eitaa logo
منظومهٔ من
66 دنبال‌کننده
16 عکس
3 ویدیو
0 فایل
منظومه یعنی آنچه به نظم در آمده. و این‌جا جایی است که من نثری را که به نظم در آمده، شعر هایم را، گرد هم آوردم. پس این‌جا "منظومه من" است. منظومه‌ای که شمس‌اش من و اقمار و کرّاتش لغات اند. و آن چه به تمام ما وجود می‌بخشد، نور است... #تأویل (ح.جعفری)
مشاهده در ایتا
دانلود
منظومهٔ من
- بی‌ تو ... از تو دورم کرده این دنیا، کجا بی تو خوشم؟ در هیاهوی خیابان ها کجا بی تو خوشم؟ در منی
این ‌شعر بر می‌گرده به یه روز عادیِ آفتابی، همین حوالی قبل از دی ماه.. که با کاپشن خردلی پخش شده بودم رو صندلی اتوبوس و پشیمون از این که چرا قبل از سوار شدن کاپشن رو در نیاوردم؟ با همون حالت تهوع ناشی از گرما، این کلمه ها کنار هم تو مغزم ردیف شد :) بی‌بهانه اومد و اومد تا پشت در خونه، زنگ رو که زدم بیت آخرم نازل شد و با وارد شدنم به خونه، فوری دست به گوشی شدم برای یادداشت و یه کم چکش کاری... * مغزم از پشت صحنه اشاره کرد که بله، همون روزا بود که تازه با جناب عطار آشنا شده و خوراکم شده بود رباعیای مختارنامه...
منظومهٔ من
- دهه هشتادی من یک دهه هشتادی ام از نسل غرورم فرزند گل و آینه و شعر و سرورم باشد وطنم خاک تنم کشور
این شعر؛ از اون شعرا بود که مصرع اولش اومد و بقیش به خواست و اراده پیش رفت. این‌جور شعرا وقت می‌گیره، لازمه تو فرهنگ لغت سرچ کنی! گوگل ورق بزنی!! و تا حالا که این‌جا خدمت شماست، دو سه سال از عمر شریفش می‌گذره و چند بار نسبت به اولین نسخه‌اش ویرایش و درست و درمون تر شده! و برام خیلی عزیزه :) شعرای پر زحمت وقتی نتیجه‌اش این‌طور قشنگ میشه حال آدم رو حسابی خوب می‌کنه!
' حق توحّش خواهم از دریاے چشمانت از بس نگاهت پارھ پارھ ڪرده قلبم را... (ح.جعفری) @manzome_man
- کودتــا یک سده دولت عقل، یک شبه کودتا شد عشق شبی درخشید، حاکم شهر ما شد مردم بی مروت، مست ز قصه عشق عقل شکسته دل هم، رفت و دگر فنا شد قلب، تمام تن شد، قصه عشق خود را بار دگر بگفت و، دردِ بلا دوا شد قلب و سر و رگ و تن، من وَ من و من و من درد شُدَش به یک‌سر، رنج بدان عطا شد دولت حالِ ما حال، مِی بدهد به مغز و کرده گمان که فکرش، از سر ما رها شد عاقبتش چنین شد‌، این همه شور و مستی واژه‌ی تلخ مجنون، وصله نام ما شد آخ که جان "تأویل"، زنده بدین امید است در بزنند و گویند، حاجت دل روا شد... (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- کودتــا یک سده دولت عقل، یک شبه کودتا شد عشق شبی درخشید، حاکم شهر ما شد مردم بی مروت، مست ز قصه
.🖤 داستان کودتا ام بر می‌گرده به اولین بار که تخلصم رو پیدا کردم و از خوبیش مطمئن شدم، بعد از چند روز خواستم ازش تو یه شعر استفاده بکنم، همون اول مصرع یکی مونده به آخر تو ذهنم نقش بست و بعد هم مصرع بعدیش. اون موقع هنوز مطمئن نبودم این بیت قراره بیت چندم بشه؟ گفتم و گفتم. بی توجه به اینکه مفهوم و منظور چیه. بعدم چند بار ترتیب بیت ها رو جا به جا کردم و نتیجه شد این. تا چند هفته فکر می‌کردم شعر درست و حسابی ای نیست! مفهوم و قافیه خاصی نداره! فقط صرف استفاده از تخلصمه.. ولی حالا که چند ماه از تولدش گذشته، چند بار دیگه خوندمش دیدم همچینم دری وری نبوده. کلی حرف واسه گفتن داره :) .🖤
چند روزی می‌شود مهمانی ای داریم عظیم از دیار دور جمع دوستان گشتند عزیم این سکوت و رخوت ما بین جمع گرم‌تان ناشی از این ها بوَد، گفتم شود خاطرنشان /
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو آری به لب آری غم و محنت نخوری منِ از بهر تو سرگشته و فرمان برادر شرط انصاف نباشد که ز من دل بِبُری... /
- حضرت ماه! ما ماه تر از حضرت عباس نداریم! در اوج عطش این همه اخلاص نداریم! ای وای که در روضه او بوده ولیکن در بحث ادب این همه وسواس نداریم! در حلم و وفا اسوه ی اهل دو جهان است بر امر ولی این همه حساس، نداریم! با یک رجزش سُفت سپاه عمر سعد چون او به سخن این همه سیّاس، نداریم ما لاف زدیم و سخن از عشق بگفتیم وقتی خبر از آن همه احساس نداریم! (ح.جعفری) @manzome_man
از غیر او پروا کنید؛ تا رو به او پر وا کنید...
- رقص قاصدک ها ... آمدی آشوب کردی حالِ قلبِ خسته‌ام را رویِ هر دیوارِ این دل حک شده "جئنا لنبقیٰ" عقلِ من، مردی مجاهد، قلبِ من خاکِ اهورا چشمِ تو یک مینِ مخفی پشتِ آن مژگانِ زیبا آخر ای مجنونِ عاشق‌پیشه‌یِ مبهوت و شیدا اندکی کم‌تر بکن نامهربانی با دل ما عقل گفته پشتِ بی‌سیمِ دلم با ترس و بلوا که تصاحب کرده این چشمت سه وادی را از این‌جا خواب و خور، فکر و خیال وخنده‌هایم را گرفتی مانده از این دل برایم گریه ها و دردسر ها آمدی جانم به قربانت، ولیکن مهربان‌تر بایدت با قلبِ غُدّ و شرزه‌ام مهر و مدارا عاقبت یا سهم تو من می‌شوم یا می‌روی و می‌شوم شهری خرابه، غرق رقص قاصدک ها... (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- رقص قاصدک ها ... آمدی آشوب کردی حالِ قلبِ خسته‌ام را رویِ هر دیوارِ این دل حک شده "جئنا لنبقیٰ"
.🤍 رقص قاصدک ها هم یه شعر خیلی دلیه؛ درست نیم ساعت قبل از اون‌که پنجاه و خورده‌ای مهمون هم‌زمان بیان خونه‌مون! بیت اولش اومد و منم از دست مامانم در رفتم، نشستم تو اتاق و تند تند یادداشت کردم تا جایی نره! بقیشم زود اومد.. زود اصلاح شد. به اصـطلاح خودمون سبک افتاد! و از اون شعرایی بود که برای خودم، تو ذهنم، تک تک صحنه‌هاشو نقاشی کرده بودم! چرک نویسشم نگه داشتم👀. بفرستم براتون؟! .🤍