قرار دادن انگشتر در این انگشتها نماد چیست؟؟
قرار دادن انگشتردر بند اول نماد قوم لوط است!!!!
قرار دادن انگشتر در انگشت شصت نماد شیطان پرست هاست!!!
قرار دادن انگشتر در انگشت سبابه نماد هم جنسگراهاست!!!
#نمادهای_شیطانی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_پنجم بخش_سوم 🌼🌸مامانم همیشه خرده پول هاشو جمع می کر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_پنجم بخش_سوم 🌼🌸مامانم همیشه خرده پول هاشو جمع می کر
#رمان
" #رویای_من
"بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_پنجم بخش چهارم
🌼🌸گفتم نمی گیرم به خدا نه ناراحت میشم …. گفت: اگر نگیری من ناراحت میشم این باشه …تا سر برج پول برات بریزن من سپردم تو بانک فقط بدن به خودت ولی توام دفتر و از خودت جدا نکن ، ممکنه ازت بلند کنه والله از اینا هر چی بگی بر میاد .. برو عمو ولی سفارش نکنم هیچی نگو تا من بیام ….و پولو کرد تو کیف من گفتم به شرط اینکه حقوق گرفتم بهتون پس بدم ….
🌸🌼خندیدو گفت : باشه پس بده؛ کاش غیرت تو رو هادی هم داشت …
زنگ زدم چند لحظه بعد اعظم در باز کرد و گفت : زود اومدی ؟ خبری بود ؟ موی دماغ شدی ؟
دلم می خواست چنگ بندازم و چشمای ریز و بد ترکیبشو در بیارم ولی خودمو نگه داشتم اون می دید که من با گریه اومدم خونه ولی بازم دست بردار نبود و داشت منو اذیت می کرد ….
🌼🌸خودمو کنترل کردم و از حیاط خلوت رفتم تو همون اتاق لعنتی … حالا بیشتر غصه ی من برای از دست دادن برادرم بود… آره من اونم از دست داده بودم کسی که با دل و جون دوستش داشتم ، عاشق فرید بودم و برای خودم یک دنیای زیبا ساخته بودم وقتی فرید به من می گفت عمه دلم براش ضعف می رفت ..و حالا همه ی اون چیزی که در ذهنم بود خراب شده بود.
دیگه برادری وجود نداشت نه به خاطر پول چون شاید اگر به خودم می گفت و رو راست باهام بر خورد می کرد حاضر بودم جونم رو براش بدم ولی با این نوع برخوردش فهمیدم که نیت خوبی از اول نداشته و درست بعد ازمرگِ پدر و مادرمون برای همه چیز با نقشه پیش رفته ….
🌸🌼و من اون روز در سوگ برادر نشستم و با صدای بلند گریستم چنان که خودم هم باورم شد که دیگه اونو ندارم ….
دری که انباری و اتاق رو از هم جدا می کرد یک قسمتش شیشه داشت …من تازه کمی آروم شده بودم که احساس کردم کسی از اونجا منو نگاه می کنه از رو تخت اومدم پایین در و نگاه کردم یک مرتبه جا خوردم برادر اعظم بود که داشت اتاق منو می پایید ( حسین برادر اعظم بود ازاون لاتهای بی سر و پا که بابام هیچوقت اجازه نمی داد بیاد خونه ی ما و اگرم جایی اونو می دید بهش محل نمیذاشت قدش بلند بود و موی پر پشتی داشت مثل اعظم چشمهاش ریز و بد ترکیب بود )
🌼🌸داد زدم اینجا چی می خوای ؟ با پر رویی گفت : اومدم تو رو ببینم افتخار میدی در خدمت باشم و در و هول داد که بیاد تو اتاقم پریدم درو گرفتم و گفتم: گمشو عنتر الاغ ……
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب🌙🌓
اگر تا به حال نماز شب، نخوانده ای خیلی به خودت #ضرر زده ای. اگر می خواهی جلوی ضرر را بگیری از امشب تصمیم بگیر و بلند شو
📚خوشوقت
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
🧡✨پـــــروردگـــــارا ؛
🤍✨همانطورکه شب را
🧡✨مایه آرامش قرار دادی
🤍✨قراردلهاے بیقرار ما باش
🧡✨فراوانے را در زندگے ماجارے کن
🤍✨حضورمان راپرمعنا کن
🧡✨وجودمان را لبریز آرامش کن
🤍✨وشناختمان را فزونے بخش
🧡✨آمـــیــــن یــــا رَبَّ 🤲
🧡✨ایــمــانــتــون قــوی
🤍✨صــبــرتــون فــراوان
🧡✨آرامــشــتــون بــی حــد
🧡✨شــــبـــــتــــون خـــــوش
🤍✨بـه امـیـد فـردایـی روشـن
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2