زمستان سردی بوده. خانمِ آیتالله العظمی مرعشی نجفی، لگن آب گرمی درست کرده بودن که در حیاط و در زمستونِ سردِ قم، لباس بشورن.
زنِ صاحبخونه سروصدا راه میاندازه که
+ باید لباسها رو ببری کنار رودخونه!
- هوا سرده و من هم خانم محجبهای هستم و همسر عالِم ، انصاف داشته باش.
خانمِ صاحبخونه هم زیرِ بار این حرف نمیرفته.
در همین حین، آیتالله العظمی مرعشی از حوزهی درس به منزل برمیگردن و میبیند سر و صدا بلنده.
خانمِ آیتالله العظمی مرعشی جلو میان و میگن این چه زندگیه که ما داریم؟ این خانم، جونِ ما رو بر لب رسونده
ما رو از این وضع نجات بده.
آیتالله العظمی مرعشی
زن رو نصیحت میکنن که خواهرم! انصاف داشته باش، علی علیه السلام میفرماید هرچه برای خودت میپسندی، برای دیگران هم بپسند.
این زن شروع میکنه پرخاش کردن به آیتالله العظمی مرعشی و تندی میکنه
آیت الله خیلی ناراحت میشن و میرن حرم حضرت معصومه .با دل شکسته و اشک جاری، به بیبی عرض میکنن
بیبی! اگر ما، بد نوکری هستیم، به ما بگویید تا رها کنیم و برویم. اگر ما را به نوکری قبول ندارید، که ما برویم. اگر ما را هم به نوکری قبول دارید و شما کاری از دستتان برنمیآید، بگویید جایِ دیگری برویم. ما که به شما پناه آوردهایم، ما که رو آوردهایم به شما، بیبی! نپسند که این خانم، اینگونه به ما جسارت کند و زندگی را به ما تلخ کند
و بعد هم به منزل برمیگردن
به اتاق میرن و به خانمشون هم حرفی نمیزنن و میگن میخوام بخوابم.
در خواب میبینن در صحن حرم حضرت معصومه هستن و حوریانی صحن مطهر رو آب و جارو میکنن
+ چه خبره؟
- قرار است فاطمه معصومه بیاید
دیدم فاطمه معصومه تشریف آوردن... قیافه، قیافهی مادربزرگش فاطمهی زهرا بود. قامت و صورت، شبیه به صورتی بود که من در حرم امام حسین، فاطمه زهرا رو دیده بودم. خیلی شبیه مادربزرگشون بودن. اومدم نزدیک و سلام کردم. وقتی سلام کردم، به من فرمودند
سید شهاب!
کِی ما کارِ تو رو به حالِ خودت رها کردیم؟
کِی از ما خواستهای و جوابت رو ندادیم؟
کِی صدا زدی و حاجت نگرفتی؟
چرا گِله میکنی؟
حالا اومدی و میگی میخوای ما رو رها کنی و جای دیگه بری؟
تو به من گفتی و از من درخواست کردی که من منزل ندادم؟
۴.
بنده در ایّام جوانی وضع مالی بدی داشتم. موقع ازدواج دخترم بود امّا وضع مالی خیلی ناجور بود و نمیتونستم برای دخترم ولو جهیزیّه بسیار محقّری تهیّه کنم.
چاره نداشتم جز این که محضر کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) برم
خیلی به من فشار اومده بود و وضعم بسیار تنگ شده بود. البته از جهاتی بسیار هم تحمّل کرده بودم امّا دیگه وضع بسیار بسیار سخت شده بود.
وقتی جلوی ضریح مطهّره رفتم، اشک میریختم و با یک حالت عتابی گفتم - که بعد هم پشیمان شدم چرا اینطور گفتم - : ای سیّده ما! چرا نسبت به امر زندگی من هیچ عملی را انجام نمیدهید؟! خودم هیچ امّا خدای متعال دخترانی را به من مرحمت کرده، حالا من بدون مال، بدون وضعیّت خوب، میخواهم دخترم را شوهر بدهم، چه کنم؟! بنا نیست دست ما را رها کنید!
