🔻تلاش اصلاحطلبان برای دمیدن در آتش فتنه/ بهزاد نبوی به قم میرود
🔹با فروکش کردن اغتشاش و ناآرامی در اکثریت قریب به اتفاق نقاط کشور، تلاشهای اصلاحطلبان برای ادامهدار شدن این اتفاقات وارد مرحله جدیدی شده است.
🔹در همین راستا، بهزاد نبودی به عنوان رئیس نهاد اجماعساز اصلاحات به همراه اعضای هیأت رئیسه این ائتلاف اصلاحطلب، فردا در سفری به قم با افراد و تشکلهایی از جمله بیات زنجانی و مجمع محققین دیدار خواهد داشت.
🔹این اتفاق از آن جهت اهمیت دارد که این افراد و تشکلها در روزهای آغازین ناآرامیهای اخیر، بدون وجود ابتداییترین شواهد و مدارک، نیروی انتظامی را عامل فوت مهسا امینی معرفی کرده و با اقدامات خود، خوراک اصلی را برای رسانههای غربی در جهت ایجاد آشوب و اغتشاش فراهم کردند.
🔴پروژه امنیتی اول مهر مورد اشاره رهبر انقلاب
🔻 رهبری فرمودند: «اگر قضیّهی این دختر جوان هم نبود، یک بهانهی دیگری درست میکردند برای اینکه امسال در اوّل مهر کشور ناامنی درست کنند.»
🔹دشمن پس از شکست مجدد پروژه تابستان داغ در ایران در بستر نارضایتیهای اقتصادی، اینبار سراغ اجرای یک پروژه جدید امنیتی از طریق شکافهای فرهنگی و اجتماعی رفت.
🔹 از مدتها قبل با کمک یک ضلع داخلی با تخریب و ایجاد شبهات فراوان برای گشت ارشاد که به نسبت دیگر ماموریتهای پلیس از کوچکترین واحدهای عملیاتی هست، به عنوان نقطهای برای ایجاد حس نفرت از نیروهای انتظامی قرار دادند تا در بزنگاه بتوانند نیروهای تحریک شده انتقام جو خودجوش به همراه گروههای سازماندهی شده را به صحنه درگیری و بستر ملتهب ایجاد شده هدایت کنند.
🔹همچنین تلاش کردند دو قطبی کاذب باحجاب و بدحجاب درست کنند تا ابزاری شود برای به سرانجام رساندن پروژه امنیتی اصلی که از قبل طراحی کردهاند.
🔹این در حالیست که روند علمی کشور گرچه با همت حاکمیت در ایام کرونا همچنان روند خود را ادامه داد ولی با بازگشایی حضوری دانشگاهها در امسال سیر جهشی دوبارهای به خود میگرفت و این موضوع که یکی از اصلیترین زیرساختهای تقویت هرچه بیشتر ایران قوی است، تحملش برای دشمنان ایران سخت بود و هست.
🔹 از سوی دیگر روی کارآمدن جریان انقلابی سبب بازگشت دانشگاه به جایگاه حل مشکلات کشور و فاصله گرفتن از محل نزاع ها و محل جولان جریانات سیاسی شد و این موضوع برای دشمن مطلوب نبود.
🔹به همین دلیل برای دشمن اول مهر ماه و آغاز بازگشایی پرشور دانشگاه و مدارس پس از کرونا، زمان فرارسیدن هنگامه اجرایی کردن عملیات آشوب و اغتشاش و سرگرمسازی کشور به حوادث و حاشیهها بود. اما وفات مرحوم مهسا امینی و بستر فرآهم شده پس از آن، سبب شد که پروژه آشوب در مهر ماه را زودتر از زمان تعیین شده شروع کنند.
🔹 در هر صورت پس از خیابان، دانشگاه بستر اصلی اجرا و ادامه این پروژه ضدامنیتی هست و بخشی از قشر پیشرو دانشجو بیش از گذشته باید دقت کند که ناآگاهانه در بازی پیچیده امنیتی از قبل طراحی شده که موجودیت خود ایران را هدف گرفته، قرار نگیرند.
