هدایت شده از هجرت | مامان دکتر |موحد
از کانال تا انتهای افق👇👇👇
انصاف و وجدان
شش ماهی که ایران بودم کیفیت همه چیز خیلی بالاتر رفته بود. سیستم بانکی، انواع اپلیکیشن های رفاهی تفریحی، وفور رستوران ها و کافی شاپ ها، شلوغی چشم گیر آنها. جشن تولدهایی در آن ها برپا بود... و پارک ها شلوغ، دورهمی های رفاقتی و خانوادگی. صدای بگو بخند همه جا را گرفته بود. من خیلی جاها رفتم. خیلی عکس و فیلم گرفتم. مراکز تجاری خیلی بیشتر شده بود. قدم به قدم یک ساختمان تجاری بزرگ که در هر کدام هم می رفتی مردم در حال رفت و آمد و خرید. سرویس دهی ها خیلی قوی شده بود. به روز ترین اجناس و ... فقط گران تر شده بود. گران تری که در پست بعدی می نویسم وقتی برگشتم در هلند با چه وضعی مواجه شدم.
در این بازه زمانی چند دانشگاه و مدرسه هم رفتم. دوره های استارتاپی خیلی قوی دیدم که به شدت در حال فعالیت هستند. واقعا برایم جالب بود. سطح فعالیت و دانش و بودجه و حتی گروه سنی کسانی که فعالیت می کردند و همه دارای تحصیلاتی عالی دانشگاهی بودند و نخبه می نمودند. حتی در یکی از دوره های آموزشی آنها شرکت کردم. موضوعی بود که همین الان در دنیا تازه مطرح شده و آنجا فارسی و انگلیسی در حال تدریس بود. فعالیت برخی از این استارتاپها تا کشورهای همسایه هم پیش رفته بود و یک هم افزایی عالی شکل گرفته بود. جوانانی کم سن که به شدت مشغول بودند و از آینده درخشان ایران و جوان ایرانی می گفتند و چشمان من برق می زد. خلاصه خیلی حس خوب و امیدوار به خود گرفتم و خدا را شکر کردم.
روزی که داشتم بر می گشتم هنوز این حواشی پیش نیامده بود. فرودگاه را تا این حد شلوغ ندیده بودم. آخر شهریور بود و ظاهرا مردم به سفرهای تفریحی می رفتند. به شدت شلوغ و غالبا خانوادگی. در دلم گذشت که مردم در دنیای واقعی واقعا زندگی خیلی خوبی دارند. در امنیت و آرامش و دوری از سختی واقعی زندگی را می گذرانند... صف خیلی طولانی برای زدن مهر گذرنامه ایجاد شده بود. واقعا جمعیت خیلی بود. یک دفعه یک آقایی داد زد که مردم رو خسته کردید چرا انقدر کند کار می کنید بابا یکی بره اعتراض کنه! یه آقای دیگه گفت: شما برو اعتراض کن ما پشتت در میایم. آقای اول گفت: بعید می دونم شماها آدم رو شیر می کنید آدم جلو می ره می بینه پشتش خالیه. نرفت خلاصه جلو ولی بلند بلند به غر زدنش ادامه داد و خستگی در صف ایستادن رو بیشتر کرد با صداش.
این گذشت و رسیدم فرودگاه آمستردام. این چندمین بار بود که با چنین صف سنگینی مواجه میشدم. تقریبا همیشه بخصوص این دفعه آخر چندین بار این اتفاق رخ داده. حتی در اخبار هلند بارها در خصوص شلوغی و کندی کار در فرودگاه اسخیفول صحبت شده. خسته از یک سفر طولانی باز در صف قرار گرفتیم. اما اینبار اینجا هیچکس اعتراضی نمی کرد. همه خیلی مودب ایستاده بودند و صف به آرامی جلو می رفت. موقع رفت هم به این شکل بود. با اینکه بیش از دو ساعت معطلی کشیدیم اما حتی یک نفر اعتراض نکرد... با اینکه در صف ایرانی کم نبود...
این اعتماد به نفس کاذب و اخلاق طلبکارانه فقط در ایران خریدار دارد... ایرانی بی اعصاب و معترض ایران، ایرانی مبادی آداب و قانون می شود در خارج. چرا؟ چون اینجا داد و فریاد و شلوغ کردن و اعتراض کردن هزینه سنگینی دارد...
همین اواخر که در هلند به خاطر اعتراضات مردمی شلوغ شد و برخی به اموال عمومی آسیب وارد کردند، دوست هلندی می گفت چون تمام زندگی مردم اینجا وابسته به حساب بانکی است، به راحتی اولین کاری که پلیس می کند پس از شناسایی فرد، حساب بانکی اش را می بندد و رسما او را به خاک سیاه می نشاند. این کار پلیس سر اعتراضات اخیر کانادا و آمریکا هم رخ داده بود.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
پیام داد بهم که حالش دگرگونه... منقلب شده... ساعتها گریه کرده. بعد از سالها زندگی در #هلند قصد جدی کرده که محجبه بشه...