فرمودند فقط از باب شکایت رفتم، دیگر زیارتنامه و ... نخواندم، مدام اشک میریختم و با همان وضع بیرون آمدم.
وقتی به منزل برگشتم، یک حالت نشوهای به من دست داد و خوابیدم. در همون حالی که داشتم، شنیدم کسی درب منزل رو میزنه، رفتم در رو باز کردم، شخصی رو دیدم که پشت در ایستاده و وقتی من رو دید، بیان کرد سیّده تو رو میطلبند!
من هم با عجله به حرم رفتم، وقتی به صحن شریف حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) رسیدم، دیدم که مثل همیشه نیست و برعکس چند کنیز هستند که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند. سبب رو پرسیدم گفتن سیّده الآن تشریف میارن. بعد از مدّتی حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) در شکل و شمایل مادرم حضرت فاطمه زهرا(صلوات اللّه و سلامه علیها) بودند، وارد شدند.
چون من پیش از آن، جدّهام، بیبی دو عالم را سه بار در خواب دیده بودم و میدانستم که شکل و شمایل مبارک بانو چگونه است و هر سه بار هم با همان ترکیب و همان حالات ایشان را دیده بودم. برای همین فهمیدم که ایشان عمّهام حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) است، رفتم دست ایشان را بوسیدم. به بنده خطاب کردند
ای شهاب! ما چه زمانی به فکر تو نبودیم؟! این چه حرفی است تو میزنی و با همین حالت میآیی در حرم ما را مورد عتاب قرار میدهی و از دست ما شاکی هستی! تو از آن زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر ما و مورد عنایت ما بودی
در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم نسبت به بانوی مکرّمه اسائه ادب کردم، سریع برای عذرخواهی به حرم شریف آن بانوی مکرّمه رفتم و بعد هم در کارم گشایش صورت گرفت..!
برای مطالعه کرامت های حضرت معصومه مثل شفای بیمار و ... کلیک کنید.
حالا که حرف آیت الله مرعشی نجفی شد ،
اینو بگم که ایشون،
در۲۴ سالگی، به عنوان مجتهد
در حوزه نجف تدریس میکردن...!
#من_منتظرم!
برای مطالعه کرامت های حضرت معصومه مثل شفای بیمار و ... کلیک کنید. حالا که حرف آیت الله مرعشی نجفی ش
وقتی میبینن انگلیسی ها نسخ خطی کتب اسلامی رو میخرن،
با خودشون فکر میکنن که این یک نوع دزدی آثار فرهنگی محسوب میشه و تصمیم میگیرن خودشون این آثار رو بخرن تا این گنجینه حفظ بشه
انگلیسیها پول زیادی برای خرید این کتابها داشتند ولی آیتالله مرعشی نجفی چون پولی برای خرید نسخ اسلامی نداشت، با انجام نماز و روزه استیجاری، حذف یک وعده غذایی، کار در کارگاههای برنج کوبی و زیارت نیابتی و ختم نیابتی قرآن کریم به مجموعهای نفیس از نسخههای خطی و کتابهای چاپی نایاب دست پیدا کردن و اگر این موارد نبود، لباساشون رو گرو میگذاشتن یا میفروختن، تا جایی که انگلیسیها ایشون رو به خاطر خرید نسخ اسلامی زندانی کرده بودن !
وقتی آیت الله مرعشی تونستن
۴۰ هزار نسخ خطی مشتمل بر ۸۰ هزار عنوان با قدمتی هزار ساله که این قدمت نشان دهنده عظمت جهان اسلام هست رو
در اوج بی پولی جمع آوری کنن و به اون مقام علمی برسن ،
چرا تو نتونی به هدفت برسی؟
دیره؟ مگه چند سالته؟
هیتلر که تا ۳۰ سالگی هیچ فعالیت سیاسی نداشت ! نه دوستی داشت و رابطه اجتماعی موفقی ، نه تحصیلات خاصی!
