دارم بہ جامانـدن خــودم مۍخنـدم ڪہ
گریہام نگیــرد وسـط این همہ تصـاویرۍ📷 که نشان میـدهد تلـویزیون ڪه...
پنــج ڪیلومٺر مانـده بـــه #ڪربلا...💎🎀
خب حق بدهیـد دیـگر
کـه به تتـه پتـه بیفٺـم وقتۍ میخواهـم از ڪربلایۍ صحبـت کنم که از #دوسالگـی دارم با پاے برهنه👣 در ڪوچههای دلـم دنبال علـم و دسـتهاش میـافتم...💚💔
میبینــی !!👀
اشڪهاۍ تـو هـم دارند تڪان میخورند
و از گوشہ چشـمت دنبـال روزنـهای مۍگـردند که #آرام بشنـینند روی گونـههایت
و بخنــدند به ما...💧✨🌿
دسټهایــم درد گرفٺ از بـس کـه
دست تڪان دادم پشـت سر آنهـایی
که رفتنـشان را فقط #تماشـا کردم و
بدرقـهشان کردم🎍🌾
و باز موقـع رفتن آنها هم به خــودم خـندیدم که مبـادا گریـہام بگــیرد
که اگــر بگیــرد...🥀🍂
و حــالا کـه سـالها گذشتـه و
بابایـم هم پـیر شده و شـاید بابای تو هم الان دیگر نیـست😕
هنـوز دارم به خـودم #وعـده مۍدهـم ڪه مۍآیـم...😤
حـق بدهـید ڪه بخندم که گریـہام نگــیرد
که اگــر بگیــرد...💔
پاهایـم درد گــرفٺ از بـس سرپا ایسٺـادم
مـقابل پاهـایۍ کـه ایسـتادند در مقابـلم
و در آغوشـم گرفتـند و گفتنـد :
#حلالبفرمائید...
ما هم...💔😭
بہ حـرفهای مـن فکر نڪن که
خـودم هم نمۍفهمـم کـه چہ مۍگـویم 🙄
فقط مۍگویـم ڪه بخنـدم کہ گریـهام نگیـرد...
کــه هـــــمه رفتہاند و شایــد من هم....🌄🖤