بگهچیزیم نمیشه؟
مگهاینکه چقدر رو خودشکارکرده باشه،
کهفعلا شاملمنو شمانمیشه
البتهشما که بنده خوبه های خدایین
خودِ ناچیزِ ضعیفم رو میگم...
خدا میگه :
یوسف تمایل پیدا میکرد به زلیخا اگر نشانه های مارو نمیدید!
اقاجانمون امیرالمومنین فرمودن من به زنان جوان سلام نمیکنم از ترس اینکه مبادا از پاسخشون ب گناه بیوفتم
بعد تو همش پلاسی پی وی نامحرم میگی داداشمه؟ خدا رو هم شرمنده کردی دیگه بابا ! تو دیگه کی هستی
همش تو فکرهچرا خودم بهش داداش ندادم خودشتو زحمت افتادی رفت یکی پیداکرد
نعوذبالله البته
بعضیا اگه با خودشون خلوت کنن خطرناکن...
خب تنها نباش...
تنها نشو...
تو جمع باش...
بعضیا اگ با نامحرم باشن(مجازی یا حقیقی) خطرناکن...
بعضیا اینستاشون خطرناکه ، خب پاکش کن
چرا وقتی میدونی عصبی بشی تفنگ داشته باشی میزنی طرفو میکشی میری اسلحه میخری؟
به قول امیرالمؤمنین لذتش یه آنه اما اثرش و پشیمونی بعدش خدا میدونه...
به قول حاج اقا پناهیان؛
خدا خیلی دل نازکه...:)
خدا جون
قربون اون دل نازکت
لذت گناه رو از ما بگیر!
وبذار لذت رفاقت با خودت بهمون مزه بده.
برو در خونهخدا
گریهکن
زجهبزن!
بگو چی شد که
این نعمت و توفیق رو ازم گرفتی؟
بگو نمیدونم چیکار کردم با دلم
زورم هم به نفسم نمیرسه
خودت درستم کن. آدمم کن
دو روز دیگه هم عرفه ست...
از امروز خودتو آماده کن برای عرفه
آخه میدونی ک
اونایی که در شبای قدر بخشیده نشدنو
عرفه میبخشن
آخرین فرصته، هم نوا با امام زمانت و کلی مسلمون دیگه، خدا رو صدا میکنی
یهداستان بگم براتون و تمام...
انسان محترم و ثروتمندی بود
#امام_باقر بهش یک کلمه فرمود : « تواضع کن ای محمد. »
با خودش گفت چرا امام چنین حرفی به من زد ؟! مثل اینکه در زمینه تواضع مشکل دارم . . .
به شهرخودش کوفه برگشت یک سبد خرما با یک ترازو خرید
و دم در مسجد جامع نشست و شروع کرد به فریاد زدن : « خرما داریم خرما می فروشم ..! بیا خرما »
قومش متوجه کارش شدن بهش بابت عملش اعتراض کردن که ای محمد ما به وجود تو افتخار میکنیم چرا با این کار خودت رو ذلیل میکنی ؟! حتی نوکرهای تو خرما فروشی نمیکنن. .
محمد گفت : « مولای من به من امر کرده ، با او مخالفت نمیکنم .»
قوم دوباره به او اعتراض کردن که از این کار دست بکش
محمد گفت : « من باید این سبد خرما رو تا آخر بفروشم .»
بعد از تموم شدن سبد خرما قوم از ترس اینکه بیشتر از این آبروشون بره محمد رو به سر زمین کشاورزی بردن.
ربطداستان بهجریان چیبود؟
شمابگین
https://harfeto.timefriend.net/16469950528362