کاری به درست یا اشتباه بودن اقداماتش ندارم،
مهم اینه که خواست، تصمیم گرفت،
و به هدفش رسید !
*
باز هم مثل همیشه
یه تیکه قلبم اینجا جا موند
معلوم نیست تا چند وقت دیگه دوباره چند دقیقه ای مهمون کریمه اهل بیت بشم...
از الان بدجوری دلتنگ شدم
به یادتون بودم ، خصوصا رفقایی که کم و زیاد آشنا شدیم
و یقین دارم که
بانو نظر میکنن به دل های قشنگتون
ان شاءالله که اذن تشرف بگیریم...
و لیاقت نوکری پیدا کنیم
داشتم با حسرت به عکس سمت چپی نگاه میکردم ،
با خودم میگفتم خوش به حالشون که اینجا رو به رو گنبدن، نزدیک جمکران...
هعععی...💔
یهو برگشتم دیدم دارالشفاست😂
نمیدونم چرا هر وقت میرم تو حس میفهمم سوتی دادم 🤦🏻♀
حجره های مدرسه فیضیه ست
#احوالات
•
•
•
اللهم ارنی الطلعه الرشیده...
جامعه پزشکی آمریکا اعلام کرده جنسیت نوزاد نباید در گواهی تولد درج بشه! چون نمیدونیم جنسیتشون چیه تا وقتی که خودشون تصمیم بگیرن :)
پیغمبر روشش روش طبیب بود ولی طبیب سیار ، نه طبیب ثابت که فقط بنشیند که هر کس امد از ما پرسید ما جواب میدهیم ، هر کس نپرسید دیگر ما مسئولیتی نداریم . نه ، او مسئولیت خودش را بالاتر از این حرفها میدانست .
در روایات ما هست که عیسی مسیح را دیدند که از خانه ی یک زن بدکاره بیرون امد . مرید ها تعجب کردند : یا روح الله ! تو اینجا چکار میکردی ؟
گفت : طبیب به خانه ی مریض میرود .
خیلی حرف است !
- سیری در سیره نبوی ص ۸۹ -
🍁هجرت بسوخت جانم و این درد بی دواست...
🍁درمان من تویی و درمانم آرزوست...
#سلامایهستیخدا✨
#امام_زمان♥
روزی فردی -معاند- خدمت امام صادق (ع) آمد و به ایشان عرض کرد
اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند، عاقبتش چگونه خواهد بود؟
امام در پاسخ به وی فرمودند:
خداوند به او یڪ بیماری عطا مینماید تا سختیهای آن بیماری ڪفارۀ گناهانش شود.
آن مرد دو مرتبه پرسید:
اگر مریض نشد چه؟
امام مجدد فرمودند:
خداوند به او همسایهای بد میدهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، ڪفارۀ گناهانش شود.
آن مرد گفت:
اگر همسایۀ بد نصیبش نشد چه؟
امام فرمودند:
خداوند به او دوست بدی میدهد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد، ڪفارۀ گناهان دوست ما باشد.
آن مرد گفت:
اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه؟!
امام فرمودند:
خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزارهای آن همسر بد، ڪفارۀ گناهانش شود.
آن مرد گفت:
اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه؟
امام فرمودند:
خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت میفرماید.
باز هم آن مرد از روی عنادی ڪه داشت گفت:
و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه ڪند چه؟
امام فرمودند:
«به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد »
عوالياللئاليالعزيزيةفيالأحاديثالدينية، ج۱، ص: ۳۴۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خانمها سؤال میشه اگر قرار بشه شما همکار زنی برای شوهرتون انتخاب کنید کدام یک از این دو لباس و #پوشش را برای او میپسندید؟