eitaa logo
مردان خدا 📿
367 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
879 ویدیو
60 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشجوی شهید محمدرضا دانیالی بروجردی 🌹 بیستم مهر ۱۳۴۵، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غلامرضا، ارتشی بود و مادرش،حدیقه نام داشت. دانشجوی کارشناسی در رشته ریاضی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۵، با سمت مسئول فرهنگی در حاج عمران عراق شهید شد. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص و تشییع به خاک سپرده شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. 🌹 shahidd.blog.ir/post/732 📿 @mardane_khoda
دانشجوی شهید سیدسعید میربهرسی 🌹 نام پدر: سیدهاشم محل تولد: مشهد تاریخ تولد: 1345/09/09 شغل: دانشجو - دانشگاه لرستان تاریخ شهادت: 1365/03/02 محل شهادت: حاج عمران 🌹 Shahidd.blog.ir/post/731 📿 @mardane_khoda
دانشجوی شهید عبدالرضا جدیدالاسلامی 🌹 ولادت: شنبه ۰۳ مهر ۱۳۴۴ محل ولادت: ازنا - روستای چشمه درگاه شهادت: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۵ محل شهادت:حاج عمران عملیات : خلاصه زندگی‌نامه سوم مهر ۱۳۴۴،‌ در روستای چشمه درگاه از توابع شهرستان ازنا به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش ماه سلطان نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه لرستان بود. از سوی بسیج به جبهه رفت. بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۶۵،‌ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در شهرستان زادگاهش به خاک سپردند. 🌹 shahidd.blog.ir/post/733 📿 @mardane_khoda
شهید علی راست رشیدپور 🌹 فرزند : میرولی تاریخ ولادت : ۱۳۴۰/۰۹/۰۳ محل ولادت: خرم آباد تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۰۴/۱۹ محل شهادت : شرهانی مزار : گلزار شهدای بهشت رضا - شهرستان خرم آباد سوم آذر ۱۳۴۰، در روستای هرو از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش میرولی، کشاورز بود و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. گروهبان دوم ارتش بود. در جبهه حضور یافت. نوزدهم تیر ۱۳۶۴، با سمت خدمه تانک در شرهانی بر اثر انفجار تانک به شهادت رسید. مزار او در بهشت رضای شهرستان زادگاهش واقع است. 🌹 shahidd.blog.ir/post/734 📿 @mardane_khoda
روح ما هم مانند جسممان چرک می‌شود و نیاز به شست و شو دارد! استغفار، حمامِ روح است؛ 📿 @mardane_khoda
Hamed_Zamani___Nahelatal_Jesm_(320).mp3
7.99M
ناحلته الجسم یعنی نحیف و دل شکسته میری😭😭😭 جوونی اما مادر پیری بهونه‌ی سفرمیری… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ کانال رسمی شهید علی آقا عبداللهی @shahidaghaabdoullahi
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبت‌های مجید رضا رهنورد خطاب به : 🔹 آخه تو انسان هستی یا نه؟ این فیلم رو خودم گفتم بگیرن که بعدا چند نفر مثل منو بدبخت نکنی 🇮🇷 @karvane2
زندگینامه خلبان شهید علی کیارش ولادت : ۱۳۳۲ خرم آباد شهادت : ۱۳۵۹/۰۹/۲۳ محل شهادت : بستان جالب است که امشب شب شهادت شهید است! شادی روح پاکش صلواتی بفرستید 🌹 🌹 shahidd.blog.ir/post/740 📿 @mardane_khoda
