فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: 🌱هرکه صبحش با سلامی
بر حسین آغازشد
حق بگویدخوش به حالش
بیمه زهرا شد
روزتون حسینی
ای عاشقان اباعبدالله
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک ورحمة الله وبرکاته🏴🤲
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
صبحتون_معطربه_عطرشهدا
التماس_دعا
🤲🏻🤲🏻🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
صبحتون_شهدایی📿
🥀امروز سی وچهارمین
روز چله شهداس🥀
🌹 یک تسبیح صلوات 🌹
برای سلامتی وفرج
✨ امام زمان عج✨ بفرستید وثوابش هدیه کنید به روح پاک
⚘️شهیدرجبعلی_حسینیفهرجی⚘️
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹التماس دعای فرج
🇱🇧🇵🇸مردان وِلایی🇮🇷
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد
🥀🕊شهید بزرگوار رجبعلی حسینیفهرجی
🍃تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۳/۴
🍃محل ولادت: یزد _ روستا فهرج
🥀🕊تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۲/۲۵
🥀🕊محل شهادت: سلماس _ کردستان _ درگیری با کومله
🥀مزارشهید:بقعه حویط بن هانی شهدای فهرج
🍃🌸زندگینامه شهید رجبعلی حسینیفهرجی :
🍃رجبعلی حسینی فهرجی چهارم خرداد ۱۳۴۳ در روستای فهرج یزد چشم به جهان گشود پدرش محمد رضا کشاورز بود و مادرش صفا خانم خانه دار بود.
🍃او فرزند دوم خانواده بود دوران کودکی را به سختی گذراند زیرا در کودکی سینه اش سوخته بود خیلی حالش خوب نبود اما خدا می خواست او عاقبت به خیر بشود.
🍃پسری مهربان و خوش اخلاق بود از همان کودکی در کار کشاورزی به پدرش کمک می کرد حتی به همسایه ها نیز کمک می کرد تا ابتدایی بیشتر درس نخواند و به بنایی رفت در خانه شان حمام نداشتن او می رفت بنایی و بعد به جای دست مزد بنا را به خانه آورد و برای خانه حمام ساخت.
🍃اوایل انقلاب اسلامی در تظاهرات شرکت می کرد و عضو فعال بسیج بود شب ها نیز در پایگاه بود و به گشت زنی می رفتند...
در ۱۸ سالگی وارد نیروی انتظامی شد و عازم جبهه های نبرد شد.
🍃او در کردستان بود مادرش تعریف می کرد، بعضی وقتا تا شش ماه ازش خبر نداشتم برای مادرش تعریف می کرده خیلی وقت ها آب خوردن یا غذایی گیرمان نمی آمد برف ها را آب می کردیم و می خوردیم.
نان های خشک شده را می خوردیم یکسال و نیم در آن مناطق خدمت می کرده
🕊سرانجام پس از مجاهدت های خالص خود در تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۶۳ در سلماس استان کردستان در در گیری با کومله محاصره و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مزار وی در بقعه حویط بن هانی شهدای فهرج است.
✍📚نقل چند خاطره از زبان مادر گرامی و پدر بزرگوار شهید رجبعلی حسینیفهرجی:
🍃مادر شهید میگوید:«رجبعلی پسری مهربان و آرامي بود همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند هیچ وقت کاری نمی کرد من و پدرش ناراحت شویم در کار های کشاورزی به پدرش کمک می کرد در سن کم به بنایی نیز می رفت چون او در خانواده پر جمعیت بود.
می خواست کمک خرج خانه باشد به بعد از انقلاب همراه بچه های محل به پایگاه روستایشان پایگاه اشرفی اصفهانی می رفت و شب تا صبح به گشت زنی و نگهبانی می پرداخت در سن 18سالگی به عنوان سرباز نیروی انتظامی ثبت نام کرد به جبهه های نبرد شتافت او یکسان و نیم در شهر سلماس کردستان خدمت کرد.
🍃همچنین مادر شهید نقل می کند:
هر وقت به مشکلی بر می خوردم،بهش می گفتم.
یک سال می گفت:«می خواستم سالگرد بگیرم دستمان خالی بود ما هر سال در مسجد جامع محلمان برایش مجلس می گرفتیم.
رفتم به مسجد یک دفعه منقلب شدم خیلی گریه کردم ساعتی آنجا بودم احساس خستگی می کردم خوابم برد در عالم خواب فرد سبز پوش را دیدم مقداری اسکناس سبز به من داد و گفت:«چقدر میگویی پول ندارم این پول.
از آن روز هیچ وقت بی پول نشدم.
🍃خاطره ای از زبان پدر شهید:
🍃پسرم بسیار مودب بود همیشه حرفم را گوش می داد.
تابستان گرم تیر ماه من به دِرو می رفتم او نیز با دهان روزه به کمکم می آمد وقتی هم به سربازی رفته بود برای مرخصی که بر می گشت مرتب به من کمک می کرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