داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و چهارم ✍ بخش اول 🌸تا آمبولانس رسید علیرضا خان
#رمان "
#رویای_من "بر اساس داستان واقعی
قسمت_شصت و چهارم ✍ بخش دوم
🌸علیرضا خان فقط سرشو تکون داد ؛ عمه هم دست علیرضا خان رو گرفت و گفت تو که همیشه مواظب بچه ها بودی چرا گذاشتی اینطوری بشه من ایرج رو از تو می خوام علیرضا ، بهت گفته باشم ….. اگر بلایی سرش بیاد تو رو نمی بخشم ….
بریم رویا ببینم ایرج کجاس چرا ما اینجا وایستادیم بریم …..
🌸گفتم : عمه جون شما اینجا بشینین تا من صداتون کنم الان تو اتاق عمله با دست زد تو صورت خودش و گفت : یا امام رضا اینقدر حالش بده که تو اتاق عمله ؟
گفتم: نه عمه جون چیزیش نیست خوب صدمه دیده دیگه باید ، صبر کنین یک کم طول میکشه شما مراقب عمو باشین من خودم خبرتون می کنم پشت در اتاق عمل خبری نیست …….
🌸عمه جون دخترا که نفهمیدن ؟ هان ؟
گفت : به خدا نمی دونم…والله نمی دونم من که تو حال خودم بودم ، اصلا از اونا یادم نیست الان مینا و سوری پیش اونان آقای حیدری هم اومده نمی دونم کجا رفت؟…..
تورج کو آقای حیدری ؟ ……..
🌸گفتم من میرم ببینم از ایرج خبری شده شما رو صدا می کنم …..
گفت : ببین رویا جان زود یک خبر بده دارم میمیرم مادر ……..
دیگه نمی تونستم ، پیش اونا بمونم رفتم که از ایرج خبر بگیرم تورج دنبالم اومد و تو راهرو ازم پرسید .: رویا به من راست بگو ایرج در چه حالیه ؟
🌸گفتم : هیچی نگو …..هیچی ….
اشک تو چشمش جمع شد و پرسید : خیلی بده؟ ….
گفتم : فقط خدا باید کمکمون بکنه آره اگر دکتر صالح بتونه نجاتش بده یک معجزه انجام داده …….
چیکار کنم تورج دارم ایرجم رو از دست میدم … بهم بگو چیکار کنم …… ای خدا کمک کن …….
🌸وقتی پشت در اتاق عمل رسیدیم یک ساعت بود که عمل شروع شده بود ولی هنوز در اتاق بسته بود و کسی رو راه نمی دادن مخصوصا منو …. از نسرین خواستم یک خبر بگیره …..
اون رفت و برگشت و گفت چیزی نفهمیدم خودت که دکتر صالح رو میشناسی حرف نمی زنه ولی هنوز مشغوله … پس امیدوار باش …..
🌸تورج همین طور راه می رفت و به خودش می پیچید ….
چند بار ازم سئوال کرد ولی دید که اصلا حال حرف زدن ندارم جسته و گریخته یک چیزایی گفتم ولی توان نداشتم بیشتر حرف بزنم …. اونم ساکت شده بود …. آقای حیدری هم اومده بود پیش ما ، و تورج رو دلداری می داد نسرین چند تا چایی برای ما آورد و از تورج خواست یک طوری اونو به خورد من بده ……ولی من تا از سلامتی ایرج مطمئن نمی شدم نمی تونستم کاری بکنم چه برسه به خوردن …….
🌸ساعت پنج عمل شروع شده بود و حالا ساعت هفت و نیم بود ولی هنوز اون در لعنتی باز نمیشد و خبری بیرون نمیومد ……
ولی یک کم امیدوارم بودم که ایرج هنوز زنده اس که دارن عملش می کنن با اومدن عمه پیش ما کارِ من سخت شده بود اینکه اونو باید دلداری می دادم و امیدوارش می کردم ….. و از شدت ناراحتی منو سئوال پیچ می کرد.
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌔
💠استاد الهی فرد؛
🔸به همدیگر محبت کنید. زن و شوهر به هم محبت کنند و هم دیگر را دوست بدارند. اهل بیت روی این قضیه خیلی حساسند.
🔸 زن و شوهر با هم نماز شب بخوانند محبت میآورد، آقا بلند نمی شود شما بلند شو و برایش نماز شب بخوان و دعایش کن چند شب می گذرد و می بینی بلند می شود یا بالعکس.
🔸زنی به امام صادق علیه السلام عرض کرد که: شوهرم مرا دوست ندارد، چه کنم؟ حضرت فرمود: نماز شب بخوان. آن زن بعد از مدتی دوباره خدمت امام علیه السلام رسید و عرض کرد: شوهرم هیچ کسی را به اندازه من دوست ندارد و از حضرت تشکر کرد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
﴿امـــــام صـــــادق ﷺ۞﴾ :
⇇هَمہ در آخِـــــر ألزمـــٰــان ،
بہ خَـــــطا مےاُفتـــــند ،
□و جُـــــدا جُـــــدا مےشَـــونـــــد ،
⤦⤦جُـــــز آن گـــــروهے کہ بـــــر جـــــدّم،
◇◇«أبــــٰـاعبـــــدالله ألحُسیـــــن»
□گــِـــریہ مےکـــُــنند ۔۔۔
✿سَفـــــینةألبحـٰــــار، ج¹²، ص³⁵⁰✿
#امام_حسین
#کربلا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
AudioCutter_[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma02092407.mp3
20.37M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💫شُکر، خالقی را که برایش
⚪️💫بــزرگــی و کــوچــکـی
💠💫خواسته من معنایی نداره
💠💫مگر نـه اینست کـه
⚪️💫"یدالله فوق ایدیهم "
💠💫خداوند در راس همه امور است ،
⚪️💫پس مقیاس برای او
💠💫معنی ندارد که چه آرزویی
⚪️💫بزرگ است و کدام کوچک است.
💠💫امیدوارم درهای رحمتی که
⚪️💫دور از انتظارت بود
💠💫به روت باز شه و
⚪️💫زندگیت تغییر کنه.
💠💫آمــــیــــن
⚪️💫شبتون در پناه حق
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2