داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥عرض کردم آقا نشانه ای و علامتی مرحمت فرمایید که مردم با
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت اول):
#امام_زمان
💥یکی ازکسانی که به محضر قطب عالم امکان ، امام زمان ارواحنافداه شرفیاب شد مرحوم کربلایی کاظم ساروقی پیرمرد بی سواد و ساده اراکی بود که فقط به خاطر اخلاص و قلب پاکی که داشته توفیق آن را پیدا کرده که مورد توجه امام زمانش قرار گیرد و با نگاه ولایتی حضرت حجه بن الحسن علیه السلام به یک باره حافظ کل قرآن کریم شود:
✨💫✨
مرحوم کربلایی کاظم می فرمود: من بسیار مقید بودم احکام الهی را آن طورکه اززبان علما و بزرگان می شنیدم به طور صحیح انجام دهم و حلال وحرام الهی را تغییر ندهم . روزی متوجه شدم ارباب و مالک ده خمس وزکات نمی دهد، درابتدا به او تذکر دادم ولی او اعتنایی نکرد تصمیم گرفتم که درآن قریه نمانم و برای مالک ده کارنکنم! لذا حدود سه سال به عملگی و خارکنی در دهات دیگر امرار معاش کار می کردم، یک روز مالک ده از محل زندگی من مطلع شده بود، برای من پیغام فرستادکه من توبه کرده ام و خمس زکاتم را می دهم و دوست دارم شما به ده برگردی، من هم قبول کردم و به روستابرگشتم و مشغول کارکشاورزی شدم و نصف درآمد خودم را بین فقراء تقسیم می کردم. روزی که از خرمن بازمی گشتم یکی از فقراء به من رسید و گفت امسال چیزی از محصولت را به ما ندادی؟من گفتم امکان ندارد من فقراء رافراموش کنم، حتما می دهم.
✨💫✨
همان موقع به مزرعه برگشتم و مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری کردم و برای مردفقیر برداشتم و قدری هم علوفه برای گوسفندانم مهیا کردم، حدود عصری بود که به ده برمی گشتم، قبل ازآن که به منزل بروم ، گفتم خوب است به امام زاده هفتاد دو تن بروم و زیارتی کنم. آنجا چندین امام زاده ازجمله امام زاده صالح دفن اند و یک قسمت هم به نام چهل دختران معروف است پس از زیارت روی سکوی در امام زاده برای استراحت نشسته بودم که دیدم دونفر جوان که یکی ازآنها بسیار خوش قدوقامت بود باشکوه و عظمت عجیبی به طرف من آمدند لباسهای آنهاعربی بود و عمامه سبزی به سرداشتند.
🔺ادامه دارد.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#سلام_امام_زمانم
؏َــصر اِنتـــــظٰار،
↫ وِلٰادَتت رٰا بہ جَشن گِرفتہ أست۔۔
﴿اِ؎گُل نــَـــرگس۔۔✿﴾
چِشمآن مُنتـَــــظر مـــــآ،
خیسْ أز أشکِ شُـــــوق میلٰاد تــُᰔـــوست،
༺۔۔۔مَهــﷻـــد؎زَهراۜ۔۔۔༻
﴿خُجستِہ بـــــٰادمیـــــلٰاد مُولودِنِجـــــآت۔۔𑁍﴾
#امام_زمان
#میلاد_امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هَمہ؎جٰادّه هـــــآ خَبرأز آمَدن کَسے مےدَهند.
بِبین چِگونہ کَعـــــبہ؛
لِبـــــٰاس خَلوت و سُکوت پـــــوشیدِه ۔۔
تٰا بہ پیشوٰاز،
صِدا؎ قَدمهـــــآ؎ مُنجے بــِـــرود۔۔!
﴿آمَدنش چِہ نـَــــزدیک أست۔۔۔𔘓﴾
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
و نــٰـــاگهان یک¹روز،
↫میآن اسفندهـــــآیےکِہ ؛
رو؎ ذُغٰال هِلهلہ مےکُنند۔۔۔!
و شَمعدٰانےهـــــآیے کِہ۔۔
رَنگبہ رَنگ مےشَوند أز ذُوق،
و کوچِههـــــآیے خیسخُورده أز أشکِ شُوقِ بــــٰـارٰان،⇩⇩⇩
تُــᰔـــو أز رٰاه مےرسے.↷
و مَن خَستہ أز انتظٰار مےگویَم:
﴿سَلٰام آرزو؎ِ مَن۔۔﴾!
༺۔۔۔خُوش آمَد؎۔۔۔!༻
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍نیمه شعبان و هفته سربازان گمنام امام زمان عجل الله گرامی باد.
🔹نامه دلنشین امام زمان عجل الله به علامه شیخ مفید نامه ای که حقیقتاً خطاب به ما شیعیان است و شیخ فقط از این جهت مخاطب آن قرار گرفته است تا واسطه ای باشد برای رساندن آن به دست ما...
🔸نامه ای که اصالت آن مورد تأیید بوده و یکی از اصلی ترین منابع مهدویت است.
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🦗 ملخ يك شخصى آمد خدمت مرحوم حاج شيخ حسن على اصفهانى رحمة الله عليه معروف به نخودكى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🦗 ملخ يك شخصى آمد خدمت مرحوم حاج شيخ حسن على اصفهانى رحمة الله عليه معروف به نخودكى
.
💎 یک ماهی دیگر لطفا
اسم آقای قاضی به گوشش خورده بود
شخصی که در نجف زندگی میکند اهل توحید است شاگردانی دارد و....
به ذهنش رسید برود نجف و او را ببیند شاید گرهای از کارش باز شود...
مدتها بود خودش را به ریاضتهای سخت مشغول کرده بود؛ به مرده شویی رو آورده بود تا بیشتر سختی بکشد.
صاحب کراماتی هم شده بود ولی احساس میکرد راه درستی را پیش نگرفته!
خدمت آقای قاضی رسید.
آقای قاضی پرسید:«همسر داری؟»
گفت: «نه ولی مادر و خواهری دارم.»
پرسید:«روزی آنها را چطور به دست میآوری؟!»
گفت:«هر چه بخواهم فورا برایم حاضر میشود مثلا ببینید ..» و با دست اشارهای به رودخانه کرد.
بلافاصله یک ماهی از آب پرید و افتاد جلوی پای آن دو.
آقای قاضی لبخندی زد دردش را فهمید: «اینجور که نمیشود. مسلمان باید شغل داشته باشد کار کند یک ماهی دیگر لطفا.»
هرچه اراده کرد و زور زد خبری از ماهی نشد،
شصتش از ماجرا خبردار شد.
خدا روزیاش را می رساند اما او باید وظیفه خودش را انجام می داد فهمید که برای بودن کنار آقای قاضی هم باید کار و بندگی پیشه کند نه ریاضت ساختگی...
📔 استاد، صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی (ره)، ص۲۷
#داستان_کوتاه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2