eitaa logo
طلبه انقلابی
210 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
635 ویدیو
156 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شبهات 💢 اگر در شب قدر سرنوشت ما نوشته میشود، چه لزومی دارد هر سال شب قدر تکرار شود؟ چرا یکبار برای همیشه نوشته و ثبت نمی شود؟ ✅ شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالی که قرآن در آن نازل شد نیست بلکه با تکرار سال ها، آن شب نیز تکرار می شود. یعنی در هر ماه رمضان شب قدری است که در آن شب امور سال آینده تقدیر می شود. دلیل بر این امر این است که: ✅ اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکی از شب های قدر چهارده قرن  گذشته ممکن است ولی تعیین حوادث تمامی قرون گذشته و آینده در آن شب بی معنی است. ✅ ثانیا: کلمه «یفرق» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم» در سوره  دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را می رساند و نیز کلمه «تنزل» در آیه کریمه «تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» به دلیل مضارع بودنش دلالت بر استمرار دارد. ✅ ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذي انزل فیه القرآن» چنین برمی آید که مادامی که ماه رمضان تکرار می شود آن شب نیز تکرار می شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست بلکه در هر سال در ماه رمضان تکرار می شود. در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسی از حضرت ابوذر روایت شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله (ص)، آیا شب قدر شبی است که در عهد انبیا بوده و امر به آنان نازل می شده و چون از دنیا می رفتند نزول امر در آن شب تعطیل می شده است؟ فرمودند: «نه ، بلکه شب قدر تا قیامت هست».
دلایل عزل وزیر صمت.mp3
8M
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅𖣔﷽𖣔༅═─ 🇮🇷 🔍◁ وزیر صمت 🎙جناب حجت الاسلام پور 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
درس بیستم.mp3
14.45M
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ 🇮🇷 🔍🌐 🎙جناب استاد ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
روز 20 ـ از آسایش تا آرامش.pdf
310.9K
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ 🇮🇷 🔍📑 ✍جناب حجت الاسلام پور ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎ ─┅═༅🍃🌸🍃༅═┅─ 🔍📖راهکارهای زندگی موفق در جزء قرآن ‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅༅𖣔🌺𖣔༅═─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
⭕️ بر اساس گزارش تحقیق و تفحص مجلس از قاچاق کالا و ارز، حجم قاچاق در سالهای ۹۵ و ۹۶ حدود ۲۵میلیارد دلار بوده است. جالب که نه، متاسفانه هم نه، بدبختانه، از این حجم قاچاق، حدود ۹۵درصد مطابق رویه های رسمی و از مبادی رسمی وارد کشور میشود. ۹۵درصد یعنی رسماً گمرک بارانداز قاچاقچیان است.
🔴 بارها بخوانید و بارها بازنشر کنید‼️ 🔻 شهید مطهری: یک وقت می‌گوییم علی(ع) را "که" کُشت و یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!! البته عبد الرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم: جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی! 🔹 همین هایی که آمده بودند علی ع را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است ؛ علی به جهالت و نادانی اینها ترحم می‌کرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال می‌داد 🔹 ابن ابی الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً ۱۹ رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم.... 📚اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص ۷۷
# رحمت الله نوری ‌باز امشب "ليله القدر" خداست ذکر يارب يارب و ورد دعاست... گاه استغفار و دل لرزيدن است... گاه توبه،گاه "آمرزيدن" است... گاه عجز و التماس و هم نياز... روبه درگاه کريم چاره ساز... گاه جوشن خواني شب تا سحر... بارش باران اشک ازچشم تر... پس به وقت ابتهال وحال زار... یاد کن از اين "حقير بیقرار 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 سحـر گاهی اگـر سجاده وا کردی دعایم کن بساط گـریـه در خلوت بپـا کردی دعایم کن دریاست میدانم که پیشش آبرو داری نشستی با خدای خود صفا کردی دعایم کن کسی این گوشه ی دنیاست محتاج دعای تو به تسبیحت اگـر ذکـر خدا کردی دعایم کن
# شهید مطهری ره درباره ساعات آخر عمر حضرت علی ع می فرماید: شگفت انگیزترین دوره های زندگی علی ع در حدود 45ساعت؛ یعنی فاصله ضربت خوردن تا شهادت می باشد. انسان کامل بودن علی ع این جا ظاهر می شود؛ یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است. شگفتی های علی ع و معجزه های انسانی او در این جا ظاهر می شود. علی ع در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخیم تر می شود و سموم روی بدن مقدس علی ع بیش تر اثر می گذارد، اصحاب ناراحتند، گریه می کنند، ناله می کنند؛ ولی می بینند لب های علی خندان و شکفته است و می فرماید: «شهادت در راه خدا، همیشه آرزوی من بوده و برای من چه چیز از این بهتر که در در حال عبادت شهید شوم». پر حرارت ترین سخنان علی ع آن هایی است که در همین 45 ساعت از ایشان صادر شده است.
# یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی اعمال ساده و راحت، ثواب هایی بسیار زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است. راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود. ایشان می گفت: "بچه فضولی بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود. من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد، اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت. اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند. ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت. دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم. امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛ فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود." آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند. *" وإذا سألك عبادي عَني فإني قريب أجيب دَعوة الداع إذا دَعان فليستجيبوا لي وَليؤمنوا بي لعلهم يَرشدون ".* (البقرة آیة 186) التماس دعا