🔴جریانات تجزیهطلب کردی هرچند از «زن» در شعار بعنوان ابزار تبلیغاتی استفاده میکنند، اما کوچکترین ارزشی برای مقام زن قائل نیستند، بهگونهای که شخص #اوجالان درتجربه علنیاش بدرفتاری با یک زن را ثابت کرده و او کسی نیست جز #کثیره، همسر اول اوجالان و از بنیانگذاران پ. ک. ک
🔸️کثیره به خاطر بیبندوباریهای جنسی اوجالان بادختران اعضای پ. ک. ک در دره بقاع لبنان شدیداً از وی انتقاد کرد وحتی درچند مورد بدون کنترل خشم خود، دختران سوژه را در ملأعام مورد هجوم فیزیکی قرار داد
کثیره ناچار شد از اوجالان طلاق بگیرد و از همان آغاز کار پ. ک. ک تاکنون در سوئد در سکوت زندگی کند
◀️ مایکل گونتر نویسنده امریکایی کتاب The Kurds and the Future of Turkey درباره روابط جنسی اوجالان با دختران عضو پ. ک. ک به صراحت به موارد مستندی اشاره میکند.
🟧 عبدالرحمن حاجی احمدی سرکرده پژاک (شاخه ایرانی پ. ک. ک)نیز با یک زن آلمانی ازدواج کرد، اما این زن به خاطر فساد اخلاقی حاجی احمدی از وی طلاق گرفت و تنها دخترش نیز به خاطر فساد اخلاقی حاجی احمدی و به روایتی به خاطر تجاوز حاجی احمدی دست به خودکشی زد. معروف است که حاجی احمدی بادیگاردهای محافظ خود را از میان دختران جوان انتخاب میکند.
🔸️پ. ک. ک و پژاک در حالی درباره ارزش و مقام زن صحبت میکنند که خودشان از بزرگترین شبکههای قاچاق دختران برای گروههای مافیایی جهت بهرهکشی جنسی هستند.
⬅️ سازمان حقوق بشر اروپا و پلیس بینالملل بارها در گزارشهای خودبه موضوع فروش دختران توسط پ. ک. ک و پژاک به گروههای مافیایی بهویژه باندهای مافیایی کوزوویی اشاره کردهاند
🔻آیندۀ اغتشاش در آینۀ جنگ روایتها
۱. فتنۀ اخیر، یکی از مصداقهای برجستۀ «جنگ روایتها» است و در درون خود، درسها و عبرتهای فراوانی در این باره دارد. در بازی روایتی، «مسائل غیرمرتبط» و «اجزای ناهمگون» به هم ربط داده میشوند و «شبکۀ پیچیده»ای از معادلات و مناسبات در میان متغیّرها طرّاحی میشود؛ بهطوریکه مخاطب از دستیابی به «شناخت اطمینانبخش»، بازمیماند و نمیتواند خود و ذهن خود را این «فضای غالب» بیرون بکشد و مستقل و فارغ از جوّ ایجادشده، اندیشهورزی کند. در این حال، وظیفۀ ما عبارت است از «واسازی روایت»، نه تسلیمشدن در برابر روایت. بهبیاندیگر، اگر روایت نمیسازیم، نباید «روایتزده» شویم و در چهارچوبها و قفسهایی تنفس کنیم که جریان معارض تولید کرده است. وظیفۀ ما، شکستن
همین روایتها و در واقع، کجروایتهاست. باید «ساختارشکنی ذهنی» کنیم و «گزینههای شناختیِ جدید»ی در اختیار افکار عمومی قرار
بدهیم. ذهنیّت جمعی، همواره گرسنه است و محتاج تحلیل و تفسیر و روایت. باید برای او در مقابل هر واقعیّت، روایتی را ساخت و آن را توزیع کرد تا
شاید در برابر روایتهای معارض، تاب بیاورد و مردم را متقاعد سازد.
