eitaa logo
مَـــ🍁ــنِ آدَمْ
95 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
#انسان بودن زیاد سخت نیست" کافیست مهربانی کنی" زبانت که نیش نداشته باشد وکسی را نرنجاند همین انسانیت است...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•| |• 💫 حضرت ام‌البنین، سلام‌الله‌علیها، باب‌الحوائجند.... ـــــــــــــــ🌸🌱 ــــــــــــــــــــــ 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگیت رنگی می شود... وقتی که تو... شادی را در قلب دیگران نقاشی کنی… 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم‌خوانی گروه سرود دختران در محضر رهبرانقلاب زنم شکوه و جمال هستی / حماسه سازم برای دنیا👌 /۱۰/۱۴ 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam
فوتبالیست با شرف🇮🇷✋🏻
هم توهین بشود هم اخراج و هم به اندازه بازیکن هتاک محروم!! به قول شهید آوینی:مذهبی بودن را دوست دارم با همه تراژدی هایش((((: [خانوم.فاء.ب] قضيه چي بوده؟!👇 تو بازی پرسپولیس و نساجی آقای ترابی و احمد موسوی بازیکن نساجی درگیر میشن تو گزارش این شکلیه که ترابی زمین میخوره و موسوی با داد و بیداد میگه بلند شو بابا همین میشه که یقه به یقه میشن و موسوی با کمال بیشرفی شروع می‌کنه به شعار جنسی دادن و توهین به عقاید ترابی(ترابی از اون دسته بازیکنای انقلابیه) علامت جنسی نشون میده و... داور مسابقه هم طی این مدت دائم به نظام تو استوری هاش نقد میکرد و ی جورایی ضد نظامه داور هم ترابی رو اخراج می‌کنه(((: یعنی مذهبی بودن اینقدر سخته!! 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادت باشه؛ مشکلات هم مثل همه چیز تاریخ انقضا دارن... پس هر وقت عرصه بهت تنگ شد، این جمله رو با خودت تکرار کن: "این نیز بگذرد..." 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam
♡ وقتی کودک بودم‌مادرم عادت داشت در مرکز فرماندهی اش یعنی همان آشپزخانهٔ بزرگ پنجره دارش که یک‌نورگیر بزرگ روی سقف بلندش داشت،حین کار کردن زمزمه ای به لب داشت... مادر جوان و زیبای من که آن آشپزخانهٔ بی روح را تبدیل به معدنی جادویی از عطرهای خاص کرده بود حین سرخ کردن بادمجانهای قلمی... یا وقتی در سالهایی که همهٔ اجاق گازها فر نداشت کیکی خانگی را در کیک‌پز برقی آماده میکرد،... زمزمه ای برلب داشت.... مادرم آرام، پیوسته و با تاکید میخواند و گاهی که بین ابیات سکوت می‌کرد من قطرهٔ درخشانی را میدیدم‌که از گوشه چشمش به سمت پایین سُر میخورد... در آن دنیای کودکانه من فقط مادرم را میدیدم و آشپزخانه ای غرق نور اما نمیدانستم که آنجا خود بهشت است و مادرم فرشته اش ... گاهی دلم برای آن سالها تنگ می‌شود دلم‌میخواهد دوباره کودک‌شوم و دست مادرم را بگیرم تا به آن آشپزخانه برویم شاید مادرم هنوز یک‌تکه کیک گردویی گرم برایم کنار گذاشته باشد. 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑══✼🍃🌺 @ManeAdam