eitaa logo
داروخانه معنوی
7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
130 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ ﴿ آیّت‌الله‌بهجَت‌رحمةالله‌علیه𔘓﴾: ایـــــن هَمہ سُـــراغ دُکـــــترهٰــا؎؛ دٰاخــلے و خٰارجے رَفتیـــــد⇩⇩⇩ ⇦ یک¹ دَستـــور هَـــم مــٰـا مےدَهیـــــم؛ ⇠زیـــٰــاد صلّـــــوات بِفرستیـــــدو ۔۔ ⇠زیــــٰـاد استغفــــٰـار کـُــــنید. ↶آنقَـــــدر استغفــٰـــار کــُـــنید کہ؛ ۔۔۔۔ زبـــــٰانتـٰــــان أز کــٰـــار بیفتــَـــد. ↷ □ایـــــن گـــَــنجینہ‌ا؎ أســـــت کہ، ❍↲ تمــــٰـام شُـــــدنےنیـــــست۔۔ مَخصـــــوصـــــاً دَر ایـــــن، ◇ «مٰاه شعبـــٰــان» کہ، ⇇مـ🌙ــٰــاه پیـــٰــامبـــــرﷺآلہ أســـــت.⇉ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
نامه ۷ به معاويه 🎇🎇 #نامه۷ 🎇🎇🎇 🔻 افشاي چهره نفاق معاويه و مشروعيت بيعت پس از نام خدا و درود!
نامه ۸ به جرير بن عبدالله البجلي 🎇🎇 🎇🎇🎇 🔸وادار‌ ساختن معاويه به بيعت پس از نام خدا و درود! هنگامي كه نامه ام به دستت رسيد، معاويه را به يكسره كردن كار وادار، و با او برخوردي قاطع داشته باش، سپس او را آزاد بگذار در پذيرفتن جنگي كه مردم را از خانه بيرون مي ريزد، يا تسليم شدني خواركننده، پس اگر جنگ را برگزيد، امان نامه او را بر زمين كوب، و اگر صلح خواست از او بيعت بگير، با درود. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ □□ مـــٰــا⇩⇩⇩ ⇦ دَر کـــــوچہ‌هــٰـــا؎، تنـــــگِ زمــٰـــانہ‌مـــٰــان ↶بـــــر یــــٰـار؎ امـــٰــام غــٰـــائب‌مـــٰــان↷ ،⇠ســـــیلےکِہ هیـــــچ↳↳ ❍↲غـــــصّہ هـَــــم نَخـــــورده ایـــــم...💔➛ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #آخرین‌عروس قسمت_نهم #دردعشق‌رادرمانی‌نیست ! فردا فرا می رسد ملیکا هوس طبیعت کرده است و می خو
قسمت_دهم در_جستجوی_ملکه_ملک_وجود * بشر انصاری خادم امام هادی علیه السلام (سامرا) بشر _شما اینجا چیکار میکنید ؟چرا در اینجا خوابیده اید ؟ _ما نیمه شب به اینجا رسیده ایم. چاره ایی نداشتیم باید در اینجا می ماندیم. -من خیلی دوست داشتم شما را به خانه می بردم ،اما... _خیلی ممنون مسافر تعجب می کند، بشر که خیلی مهمان نواز بود، چرا می خواهد او را اینجا رها کند و برود ؟ حتما برای او کار مهمی پیش امده که اینقدر عجله دارد خوب است از خودش سوال کند. _مثل اینکه شما می خواهید به مسافرت بروید ؟ _آری من به بغداد می روم _برای چه؟ _امام هادی علیه السلام به من ماموریتی داده است که باید آن را انجام بدهم . _آن ماموریت چیست؟ _من دیشب خواب بودم که صدای در خانه به گوشم رسید. وقتی در را باز کردم دیدم فرستاده ایی از طرف امام هادی علیه السلام است. او به من گفت که همین الان امام می خواهد تورا ببیند. _امام با تو چه کاری داشت ؟ _سریع به سوی خانه امام حرکت کردم. شکر خدا که کسی در آن تاریکی مرا ندید. وقتی نزد امام رفتم سلام کردم و نشستم. امام به من گفت :( شما همیشه مورد اطمینان ما بوده اید,. امشب می خواهم به تو ماموریتی بدهم تا همواره مایه افتخار تو باشد. ) _بعد از آن چه شد ؟ _امام نامه ایی را با کیسه ایی به من داد و به من گفت در این کیسه 220 سکه طلاست و به من دستور داد تا به بغداد بروم. او نشانه های کنیزی را به من داد و من باید آن کنیز را خریداری کنم. مسافر با شنیدن این خبر به فکر فرو میرود. امام و خریدن کنیز ؟ در این کار چه افتخاری وجود دارد؟ چرا امام به بشر گفت که این ماموریت برای تو افتخاری همیشگی خوهد داشت؟ _به چه فکر میکنی ؟ مگر نمی دانی امام هادی علیه السلام می خواهد برای پسرش همسر مناسبی انتخاب کند؟ _یعنی امام حسن عسکری تا به حال ازدواج نکرده است ؟! _نه مگر هر دختری لیاقت دارد همسر آن حضرت بشود؟ _یعنی این کنیزی که شما به خریدنش می روید قرار است همسر امام حسن عسکری بشود ؟ _آری درست است او امروز کنیز است ، اما در واقع ملکه هستی خواهد شد . براستی که این ماموریت مایه افتخار است .. 💞❣💞❣💞❣ قسمت_یازدهم در_انتظار_نشانی_از_محبوبم ! فاصله سامرا تا بغداد حدود 120 کیلوتر است و آن ها می توانند این مسافت را با اسب دو روزه طی کنند. شب را میان راه اتراق کرده و صبح زود حرکت میکنند. در مسیر راه بشر رو به مسافر میکند و می گوید : _فکر میکنم این کنیزی که ما به دنبال او هستیم اهل روم باشد _چطور مگه؟ آخر امام هادی نامه ایی به من داد تا به آن کنیز بدهم این نامه به خط رومی نوشته شده _عجیب! آن ها باید قبل غروب افتاب به بغداد برسند وگرنه دروازه های شهر بسته خواهد شد. موقع غروب افتاب می رسند. چه شهر بزرگی! بشر دوستان زیادی در بغداد دارد به خانه یکی از انها می روند. صبح زود از خواب بیدار می شوند . مسافر _ بلند شو! مگر یادت رفته که باید ماموریت خود را انجام بدهی؟ _هنوز وقتش نشده. امروز سه شنبه است ما باید تا روز جمعه صبر کنیم. _چرا روز جمعه ؟ _امام هادی علیه السلام همه جزئیات را به من گفته است. روز جمعه کشتی کنیزان از رود دجله به بغداد می رسد عجله نکن. اکنون ملیکا در راه بغداد است. خوشا به حال او همه زنان دنیا باید حسرت او را بخورند. درست است که الان اسیر است اما به زودی همه فرشتگان اسیر نگاه او خواهند شد. باید صبر کنند تا روز جمعه فرا برسد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
Part22_خار و میخک.mp3
17.91M
📗کتاب صوتی اثر شهید یحیی سنوار قسمت 2⃣2⃣ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ خـــــوٰاهےکہ ببینے۔۔ ⇠⇠ رُخ پیغَمبـــــر«ﷺ »رٰا بنگـــَــر رُخ زیبـــــٰا؎، ⇠⇠« علّے أکـــــبرﷺ𔘓» رٰا □در مَنطـــــق و خُلـــــق و خـــــو؎ او میبـــــینے۔۔↳↳ ◇بـــٰــا دیـــــده؎جـــٰــان ؛ ↶محمــّـــد؎ﷺدیگـــــر رٰا↷ «میـــــلٰاد حَضـــــرت علّے أکـــــبرﷺ و روز جـــــوٰان پیشـــٰــاپیش مُبــٰـــارک❤️» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2