زندگینامه خلبان شهید علی کیارش🌹 نام پدر: مسح عالی متولد 1332 خرم آباد تاریخ شهادت:1359/9/23 محل شهادت : بستان ، جنوب رودخانه کرخه علی کیارش در سال 1332 در روستای ازنا سگوند از توابع خرم آباد لرستان متولد شد و دوران تحصیلی اش را در دبستان روستای ایمان آباد شروع و کلاس ششم را در دبستان حکیم نظامی ازنا پشت سر گذاشت. بعد از آن به علت نبودن دبیرستان در ازنا برای ادامه تحصیل به شهرستان خرم آباد عزیمت نمود و دوران دبیرستان را در دبیرستان امام خمینی فعلی واقع در خیابان 13 آبان با موفقیت سپری کرد. همزمان با تحصیل در رشته ورزشی بوکس تمرین می کرد. کیارش در خانواده ی متوسط کشاورز و مذهبی رشد نمود و در سال 1351 در هوانیروز ارتش ثبت نام کرد. وی برای گذراندن آموزشهای لازم وارد پایگاه فعلی شهید وطن پور اصفهان شد و بعد از طی آموزشهای پرواز با هلی کوپترهای کبری انتخاب شدند.ایشان به علت رتبه های عالی که هنگام آموزش کسب می کرد به عنوان مربی آموزش هلی کوپتر انتخاب شد و در همان پایگاه محل آموزش خود مشغول آموزش خلبانان جدید شد. علی با استشمام عطر انقلاب اگرچه یک فرد نظامی بود ولی به صف انقلابیون پیوست و همزمان با خدت به کشور و آموزش خلبانهای جوان سعی می کرد تا با طرق مختلف رفتاری و گفتاری اعتراض خود را نسبت به رژیم وقت بیان کند. کیارش قبل از عید سال 1356 به خانواده اطلاع داده بود که می خواهد به مرخصی بیاید ولی با سپری شدن ایام تعطیل به منزل مراجعه نکرد. با پیگیریهایی که به عمل آوردیم. متوجه شدیم که ایشان چون با چند تن دیگر از خلبانان در پایگاه اعتصاب کرده بودند چند روزی را در بازداشتگاه پایگاه بازداشت بوده اند. علی کیارش در سال 1358 ازدواج کرد و صاحب پسری به نام بابک شد. در سال 1359 به کردستان اعزام شد و به مقابله با اشرار و معارضین پرداخت و پس از شروع جنگ عراق علیه ایران کیارش سه ماموریت را با موفقیت در منطقه جنوب انجام داد. در روز ۱۳۵۹/۰۹/۲۲ جهت انجام ماموریتی بر روی رودخانه کرخه به پرواز درآمد و پس از تار و مار کردن ارتش بعثی به پایگاه برمیگردد و شب ۱۳۵۹/۰۹/۲۳ برای ادامه ی عملیات با شش هلی کوپتر جنگی به منطقه اعزام می شوند که پس از انجام عملیات، هلی کوپتر ایشان مورد اصابت گلوله های دشمن قرار می گرد.هلی کوپتر را در پایگاه شکاری دزفول می نشاند ولی کیارش سخت مجروح شده بود وی را به بیمارستان داخل پایگاه منتقل می کنند.پس از اقدامات اولیه با تهران تماس گرفته می شود و درخواست یک هواپیما برای انتقال کیارش به بیمارستان در تهران می کنند که یک ساعت بعد این اقدام صورت می گیرد اما علی قبل از انتقالش به تهران در همان پایگاه دزفول به شهادت می رسد. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوهی در گلزار شهدای خرم آباد به خاک سپرده شد. Shahidd.blog.ir/post/740 📿 @mardane_khoda
امیر سرلشگر خلبان شهید علیرضا حراف 🌹 از شهدای قهرمان هوانیروز ولادت : ۱۳۳۲ شیراز شهادت : ۱۳۶۱/۰۲/۱۰ در منطقه خرمشهر زندگینامه و خاطرات شهید ↙️ 🌹 shahidd.blog.ir/post/737 📿 @mardane_khoda
زندگینامه خلبان شهید علیرضا حراف امیر سرلشکر خلبان شهید علیرضا حراف یکی از خلبانان هوانیروز ارتش در دفاع مقدس است که در سال ۱۳۳۲ در شیراز در یک خانواده مذهبی متولد شد. او دوران کودکی و نوجوانی و همچنین دوران ابتدایی و دبیرستان خود را در زادگاهش گذراند و موفق به اخذ دیپلم شد. اوایل سال ۱۳۵۱ بود که به علت علاقه خود وارد هوانیروز ارتش شد و بعد از گذراندن دوره‌های نظامی و زبان انگلیسی برای یادگیری پرواز با بالگرد وارد دوره‌های آموزش پرواز شد. چندی بیشتر نگذشته بود که دوره های خلبانی را با موفقیت گذراند و برای خدمت به هوانیروز مسجد سلیمان اعزام شد. یکی از ویژگی‌های ذاتی علیرضا هوش بسیار بالای او بود، اساتید آمریکایی که علیرضا زیر نظر آن‌ها آموزش می‌دید از این ویژگی او آگاه شده بودند و به همین دلیل پس از پایان آموزش‌های خلبانی او را به دوره آموزش استاد خلبانی اعزام کردند. همین هوش او باعث شد تا علیرضا علاوه بر اینکه خلبان خوبی بود به یک استاد خلبان ماهر بالگرد کبرا نیز تبدیل شود و در جوانی با سن کم خود خلبانان بسیاری را آموزش دهد. خلبانی که با خدا مصاحبه کرده بود... شهید علیرضا حراف همچون سایر همرزمان خود با آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان مبارزه