eitaa logo
#من_منتظرم!
999 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
458 فایل
السَّلامُ‌ عَلَیکَ یٰا‌ أبٰاصالِح‌َ الْمَهْدی برای مهدی «عج» خودت را بساز و مهیا کن، ظهور بسیار نزدیک است.⛅🌻 ادامه فعالیت کانال در مُنیل ان شاءالله برای دریافت لینک منیل به شخصی پیام بدید🌱 @Momtahane110
مشاهده در ایتا
دانلود
این معارف عالیه را چه داند آنکه اُشتر می چراند... اینو بگم تو پرانتز ، بعد از خاتم بخشی حضرت و نزول آیه ولایت در شان ایشون، عمر چندین بار در نماز همین کار رو میکنه اما آیه ای نازل نمیشه😂 و البته یک سوال از اهل سنت و وهابیونی که میگن آقای ما در نماز حضورت قلب نداشتن، مگه سیوطی نقل صحیح نکرده که عمر در نماز شپش بدنش رو میکشت و دستش به خون آغشته میشد؟🔎📝 📍الذین هم فی صلاتهم خاشعون چی میشه پس آقایون وهابی؟🌱
🔺اثبات ِ وقوع ِ بیرون کشیدن تیر از پای مبارک امیرالمؤمنین؟🔻 در کتاب هایی مثل کشف الیقین ِ علامه حلی ، ارشاد القلوب ، انوار نعمانیه، المناقب المرتضویه و .... اومده اما❌ این کتاب ها از فخر رازی نقل کردن این داستان رو! در‌واقعا فخر رازی برای اولین بار‌این جریان رو در‌کتابش آورده فخر رازی چه قرنی بوده؟ - قرن ۷ - سوال ! چرا در این هفت قرن کسی این داستان پرهیجان رو نقل‌ نکرده؟🤔 ۱. چون ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای حضرت میتونه ساخته ذهن ِ فخر رازی باشه . ۲. اگر فرض بگیریم این ماجرا صحیح بوده و یکی از فضائل حضرت هست باز هم مشکلی ایجاد نمیکنه و حتی موجب تکریم ایشون میشه
همونطوری که زنان متوجه بریده شدن دست خودشون موقع دیدن حضرت یوسف نشدن! و ما این رو قبول میکنیم، چرا درک عدم توجه امیرالمؤمنین به بدن زمینی رو موقع زیارت زیبای حقیقی برامون سخته؟ گقتم حضرت یوسف، پس با این نوع نتیجه گیری که آقایون وهابی دارن میتونیم بگیم ماجرای حضرت یوسف و استشمام بوی لباس ایشون توسط حضرت یعقوب هم که در قرآن اومده غلطه. چرا؟ ز مصرش بوی پیراهن شنیدی   ولی در چاه کنعانش ندیدی؟
علامه مطهری فرمودن شنیدن صدای سائل و به کمک او توجه به خویشتن نیست ✨- بلکه عین توجه به خداست -✨ علی در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا، بیگانگی از خدا است.🦋🌿
کما اینکه عرفان ۴ مرحله داره ✖️سفر از خلق به سوی حق ✖️سفر از حق به سوی حق با حق ✖️سفر از حق به سوی خلق با حق ✖️سفر از خلق به سوی خلق با حق اگر قصد داشته باشیم حالات عرفانی امیرالمؤمنین رو بررسی کنیم طبق فرموده عرفا، وقتی حالت انجذاب کامل شد، دراون حالت، برگشت هست.یعنی شخص در عین حال که با خدا هست با ماوراء هم هست، این همانند خلع بدنه، بعضی در همه احوال در حال خلع بدن هستن و بعضی لحظاتی خلع بدن می کنن. در این صورت، نزد عرفا حالت هنگام بیرون کشیدن تیر از بدن، ناقصتر و پایین تر از حالت به فقیر صدقه دادن می باشد. چرا که به قدری توجه حضرت به خدا کامل بوده که در اون حال، تمام عالم رو میدیدن. یعنی همونطور که یکی از عزیزان فرمودن ملاک خداست و بنده هم باید در هر موقعیتی دنبال جذب خیر باشه. اینکه امیرالمؤمنین در نماز مستحبی، که گفتم نماز مستحبی رو موقع راه رفتن هم میتونید بخونید و حتی لازم نیست رو به قبله باشید، انفاق می‌کنند نمونه کامل یک بنده واقعیه و به اصل نماز لطمه نمیزنه. و فرموده بودند حالات انسان همیشه یک جور نیست دقیقا همینه. شبی امیرالمؤمنین در نماز بی هوش میشن و در نماز واجب هاشون از خود بیخود . اما روزی در نماز مستحبی یک مستحب دیگه رو هم جذب میکنن و خیر خدا رو در انفاق میبینن
بر فرض اینکه داستان بیرون کشیدن تیر از پای حضرت صحیح باشه، اگر کسی ندونه که بدن یا لباسش نجس شده و بعد از نماز بفهمه، نمازش صحیحه و نیاز به اعاده نداره. و پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادته.نه انجام یک عمل مباح، در ضمن عبادت و این یکی از آثار بزرگ نمازه
#من_منتظرم!
