داروخانه معنوی
سه دقیقه در قیامت قسمت9⃣ 🔉#مستند_صوتی_شنود 📣 جلسه نهم ادامه واقعه پنجم... *شیطان چگونه حواس آن م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10 Mostanade Soti Shonood (1).mp3
17.28M
مستند صوتی شنود
قسمت0⃣1⃣
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه دهم
* واقعه ششم
* ماجرای فرشید و بلایی که سرش آمد
* حقیقتی که در دنیا دیدم
* شیطانکی که با همسر فرشید صحبت می کرد
* گناهانی که به پای سمیرا نوشته می شد.
* به هر کس نگاه می کردم تا برزخ او را می فهمیدم.
* بی حجابی حق الناس است.
* با این روایت تنم لرزید.
* مدلی از تجربیات نزدیک به مرگ
* آهی که باعث می شود، مسلمان نمیری
* حق الناس عنوان قصدیه ندارد
* اعمالی که فکر می کنیم برای رضای خداست.
* هر عملی که از انسان سر می زند، باید پیوست الهی داشته باشد.
* برای هر کاری،باید حجت داشته باشیم.
* افرادی که سروکار با مردم دارند،گوش کنند.
* کار سخت قضاوت
* ریز به ریز حساب کتاب را دیدم
* عاقبت مال حرام
* رزق انسان، ثابت است.
* حمله به آرزوها، کار شیطان
* شک آری، تمسخر نه
* تعبیر قرآنی تمسخر
* عامل باز دارنده از گناه
* معنای عام رسول
⏰ مدت زمان: ۴۱:۴۷
#فاطمیه
#امام_زمان ﷻ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🔹روزی حضرت رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🔹روزی حضرت رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر س
#داستان_کوتاه
*گویند سالیان قبل مردی در شهر مسجدسلیمان بود که به او "بهزاد گرجیان" میگفتند.*
*او شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت.*
*روزی از او پرسیدند : «مصدق خوب است یا شاه؟ بگو تا برای تو شامی بخریم.» گرجیان گفت: «از دو تومنی که برای شام من خواهی داد، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی!»*
*پدرم نقل میکرد، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از مسجدسلیمان قصد سفر به ایذه را داشتم.*
*ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ مسجدسلیمان رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم گرجیان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند. یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت. باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد.*
*گفتم: «گرجیان، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.»*
*گرجیان پرسید: «الان ساعت چند است؟»*
*گفتم: «نزدیک ده»*
*گفت: «ببر نیازی نیست!»*
*خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟*
*پرسیدم: «گرجیان، مگر ناهار دعوتی؟»*
*گفت: «نه! و پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم. الان تازه صبحانه خوردهام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم. من بارها خودم را آزمودهام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد!»*
*واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و گرجیان را پیدا کردم.*
*پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟»*
*گفت: «بعد از اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد...»*
🤔
*گرجیان دیوانه، برای پول ناهارش نمیترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم.*
*از آنچه که داری، فقط آنچه که میخوری مال توست، سرنوشتِ بقیهی اموالِ تو، معلوم نیست.*
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه۴ _اندرز به مردم 🎇🎇🎇🎇#خطبه۴🎇🎇🎇🎇🎇 🔹ويژگيهاي اهل بيت (ع) شما مردم به وسيله ما، از تاريكيهاي جها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه۴ _اندرز به مردم 🎇🎇🎇🎇#خطبه۴🎇🎇🎇🎇🎇 🔹ويژگيهاي اهل بيت (ع) شما مردم به وسيله ما، از تاريكيهاي جها
خطبه ۵
🔹پس از رحلت رسول خدا
🎇🎇🎇🎇#خطبه۵🎇🎇🎇🎇🎇
🔹راههاي پرهيز از فتنه ها
اي مردم، امواج فتنه ها را با كشتيهاي نجات، درهم بشكنيد، و از راه اختلاف و پراكندگي بپرهيزيد. و تاجهاي فخر و برتري جويي را بر زمين نهيد، رستگار شد آن كس كه با ياران بپا خواست، يا كناره گيري نمود و مردم را آسوده گذاشت، اينگونه زمامداري، چون آبي بدمزه، و لقمه اي گلوگير است، و آن كس كه ميوه را كال و نارس چيند، مانند كشاورزي است كه در زمين ديگري بكارد.
🔹 فلسفه سكوت
در شرائطي قرار دارم كه اگر سخن بگويم، مي گويند بر حكومت حريص است، و اگر خاموش باشم، مي گويند: از مرگ ترسيد!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابيطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است، اينكه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهاني، آگاهي دارم كه اگر باز گويم مضطرب مي گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاههاي عميق!!
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#غم_و_شادی 💫 قسمت (پنجاهم) نتیجه گره گشایی🍂 #استاد حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غم وشادی _۵۱.mp3
9.67M
#غم_و_شادی
💫 قسمت
(پنجاه ویکم )
توسل🍂
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
-
شَصت⁶⁰ مَرتبہ هَم ڪِہ دَر مُبارزه؎
نَفـــــس شِڪست خُـــــورد؎۔۔،
بٰايد بُلنـــــدشَو؎ و
بِگويے مَـــــن پيـــــروزَم۔۔𑁍!
مُهّم،
قٰاطـــ؏ـــيَت و تَصميم أوّل شُماستْ.
خــُـــداوند مُتـــــ؏ـــٰال دَر نهٰايت،شمـــــآ را
يٰار؎ مےڪُند،
«انشاءالله...✤»
•آیتاللهحقشناس•
#سخن_بزرگان
#تلنگر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2