[ هر کس در برابر اهل بیت سر افتاده بیاد با «إرفَع رَأسَک» جواب می گیره ]

داستان جناب زهیر اینطور معروفه که غذا میل میکرد و امام صداش کردن. نمی خواست بره... همسرش فرستادش . رفت، وقتی برگشت زیر و رو شد. به همسرش گفت اصلاً برای این که تو رو اذیت نکنم طلاقت میدم ، اموالم هم برای تو، من دیگه حسینی شدم..

نمیدونیم در اون خیمه بین امام و زهیر چی گذشت... اما جناب زهیر وقتی از خیمه تشریف آوردن بیرون و فرمودن هرکسی میخواد بره آزاده ، این رو تعریف کردن که : •‌ کلیک کنید بخونید ➡️ •

+ نکته ی مهم چیه؟ جناب زهیر آیا قبل از این نمیدونست که امام حسین نوه پیغمبره؟ حتما میدونست. اون لحظه یادش افتاد خب ، حسین بن علی از کجا میدونه در ماجرای بلنجر بین من و سلمان باهلی چی گذشته ؟ پس این علم الهی داره! پس اون روزی که گفت جوانان فرزندان پیغمبر جهاد می کنن این، اون روزه! حق رو فهمید!! [ همین که حق رو فهمید برگشت‌‌! عزم کرد.]

چی میخوام بگم؟! اگر من فهمیدم راه حق چیه اگر فهمیدم تا اینجای کار خطا میرفتم یا میتونم مثل زبیر پشت کنم به امام و دنیا رو بچسبم یا میتونم مثل زهیر زرنگ باشم! جناب زهیر چهار پنج روز بیشتر طول نکشید امام امام اندازه هفتاد سال تهجد و کار فرهنگی جناب حبیب تربیتش کرد! ببین تو ! در این چند روز محرم با خودت چند چند میشی...

جناب زهیر یک حقی رو فهمید ! خب الان کافیه؟! کسی با خوندن کتاب دینی پاکباخته خدا و اهل بیت شده؟ الان همه دانش آموز ها، نه! بیام بالاتر همه دانشجو های رشته های علوم قران و حدیث همه طلبه ها حاضرن برای دین برن جلو رگبار؟! با مطالعه فقط به دانش افزوده میشه... هرچند که خیلی هم به معرفت کمک میکنه لازمه اما کافی نیست!

پس کلیدش چیه؟! بحث رو همینجا نگه داریم ؛ به عنوان مقدمه . وقتی مطالب رو در طول این ماه عرض کردم ادامه میدبم از همینجا تا به جمع بندی برسیم. خیلی هم طولانی شد... حلال کنید اگه وقتتون هدر رفت . یاعلی

امید🤍

در طریق هدایت و رستگاری از کمی نفرات وحشت نکنید زیرا مردم در اطراف سفره اجتماع کردند که مدت سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است. لقمه ای از نهج‌البلاغه 🍀

- ریشه اول - بسم الله الرحمن الرحیم... . . ↜ برخی اشخاص فقط خودشون هستن اما ظرفیت و شعاع وجودی بعضی آدما انقدر بالاست که فراتر از خودشون هستن... [ اینها دیگه شخص نیستن! شخصیت ان ] مثل شخصیتِ شمر یا حر !

وقتی میگن شمر ، یکی نیاد تو ذهنتون که عرق میخوره و عربده میکشیده ؛ شمر ، پیشونی پینه بسته داشته ۱۶ با پای پیاده رفته بود حج! مجاهد و جانباز جنگ صفین نشسته روی سینه امام حسین! کم آدمی نیست... حافظ کلام وحی کم نبوده تو سپاهش.