این شبهه رو به صورت های دیگه هم مطرح میکنن . 🖇مثلا میگن که موقع نماز از پای مولای متقیان، تیر درآور
( مدت زمان مطالعه پاسخ شبهه تناقض خاتم بخشی و درآوردن تیر از پای حضرت ، ۳ دقیقه )
🦋 ۱۰ روز تا 🦋 🌱قال الله تعالی :
ولايت علىّ‌ بن ابى طالب (عليه السّلام) حصار من است پس هر كس داخل در حصار من شود از عذاب من ايمن خواهد بود.
•سیمای‌امام‌علی‌درقرآن،ج۱،ص۷۲•
•شواهدالتنزیل،ج۱،ص۷۴•
•عیون‌الاخبار،ج،۲،ص۱۳۶
رفقا بسم الله ۶۲۱۹ ۸۶۱۹ ۰۶۷۵ ۱۸۵۳ مدینه نوروزی
چرا تعداد مردهایی که به درجات بالا رسیدند از زنا بیشتره؟؟؟ مثلا ما هی بانو مجتهده امین رو میبریم بالا اما مردا خیلی زیادترن آیت الله بهجت وکلی دیگه احساس میکنم مردا دستشون بازتر بوده برای رشد معنوی درسته زنا موقعیت های زیادی دارن برای رشد امااا هرجا حرف از معنویت زده میشه اکثرا آقایون هستند یاران درجه ۱ اهل بیت بیشتر آقایون بودند نظر شما راجع به متن بالا چیه؟ https://daigo.ir/pm/RDfBZy
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، استکبار جهانی که منافع خود را در منطقه از دست رفته می دید روش های مختلفی را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به کار گرفت، از جمله غیر انسانی ترین آنها می توان به برنامه سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) به نام طرح فونیکس (phoenix) با هدف مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران اشاره کرد.بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپای اسلامی از میان برداشته می‌شدند تا جمهوری اسلامی به زانو درآید. یکی از این قربانیان امام جمعه وقت تهران بودند که در تاریخ ششم تیر ماه سال ۱۳۶۰ مورد سوء قصد منافقین کوردل قرار گرفتند.
چهار پنج روزی از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ و شورش منافقین بعد از اعلامیه‌ی جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای از جبهه‌ها مستقیماً خدمت امام رسیده بودند و بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند. خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد، همراه ایشان بود. آن‌ها نیم‌ساعت زودتر از اذان به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگو در مسجد ادامه پیدا کرد.
نماز ظهر تمام شد و آقا به پشت تریبون رفتند؛ نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نشسته بودند. سخنران مقدمه‌ای می‌چیند تا به این‌جا می‌رسد که امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده. فردی با قد متوسط، موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ی خیلی از جوانان بود، ضبط صوت به دست خودش را به تریبون رساند. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران! دستش را گذاشت روی دکمه‌ی Play؛ شاسی مثل حالت پایان نوار، تق تق صدا کرد و روشن نشد. به دقیقه نکشید که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا گفتند: آقا این بلندگو را تنظیم کنید! بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند.
🎤صوت آقا: در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری- نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسایل سیاسی تبحر پیدا بکند. نه ممکن بود در میدان‌های..." انفجار!💣
سخنران که رو به جمعیت و پشت به قبله بود، با یک چرخش 45 درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتاد. اولین محافظ خودش را به بالای سر آقا ‌رساند و با توجه به کوچک بودن محیط مسجد، ایشان را به تنهایی بیرون ‌برد. امام جماعت متحیر، وسط مسجد مانده بود؛ که چشمش به یک ضبط صوت افتاد. ضبط عین یک کتاب، دو تکه شده بود و روی جداره‌ی داخلی‌اش با ماژیک قرمز نوشته بودند: عیدی گروه فرقان به جمهوری 
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، آقا لحظاتی به هوش آمدند، سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ با سرعتی غیرقابل تصور می‌راند! در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر با قیافه‌ی خون‌آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف می‌بردند. با آن صورت خون‌آلود، کسی آقا را نمی‌شناخت. دکتر با گوشی، ضربان قلب را گرفت؛ "نمی‌شود کاری کرد!" محافظ‌ها با سرعت به سمت در خروجی می‌رفتند که پرستاری از راه رسید: "کی‌ هستند ایشان؟ دارند تمام می‌کنند!" اسم آقای خامنه‌ای را که شنید، گفت: "ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید!"
ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه‌ ‌شد. "آقا این‌جا دکتر دارید؟" دکتر محجوبی از همدان به بهارلو آمده بود؛ جراحی‌ داشت و دستش را می‌شست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، خیلی سریع داد اتاق عمل را دوباره آماده کنند. دکتر منافی همان‌طور که در راه می‌آمد، تلفن زد به دکتر سهراب شیبانی جراح عروق و دکتر ایرج فاضل، که راه بیافتند بیایند بهارلو. دکتر زرگر را هم شهید بهشتی خبر کرد. دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: "نگران نباش! من خون‌ریزی را بند آورده‌ام." عمل تا آخر شب طول کشید اما دیگر نمی‌شد درمان را همان‌جا ادامه داد. کنترل آن بیمارستان کار مشکلی بود
هلی‌کوپتر خبر کردند. نمی‌شد بیمار را از وسط ازدحام مردم نگران کشید بیرون. محافظ پشت بی‌سیم گفته بود: "صدمه به قلب ایشان وارد شده". رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آیت‌الله خامنه‌ای رسیده. مردم متوجه شدند که ممکن است قلب ایشان از کار افتاده باشد؛ آمده بودند و می‌گفتند "قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید!" با هزار ترفند، هلی‌کوپتر را وسط میدان نشاندند. تا بیمارستان دو بار مونیتور وضعیت نبض، خط ممتد نشان داد...
دکترها می‌گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته‌اند و برگشته‌اند. یک مرحله، همان انفجار بمب بود. مرحله‌ی دوم، خون‌ریزی بسیار وسیع و غیرقابل کنترل و مرحله‌ی سوم، جمع شدن پروتئین‌ها در ریه و حالت خفگی. این‌ها گذشت اما بیمار تب و لرزهای عجیبی داشت. چند تخته پتو می‌انداختند رویشان؛ گاهی حتی دکتر بغل‌شان می‌کرد تا کمتر بلرزند! تا مدتی معلوم نبود منشأ این تب‌ها کجاست؟ ضایعه‌ی کوچکی هم در ریه دیده می‌شد. آقا لوله‌ی تنفس داشتند و نمی‌توانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمی‌کند. اولین چیزی که نوشتند- با دست چپش- دو سؤال بود: همراهان من چطورند؟ مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟ دکتر باقی روی سطح پوستی که از بدن آقا برای ترمیم قسمت‌های آسیب‌دیده برداشته و پیوند زده بودند، کار می‌کرد. می‌گفت تحمل‌ ایشان در برابر این دردها، زیاد است. "اصلاً مسکّن‌ها به حساب نمی‌آیند!" بحث دکترها این بود که این دست بلاخره تکلیفش چه می‌شود؟ شکستگی‌اش رو به بهبود بود ولی هیچ‌گونه علایم حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها که به صورت تخصصی روی دست کار می‌کردند، بحث می‌کردند که دست قطع شود یا بماند!
امام خیلی نگران بودند. پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند: "آسیدعلی چطورند؟" پیامشان ساعت ۲ بعد از ظهر از رادیو پخش می‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیو را برد و گذاشت بیخ گوش آقا. آن‌موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمیده شد. جان گرفتند.
ششم تیر او را ترور کردند که حذفش کنند غافل از آن‌که خدا می‌خواهد از ترور هفتم تیر حفظش کند گر نگه‌دار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد
#من_منتظرم!
🦋 ۱۰ روز تا #عید_غدیر 🦋 🌱قال الله تعالی : ولايت علىّ‌ بن ابى طالب (عليه السّلام) حصار من است پس هر
رو قلبم دستمو میزارم💕 غیر علی تپشی ندارم 💚 دیوونتم اینه افتخارم 🤍 زندگیم علی 💛 میخونم از بچگیم علی 💙 دوست دارم از قدیم علی♥️ مولانا ابالرحیم به‌قول آیت الله بهاءالدینی، عاشق اهل بیتم، بیچاره علی...
از شب شهادت ِ جناب ِ مسلم ، فقیه و مجاهد بزرگ ! داماد و فرمانده سپاه امیرالمؤمنین ساده نگذرید...! امام حسین روی یارهاشون خعلی حساسن. اگه ۳ دقیقه وقت داشتی اینجا رو بخون https://eitaa.com/man_montazeram/35017
#من_منتظرم!
روز اول‌که‌اومد‌کوفه‌لجام‌اسبش‌داشت پاره می شد؛ هر کی گرفته بود یه طرف می کشید... آقا جان خونه ی ما
وسط این پیام یچیزی اضافه کنم شاید دونستنش جالب باشه براتون ؛ •• اینجوری بوده ‌که کوفه رو به ۴ بخش تقسیم کرده بودن. و هر یک بخش با توجه به جمعیت تقسیم میشد به چند عَرافه! هر عرافه رو یک عَریف اداره می‌کرد. و معمولا هم در هر عرافه چند فامیل زندگی می‌کرد. همه همو می‌شناختن ••
پولی رو که به‌ ساکنین کوفه میدادن خیلی زیاد بود. مبلغش به قدری بود که دیگه لازم نبود کار کنن. مثل یارانه های الان نبود😅 •• وقتی جناب مسلن برای حمایت از هانی رفت کاخ عبدالله بن زیاد ، ۲۰ هزار‌نفر نیرو داشت. و عبدالله هم در کاخ کلا ۳۰۰ نفر نیرو داشت ! •• ❌این ۲۰ هزار نفر نیروی آماده نظامی چطور از هم پاشیدن و جناب مسلم تنها شد؟