بخاطر دیدن #شهید_آرمان...
انگار شهید به آرمانش داره میرسه...
@ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
تلویزیون ایران
بچههایی را میشناسم که به دلیل دنبال کردن ماهواره یا کانالهایی در فضای مجازی دچار افسردگی، ناامیدی، غم و اندوهی ناخواسته و حال و روز بیانرژی برای حرکت و فعالیت هستند. برخی معمولا داروهای اعصاب مصرف میکنند و فرقی نمیکند در ایران باشند یا خارج از ایران.
هر دو مورد را شاهد بودم.
و در مقابل دوستان بسیاری را هم میشناسم که با دنبال کردن تلویزیون ایران پر از انرژی و انگیزه و هدف گذاری برای آینده هستند و با جدیت در حال دنبال کردن محتوای کانالهای امیدبخش و حرکت بخش هستند و برای آینده پر امید و اینکه خودشان در ساختنش نقش دارند سر از پا نمیشناسند.
و من فکر میکنم عقل سلیم انسان را به دنبال کردن کدامیک از اینها دعوت میکند؟
دوستان هلند بر اساس برنامهنویسی یکی از دانشجویان ایرانی موفق به اتصال تلویزیون خود به تلویزیون ایران شدهاند. برایشان مهم است بچههایشان تلویزیون ایران را ببینند.
چند ساعتی که منزل یکی از این دوستان در هلند بودم. ساعتهای دقیق برنامههای مفید برای بچهها را میدانست و طبق ساعت مشخص تلویزیون را روشن میکرد. در واقع هویت سازی میکرد. علاقه به خاک، به وطن، به پرچم، دیدن مکانهای زیارتی، شنیدن صدای قرآن و دعا و مناجات و پخش اذان. عروسک گردانیهایی با موضوع اخلاقی و معنوی... همه و همه در مسیر تربیت فرزندانش بود.
چیزی که حتی یک مورد هم در تلویزیون هلند یا شبکههای ماهوارهای وجود ندارد.
مدتی که ایران بودم، در هر بار دیدن اخبار از یک کشف و اختراع و حل یک مسأله و یک پیشرفت چشمگیر و... در ایران پهناور باخبر میشدم. مستندهایی میدیدم که جوانان خوش فکر ایرانی گرهای را باز کردهاند، مدالی آوردهاند، اختراعی کردهاند یا انحصار یک داروی خارجی را شکستهاند. اما کافیست مدتی بیننده یک شبکه ماهوارهای باشید یا بیننده شبکههای تلویزیونی مثل فرانسه یا هلند...
به زودی بیشتر از تلویزیون هلند و فرانسه در مقام مقایسه محتوایی با تلویزیون ایران خواهم نوشت ان شاء الله.
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
تمرین کنیم به هم کمک کنیم این اخلاق زشت رو کنار بگذاریم...
فرانسه که بودم برف ندیدم. در اون شهری که بودیم هوا سرد میشد، باران می آمد. اما برف نه. در پنج سالی که اونجا ساکن بودیم فقط یکبار برف به اندازه ای آمد که کف زمین سفید شد. یعنی شاید بشه گفت یک سانت یا دوسانت روی زمین نشسته بود. وقتی برای رفتن به دانشگاه به ایستگاه اتوبوس رفتم. اتوبوسی نیامد. گفتند اتوبوس ها ریسک و خطر رو نمی پذیرن. گفتند زمین لغزنده شده و ما حرکت نمی کنیم. اون روز خیلی اذیت شدم. امتحان هم داشتم. آخر هم مجبور شدم تا دانشگاه پیاده بروم. در تمام زمانی که بیش از ۳۰ دقیقه در سرما در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم. ندیدم یک نفر غر بزند یا بحث کند یا به زمین و زمان و سیستم و کشور بد و بیراه بگوید.
این دو سه روز که در هلند به همین اندازه برف بارید و زمین یخزده شد، باز اعلام شد که قطار و اتوبوس کار نمی کنه. و برخی موارد هم اعلام شد که اعتصاب هست...
چه در فرانسه چه در هلند در چنین شرایطی هرچند مردم بسیار اذیت میشن اما ندیدم غر بزنن، حرف بد و بیراه بزنن و اعصاب بقیه رو خرد کنن.
