علی در کنارت بهم ریخته چون
صدای اذونِ بلال اومده ..
چشم من مات و مبهوتِ
😭😭😭😭
ببین فاطمه کارش به کجا رسیده، میخواد خبر از حالش بده، ببین چه حالی شده علی…😭😭😭
بچه هام رو تو بغل بگیر علی جان…بعد در و دیوار دیگه زهرا نتوانست بچه هاشو بغل بگیره، میدونی کِی آخرین بار بچه هارو بغل گرفت؟ اون وقتی که علی داشت بدن رو کفن میکرد، صدا زد: بچه ها بیاید با مادرتون وداع کنید، یکی میگه: مادر! من حسنم، یکی میگه: مادر! من حسینم، یه وقت دیدن بندهای کفن باز شد دستای زهرا بیرون اومد؛ بچه هاش رو بغل گرفت…😭😭😭
آتش گرفته خیمه،یا تارو پود ِ زینب
سوزد میان آتش، بود و نبود ِ زینب
مظلوم حسین،حسین جان...
عجب خاطراتی یاد زینب آمد
میان ِ دود و آتش،برس به داد ِ زینب
خاطره ی مدینه آمد بیاد زینب
از درب آستانه آتش زبانه می زد
قنفذ گُل ِ علی را با تازیانه می زد😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اگه مادر رو بین در و دیوار نمی زدن، اگه مادر رو تو كوچه ی مدینه نمی زدن، كی جرات می كرد كنار بدن ِ پاره پاره دختر ِ امیرالمومنین رو بزنه،صدا زد بابا پاشو ببین عمه ی من رو دارن می زنند. "انظر علی عمتی المظلومه"،یه نگاه به اون بدن پاره پاره كرد صدا زد:بابا*
با همان دستی كه زهرا را زدند
در كنار ِ پیكرت ما را زدند
*حسین.....*😭😭😭😭😭😭😭😭😭