با دشمن بعثی شد و با شجاعتی مثال زدنی به قلب دشمن می زد. او با مهارت بالای خود در هر پرواز علیه ارتش بعثی تلفات بیشتری را بر بدنه ارتش بعثی وارد می کرد و حماسه های بسیاری در میدان نبرد آفرید. دهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۶۱ بود که امیر خلبان شهید علیرضا حراف در یکی از پرواز های خود به همراه دیگر همرزمش امیر خلبان شهید قدرت‌الله خدادادی در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) در حالیکه مشغول به انهدام تجهیزات دشمن بعثی بودند هدف اصابت موشک قرار می گیرند و با پیکری سوخته دعوت حق را لبیک می گویند. از او دو فرزند به یادگار مانده است که یادگاران جاودانی شهید علیرضا حراف هستند. او از نخستین خلبانانی بود که به پاس اسارت گرفتن دشمن به درجه تشویقی و تقدیرنامه مفتخر شد. شهید حراف آن‌چنان از خود گذشته و ایثارگر بود که وقتی خبرنگاران برای مصاحبه با او هجوم می‌بردند عنوان می‌کرد: من با خدا مصاحبه کرده‌ام و نیاز به مصاحبه با شما ندارم. اولین اسرای عراقی که از هلیکوپتر در گرفتن آن‌ها استفاده شد توسط سروان خلبان علیرضا حراف صورت گرفت. داستان را جناب آقای حسن حراف، برادر محترم شهید حراف اینگونه تعریف می‌کند؛ طبق گفته شهید حراف قبل از شهادت که بنده شنیدم، در عملیات فتح المبین بعد از انهدام تجهیزات نیروهای عراقی بوسیله رزمندگان، شهید حراف مشاهده می‌کند که حدود ۱۷ نفر از از نیروهای بعثی در حال فرار هستند. حراف بلافاصله هلیکوپترش (کبرا) را جلوی آن‌ها نشانده و دست خالی بدون هیچ ترس و واهمه‌ای از هلیکوپتر پیاده شده و به سمت آن‌ها می‌رود. یکی از آنهاخود را به مردن زده بود و شهید حراف ضمن حواله یک لگد جانانه به مزدور فوق، اسلحه‌ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت می‌گیرد و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت جبهه تخلیه می‌شوند. همان اسلحه به عنوان تشویق این عمل شجاعانه، به شهید حراف اهدا می‌گردد. ✍ وصیت‌نامه شهید علیرضا حراف «بسم الله الرحمن الرحیم به نام الله در هم کوبنده ستمکاران و سلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن؛ و درود بر شهیدانی که با خون خود درس آزادگی و بندگی خدا را به ارمغان آوردند. سلام بر پدر و مادر و همسر و فرزندان عزیزم هم اکنون در کمال صحت و سلامتی می‌باشم و عازم جبهه حق برعلیه باطل می‌باشم. لازم دانستم که چند کلمه‌ای بر روی کاغذ بیاورم. همسر عزیزم: می‌دانم که خیلی ناراحت هستی و از یک طرف هم مطمئن هستم که خوشحالی که شوهرت در راه خدا شهید شده است و به هدف خودش رسیده. همسرم تو را به خدا می‌سپارم و بچه‌های عزیزمان را به تو که آن‌ها را برای ادامه راه پدرشان تربیت می‌کنی و خودت هم که تا به حال هدفی جزء الله نداشته‌ای ادامه دهنده راه خود خواهی بود. فززند سوممان را اگر پسر بود علی رضا یا مجتبی نام گذاری کنید و اگر دختر بود مریم بنامید. تمامی شما را به خدای بزرگ می‌سپارم. صحبت زیاد داشتم ولی همه فراموش شد. از طرف من از تمام اقوام طلب آمرزش نماید.» شادی روح شهید صلوات🍀 🌹 shahidd.blog.ir/post/737 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از دستان پُر از مهر کانال رسمی مرکز نیکوکاری حضرت بقیه الله عج
🖋 مرحوم کشمیرے ؛ جهت روشنے دل بعد از نماز عصر 70 بار استغفار کن که امام صادق ؏ فرمود 700 گناه را ببرد 【أستَغفِرُ اللّهَ رَبّی وأتُوبُ إلَیه】 📚 روح و ریحان 83 ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/282722533C79fdd71e39 ┄┅═✧❁🌺❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج شیخ جعفر مجتهدی، یکی از عارفان مدفون در حرم مطهر رضوی 🔹وارد صحن آزادی حرم مطهر رضوی که می‌شوید سراغ حجره شیخ جعفر مجتهدی را اگر بگیرید اتاقی را به شما نشان می‌دهند که وقتی به آن وارد می‌شوید گویی آنجا مجمع خوبان و عالمان است. به هر گوشه‌اش که می‌نگری نامی حک شده است که در دل تاریخ و در سرگذشت عارفان و عالمان دین به یادگار مانده است. 🔹در سمت راست شما سنگی است که بر روی آن حک شده است عبد صالح حاج شیخ جعفر مجتهدی، آرامگاه عارفی که کرامات و سلوک و فضائل اخلاقی‌اش شهره همگان بود. 📿 @mardane_khoda