امروز دوستم می گفت در مترو ایران یه بخشش آسانسور خراب شده بود. مسئولش هم بالای سرش بود و دو نفر هم داشتند درستش می کردند. پله برقی هم خیلی طولانی نبود. مسئولی که ایستاده بود هم داشت هدایت می کرد که از پله بیایید تا مشکل حل بشه. بعد یه خانمی برگشته شروع کرده غر زدن که خوبه این همه هم داریم مالیات میدیم... حالا کاری ندارم که شاید خبر نداره غربی ها چقدر مالیات میدن... و اصلا حتی قابل مقایسه هم نیست. اما این چه اخلاق زشتی هست که سریع زبان به نق زدن و غر زدن و ناله کردن دارن برخی آدمها. سکوت کن. آرامشت رو حفظ کن. همکاری کن.
لطفا خودمون و اطرافیانمون رو دعوت کنیم به کنترل ذهن و زبان. تمرین میخواد. رها کردیم این زبان و ذهن رو. واقعا اخلاق زشتی هست. حال بهتری خواهیم داشت منفی نگیم و منفی نشنویم. یه فرهنگی هست که گمشده و باید پیداش کنیم...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از روشنگری
❌ بفرستید برای اونایی که فکر میکنن خارج همه چی گل و بلبله!
● محمد طهماسبی، مسئول نهاد رهبری در دانشگاه صنعتی خواجه نصیر:
دیروز جلسهای داشتیم با حضور یکی از اساتیدی که بعد از چند سال تدریس در #هلند و گذراندن پسادکتری درخواست عضویت بهعنوان هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیر را داشتند.
یکی از اعضای جلسه از ایشان پرسیدند در شرایطی که عدهای در حال رفتن از کشور به اروپا هستند، چطور شما به کشور برگشتهاید؟
ایشان جدا از دلایل شخصی که اشاره کردند، گفتند که شرایط زندگی در ایران بهتر از آنجا است!
در پاسخ به سؤال استاد دیگری که پرسیدند چطور؟ گفتند:
من در آنجا ۲۸۰۰ یورو حقوق میگرفتم، [یکی از اساتید با مزاح گفتند: یک صفر با حقوق ما در این جا تفاوت دارد! ایشان هم با خنده گفتند: البته هزینهها در آنجا دو صفر تفاوت دارد!]
توضیح دادند که آنجا معمولا امکان پس انداز وجود ندارد و هزینههای جاری بالاست.
مثلا در هلند هزینه رفت و آمد با وسایل نقلیه عمومی بسیار بالاست و مردم به راحتی از آن استفاده نمیکنند و اکثرا با دوچرخه رفت و آمد میکنند؛ حتی در روزهای برفی و بارانی؛ البته من بهخاطر عادتی که در ایران داشتم خودرو خریدم، قیمت خود ماشین خیلی زیاد نبود اما حدود یک سوم از حقوقم هزینه ماهیانه آن میشد که اعم از هزینه بیمه و مالیات، هزینه پارکینگ، هزینه سوخت و ... میشد؛ یک باک که میزدم صد یورو میشد که البته الان خیلی بیشتر شده.
آنجا با وجود اینکه به «پرزنت» خودشان خیلی اهمیت میدهند و ظاهر شهرها را زیبا میکنند [البته تفاوت خاصی هم با تهران ندارد] اما در خانه هایشان امکانات زیادی ندارند.
(قبلا از یکی دیگر از اساتید دانشگاه شنیده بودم که یکی از دوستانشان که در آلمان زندگی میکند گفته بودند که بسیاری از مردم آلمان از وسایل قدیمی در خانه استفاده میکنند و شبیه ایران نیست که اکثرا تلویزیون و یخچال ساید و... داشته باشند، حتی گفته بودند که ما فقط در ایام خاص و عید قورمه سبزی میپزیم چون هزینه انرژی برای پخت آن زیاد است)
یکی دیگر از اساتید از ایشان پرسیدند آیا که این واقعیت ها از هلند را به دیگران میگویید؟
ایشان گفتند میگویم اما نه خیلی، چون وقتی میگویی گویا نمیخواهند باور کنند؛ مثلا یک کلیپ به من نشان دادند که پلیس کسی را هل داد و سرش خورد به جدول، من هم یک سری کلیپ از اعتراضات چند وقت قبل در هلند که دو ماه طول کشید نشان دادم که در آن پلیس هلند نه اینکه به اشتباه بلکه بهطور عمدی و واضح با خشونت با باتوم به سر و صورت مردم می زد، اما وقتی آن را میبینند یک دفعه میروند سراغ یک موضوع دیگر و میگویند حالا پلیس هیچی، اقتصاد چی؟!
تا خودشان نبینند و تجربه نکنند راحت نمیپذیرند!
🆘 @Roshangari_ir
🔜 Rubika.ir/roshangari_ir