شب هفتم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
ادامه دعای ابوحمزه امام سجاد
روضه حضرت باب الحوائج
آقا علی اصغر
سه شنبه سحر ۲ خرداد ۹۷
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به دوستی بنده مشتاق تر خدا بود
از توبه ی گنهکار غفار گریه کرده
درد مریض را جز درد آشنا نفهمید
گاهی طبیب هم با بیمار گریه کرده
شرمنده از گناهام دانی مثال ما چیست؟
خانه خراب زیر آوار گریه کرده
شب زنده دارها را توری دگر خریدن
طوبی بر آنچه تا صبح بیدار گریه کرده
یک شهر را دعای یک مست زنده کرده
مستی که در مناجات هشیار گریه کرده
در کسوت گدایی حرفی بلد نبودیم
سائل همیشه جای اصرار گریه کرده
با گریه طفل هر چه که خواسته گرفته
حاجت گرفته کودک هر بار گریه کرده
ما را فقط دعای زهرا نجات داده
ارباب بین گودال خونبار گریه کرده
گهواره در حراج بازار گریه کرده
بر حال مادر در بین آتش و خون
یک یا حسین گفته وا کرده روزه اش را
آن تشنه که زمان افطار گریه کرده
آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد
با مشک از خجالت صد بار گریه کرده
کف میزدن لشگر قلب رباب میسوخت
او بین خنده های اغیار گریه کرده
زیر عبا یه چیزی پنهان نموده ارباب
سرخ است چشم هایش انگار گریه کرده
گهواره بعد اصغر در دست ابن سعد است
دیوار دم گرفته مسمار گریه کرده
بر کاسه های شیر افطارخیره بودم
دل رفت پشت خیمه یاد رباب کردم
از کام خشک طفل شش ماهه یادم آمد
هر لحظه ای که مشتم را پر ز آب کردم
تیر سه شعبه بود و حلقوم پاره پاره
سرنیزه بود می رفت تشیع شیرخواره
@mansoorarzi
1527079547086.mp3
29.39M
شب هفتم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
ادامه دعای ابوحمزه امام سجاد
روضه حضرت باب الحوائج
آقا علی اصغر
سه شنبه سحر ۲ خرداد ۹۷
حاج منصورارضی
@mansoorarzi
1527079635446.mp3
9.98M
شب هفتم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
ادامه دعای ابوحمزه امام سجاد
روضه حضرت باب الحوائج
آقا علی اصغر
سه شنبه سحر ۲ خرداد ۹۷
حاج سیدمجیدبنی فاطمه
@mansoorarzi
شب هشتم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
ادامه دعای ابوحمزه امام سجاد
روضه حضرت قمر بنی هاشم
چهار شنبه سحر ۳ خرداد ۹۷
حاج منصورارضی
هی میزنم این در را با دیده ی گریانی
من طفل پریشانم کو گرمی دامانی
مستی گناهم رفت مانده است پشیمانی
نه توبه ی مقبولی نه فرصت جبرانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
دنبال همه بودم دنبال تو اما نه
مشتاق همه بودم مشتاق سحرها نه
در خدمت دل بودم در خدمت مولا نه
چه خاک کنم بر سر گر روی بگردانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
افتاده ام از چشمت میسوزم و می نالم
آقام دلش خون شد از نامه ی اعمالم
دور از تو شدم حالا ناخوش شده احوالم
تو دست بگیر از من دریا شده طوفانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
لالم تو خودت بشکن این قفل زبانم را
آباد کن از رحمت قلب نگرانم را
با نام علی پر کن ماه رمضانم را
من نوکر خانه او لایق سلطانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
آقای ازل حیدر آقای ابد حیدر
دیدیم گرفتاریم گفتیم مدد حیدر
معنی و مصفای ِالله و صمد حیدر
ما شیعه مولاییم این است مسلمانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
من آب که می نوشم دلواپسم و بی تاب
با تشنگی روزه یا لب اربابم
شبهای پس از روضه از گریه نمی خوابم
وای از تن صد چاک آن یوسف کنعانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
صد تیر به جسمش خورد صد تیر به مرکب خورد
برپهلو زهرا خورد آن چکمه که بر لب خورد
شلاق حرامی ها بر بازوی زینب خورد
ناموس خداوند است افتاده به حیرانی
ای رب کریم العفو ای رب کریم العفو
@mansoorarzi
حاج منصور ارضی
#اطلاع_رسانى از کانال سروش ایتا وتمام صفحات ما حتی دربله دریافت پخش زنده پخش زنده مناجات شبهای ارک
پخش زنده الآن ازهمین کانال و هم نشانی ها
شب نهم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
دعای کمیل امیرالمومنین
روضه گودال
شب جمعه سحر ۴ خرداد ۹۷
حاج منصورارضی
گریه در بین مناجاتم شبیه گوهر است
چون خدا می گردد و دنبال چشمان تر است
احترام سفره را دارند اهل این محل
آب آبادی ما از آب حوض کوثر است
او نمی گیرد به دل اصلا نمی آرد به رو
این خدا با هر کسی بد کرده باشد بهتر است
داد و قالم را ندید و آبرویم را نبرد
سالها مشتی که می کوبم پناهش این در است
راستش خیلی بدهکاری به بار آورده ام
بار کج آورده ام این بار ،بار آخر است
کارگرها می زنند از کار خود او می خرد
مفت و مجانی که می بخشد ما را بهتر است
این که می سوزاندت بشنو و باور نکن
هر که در آغوش گرمش سوخت حرف دیگراست
بچه بد را نزن پیش همه چون آخرش
آنکه میگیرد مرا در زیر چادر مادر است
دست خالی نیستم خاک نجف دارم به کف
دست کم منرا نگیرید اعتبارم حیدر است
دست منرا زود بگذارید در دست حسین
بنده ی خوب خدا اسم درستش نوکر است
آرزوی من نماز صبح در کرببلاست
یک سحر پایین پا و یک سحر بالا سر است
زینت دوش نبی افتاده زیر دست و پا
دست و پا گم کرده زهرا هم همین دور و بر است
سر نمی برد بمیرم سینه اش سنگین شده
کندی قاتل گناهش گردن این خنجر است
نیزه ها اقسا نقاط پیکرش را میزنند
دیگر این گودال مدان جنگ خواهر است
هر کسی که می رسد سیلی به زینب می زند
هر کسی که می دود دستش به روی معجر است
روضه
دست از محاسنش بکشید
سر این سر برای چه دعواست
گرچه با ضربه های پی در پی
بارها روی خاک غلتیده
تا به امروز لحظه ای این مرد
پشت بر آسمان نخوابیده
جای گریه حسین میبینی؟
خون ز چشمان خواهرت جاری است
وقت مغرب رسیده از گودال
همه رفتن شمر ول کن نیست
تیغ را بر گلو کشید و کشید
آنقدر تا کند شد حَربه
چه بگویم چگون آخر سر
شد جدا با دوازده ضربه
@mansoorarzi