میره نامه رو میخونه و رسم بوده چند روز بمونه تا جواب رو بگیره و برگرده.
معاویه میخواسته بکشونتش پای میز مذاکره اما میدونسته خیانت نمیکنه به امیرالمؤمنین و حاضر به بحث نمیشه
بهش ی کیسه طلا میدن
میگن به عنوان هدیه برای این چند روزی که میخوای مهمون ما باشی. برای خودت و اسبت خرید کن و... مبلغ چشمگیری بوده.
سه روز میگذره معاویه میفرسته دنبال کیسه پول که اشتباه شده و این پول ها فقط برای مذاکره کننده هاست
با خودش میگه حالا بریم مذاکره فوقش میگم نه. اما پول برای خودم میشه.
کار به جایی میرسه که مردم رو جمع میکنه یه سوسمار میگیره میگه این علی بن ابی طالبه میخوام باهاش بیعت کنم و همه میخندن.
این برای مردم شام خیلی جالب بود که مورد اعتماد علیّ بن ابیطالب اینطور داره بهشون بیحرمتی میکنه.
این آقا میشه نماد کفر در نهج البلاغه!
روز اول میدونست ؟ مینشست پای میز مذاکره؟ نه!
#من_منتظرم!
در کوفه ۱۰ سال بود که مردم به حرام خوری عادت کرده بودن! ۱۰ سال بود که بنی امیه ماهانه بهشون یارانه
تصور کن در همچین شرایطی هستی،
حاضری از آبروی خانواده ت بگذری؟
حاضری بعد تو یه عمر فامیلات به خانوادت سرکوفت بزنن بخاطر بچه شما ما داریم گرسنگی میکشیم؟
حاضری خانواده و دوستان کشته بشن؟
یا در عوض مثل عمر سعد،
گول ۲۰۰ اسب و حکومت ری و زمین و خونه رو میخوری؟
خیلی به خودمون مغرور نشیم که ما اهل کوفه نیستیم.
جنگ تحمیلی که رخ داد در بهترین حالت از هر ۱۵ مرد آمادهی برای رزم -طبق آمار- یک نفر شرکت . هیچ کسی در حقّانیّت دفاع در جنگ تحمیلی شک نداشته
علمبوده
پس چرا بقیه نرفتن؟
شاید حبّ مال شاید حبّ فرزند
علقه!
اون چیزی که بهش حساس هستیم
با هم ۲ سکانس رو بررسی کنیم ؛
۱.
••طرماح در کربلا اومد خدمت امام حسین.
+یابن رسول الله شما میدانید نفقهی زن و فرزند واجب است. چهار زن دارم، تعداد زیادی فرزند، اموال را بررسی نکردم، گرفتار هستم، من بروم زندگی اینها را منظّم بکنم و برمیگردم.
- بروی نمیرسی.
+ آقا نفقهی زن و فرزند است.••
رفت وقتی برگشت دید سرها به سمت کوفه به نیزه ست.نرسید!
کربلا نمایشگاه خداست رفقا
اگه علقههامون رو زیر پا بذاریم پرواز میکنیم.
#من_منتظرم!
با هم ۲ سکانس رو بررسی کنیم ؛ ۱. ••طرماح در کربلا اومد خدمت امام حسین. +یابن رسول الله شما میدانید
مثل مارپله میمونه
میتونه مار نیشت بزنه سقوط کنی
مثل طرماح
میتونی هم نردبون رو انتخاب کنی و بری بالا مثل محمّد بن بشیر حضرمی
#من_منتظرم!
با هم ۲ سکانس رو بررسی کنیم ؛ ۱. ••طرماح در کربلا اومد خدمت امام حسین. +یابن رسول الله شما میدانید
بهمحمد بن بشیرخبر رسید پسرت اسیر شده. امام بهش فرمود
تو برو چون فرزندت دست کافر اسیر شده، او را شکنجه میکنند ممکن است از اسلام برگردد. این هزار سکه را هم بگیر و ببر پول بده و او را آزاد بکن.
+ اكَلَتْنِي السِّبَاعُ حَيّاً حیوانهای درندهی بیابان من را پاره پاره بکنند إِنْ فَارَقْتُكَ اگر بخواهم تو را رها بکنم.
حضرت دستور دادن فرد دیگری این پول رو برد تا پسرش رو آزاد کنه.
خدا میگه اگهمیخوای با من باشی
باید دور بقیه رو خط بکشی
باید محبتت به بقیه
در راستای رسیدن به من باشه!
لباست هر طور که میپسندی باشه
ولی اگه بخاطر مردم فلان شلوار رو پوشیدی
اگه بخاطرمردم فلان وسیله رو گذاشتی رو جهيزيه دخترت
بخاطر مردم آیفون خریدی
بخاطر مردم هر کاری کردی
این شیطونه و یجا گرفتارت میکنه.
چرا امشب بحث علقه رو پیش کشیدم؟
چون حضرت ابوالفضل،
شاه مبارزهی علقه بودن!
أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ
شهادت میدم که تو تسلیم محض ابا عبدالله بودی...!
هم ادّله و روایات میگه
هم طبیعیه پسر امیر المؤمنین باشی خیلی باید عالم باشی دیگه
یک جمله از عبّاس بن علی در تاریخ نیست!!!
چون به جای اینکه پیشنهاد بده، همیشه سکوت بوده و چشم. همیشه چشم
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش، جنگ کند
چون تسلیمه! چون نوکره! در سپاه امام حسین هر کسی نوکر باشه بهش خطاب میرسه «ارْفَعْ رَأْسَكَ» سرتُ بلندکن
آقا میشه
همین آقای امام حسینی که اَرْكانَاً لِتَوْحِيدكَ رکن توحید همهی عالمه
روی یک نفر سرمایهگذاری کرده!خدا میدونه چه مقامی داره
تسلیم محض که باشی
میرسی به مقام کاشف الکربی...
يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