۲. به محض تحقّق واقعیّت، روایتهایی
بر آن بار میشوند و به این ترتیب، جنگ روایتها آغاز میگردد و بر اساس مضمون روایتها، جبههبندی صورت میگیرد. در این ماجرا، ما «روایت نخست» را از آنِ خود نکردیم و در انتظار نشستیم تا پس از شکلگیری روایت اوّل، «مواجهۀ واکنشی» با آن داشته باشیم. در این مواقع، کار زیادی از
رویارویی واکنشی ساخته نیست و خواهناخواه، فرصتها و مزیّتهایی که در «مرحلۀ پیشاروایت» در اختیار ماست، از دست میروند یا ضعیف و
رقیق میشوند. بنابراین مسأله عبارت از سرعت عمل در ساختهوپرداختهکردن «روایت اوّل». چنین روایتی، محتمل
است که «غالب» نیز شود. روشن است که ذهنهای خالی و آغشتهنشده به
کجروایتها را بهتر و آسانتر میشود جذب کرد و همراه و همدل نگاه داشت، تا ذهنهایی که روایتی در بسترشان
نشسته است و با آن انس گرفتهاند.
۳. بازی روایتیِ جبهۀ دشمن، محدود به این مورد نخواهد بود، بلکه ما با «مجموعه»ای از کنشهای روایتی و ضدّروایتی روبرو خواهیم بود که یکی پس از دیگری از راه میرسند و میخواهند اعصاب عمومی را بفرسایند و امید اجتماعی را بزدانید. این یک «خطّ ممّتد» است که متوقف نخواهد شد؛ چراکه دشمن زینپس، هیچ اقدامی را بدون «پیوست روایتی» به انجام
نخواهد رساند و بهخوبی دریافته که میتواند با ذهن جمعی، بازی کند. در این صورت، ما باید همواره نگران از دست رفتن «شناختهای پیشین» باشیم؛
«ساختارشکنی ذهنی»، به هیچ باوری رحم نمیکند و هدفی جز «بیثباتسازیِ
شناختی» ندارد. ذهن جمعی، دستخوش طوفانها و تلاطمهای متعدّد خواهد شد و بازی دشمن، به زمین برداشتها و
تفسیرها و درکها تغییر یافته است. ازاینرو، نباید سرگرم «واقعیّت» و اصلاح آن شد و تصوّر کرد که ساماندهی به واقعیّت، شرط لازم و کافی است. واقعیّت، هرچه که باشد، چه بسامان و چه نابسمان، این «روایت» است که تعیینکننده است و نتیجۀ نبرد را مشخص میکند. «قدرت روایت» بر «قدرت واقعیّت»، پیشی گرفته و روایت به علّت تامّۀ تحوّلات اجتماعی تبدیل شده است. با این حال، ما همچنان این وضع تاریخیِ جدید را جدّی نگرفته و
برای آن چارهسازی نکردهایم.
۴. زمانی بود که با مواجهۀ امنیتی یا حضور مردمی، قصّههای تلخ، پایان میپذیرفت و فصل تازه آغاز میشد، اما اینک، قواعد بازی تغییر کرده است. باید به سراغ «ذهنیّتها» رفت و «شناختها» و «معرفتها» را دگرگون ساخت. ما هیچ گزینۀ دیگری در اختیار نداریم که بتواند در «بلندمدّت» و بهطور «ریشهای»، کارساز و راهگشا باشد؛ نهفقط ما بلکه این تقدیر کنونیِ همۀ جوامع است. جهان کنونی، چنین خصوصیّتی دارد و دشمن نیز بر اساس درکی که از این موقعیّت تاریخی یافته است، کنشهای خویش را صورتبندی میکند. در این ماجرا نیز تلاش دشمن، معطوف به تثبیت روایتِ نخست خویش است؛ میخواهد ثبات کند که داوری ابتداییاش درست بود و هیچیک از «توضیحهای نظام جمهوری اسلامی»، معتبر و واقعی نیستند. گفته شد که این وضع انفعالی، برخاسته از تعلل ما در ساختن «روایت اوّل» است. حال که چنین شده، باید تمام توان خویش را صرف «گردآوری شواهد عینی» کنیم و «مراجع اجتماعی» را نیز به صحنۀ تأیید و همراهی فرابخوانیم تا این کجروایت، شکسته شود. در این جنگ ترکیبی، ما نیز باید «ترکیبی» و «چندلایه» عمل کنیم و متناظر با حملۀ شناختی و تهاجم روایتی، یک «جبهۀ روایتگر» بیافرینیم که «در لحظه» و «متقن» بگویند و بنویسند و به این واسطه، زمام و عنان «ذهن جمعی» را در اختیار خویش بگیرند.