سردار بی‌سر شهید جلال کاوند فرمانده تیپ مستقل ۱۴۵ مصباح‌الهدی 🌹 شهید جلال کاوند در اولین روز بهاری سال ۱۳۳۲ در خانواده‌ای مذهبی در بروجرد چشم به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی در بروجرد سپری کرد و هنگام فراغت از تحصیل به‌ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی و تحصیلی خود را به دست می‌آورد و از این راه نیز به خانواده خود کمک می‌کرد. همیشه آرزو می کرد که مانند امام حسین علیه السلام بدون سر به شهادت برسد . آری او با رسیدن به این بُعد معنوی واقعاً با فرق خونین به لقای یار رفت و شهید جلال کاوند در تاریخ دوم خرداد ماه 1365 در منطقه­ حاج عمران به علت اصابت ترکش دشمن، سرش از بدن جدا شد و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود رسید. ✍ قسمتی از وصیت‌نامه شهید «زندگی من سراسر مبارزه بود، هدف این مبارزه چیزی جز برپایی اسلام نبود، خورشید اسلام طلوع کرد و آن کسی نبود جز امام خمینی که ما را به صراط مستقیم هدایت کرد، من و برادرانم، خودمان را وقف راه این خورشید درخشان کردیم. در کارگاه خیاطی، استادِ برادرم جمال بودم؛ ولی او با شهادتش مرا شاگرد خود ساخت و راه عاشق شدن را به من آموخت، حالا دیگر چیزی از خداوند به‌جز شهادت نمی‌خواهم، می‌دانم که به این فیض عظیم خواهم رسید چه زیباست مانند حسین بی سر به لقا یار رفتن. توصیه من بر تمام منتظران مهدی این است که دنبال اسلام بروید که اسلام، چیزی جز اطاعت از نیست که همانا استمرار حرکت انبیاست. شادی روح پرفتوح شهید صلوات 🌹 shahidd.blog.ir/post/374 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ورود پیکرهای ۵۵ شهید دفاع مقدس به ایران 🔹این شهیدان مربوط به عملیات‌های والفجر ۳، کربلای ۱، عاشورا، مطلع والفجر، مسلم ابن عقیل، والفجر ۴، والفجر ۹، نصر ۷ و عملیات‌های ایذایی دشمن و ضد‌انقلاب در سال‌های‌ نخست انقلاب و تک‌های دشمن در سال‌های پایانی جنگ هستند. 📿 @mardane_khoda
شهیدی از ارامنه که در منطقه عملیاتی حاج عمران به شهادت رسید شهید رایموند باغرامیان (خاتون نژاد) از جمله دلاوران دفاع مقدس است. شهید عزیز در تاریخ ۲۶ تیر ماه ۱۳۴۲ در شهر تهران متولد شد. در شش سالگی به همراه خانواده به شهرستان اصفهان نقل مکان کرد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدارس ارامنه «آرمن و کاتاریتیان» گذراند و پس از آن در دبیرستان ابوذر اصفهان در رشته صنایع فلزی مشغول به تحصیل شد. در سال 1364 همراه دوستان خود به خدمت سربازی رفت. پس از اتمام دوره آموزشی در مرکز آموزشی 05 کرمان، به لشکر 64 ارومیه (قسمت توپخانه) پیوست. پس از مدتی به شهرستان پیرانشهر اعزام شد و در تاریخ 29 اردیبهشت ماه سال 1365 در منطقه حاج عمران بر اثر موج شدید ناشی از انفجار در زمان تک هوایی دشمن بعثی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید رایموند باغرامیان پس از انجام مراسم مذهبی، با حضور پرشور صدها نفر از ارامنه شاهین شهر و اصفهان در حالی که با برگزاری راهپیمایی علیه حکومت بعثی صدام حسین، اسرائیل و حامیان جانی آنان همراه بود، در فضایی آکنده از غم و اندوه در گورستان ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد. یکی از سخنرانان در نطقی اعلام کرد: امروز، نام رایموند عزیزمان در کنار اسامی ارمنیانی قرار می‏گیرد که با نثار زندگی خود در راه آزادی و خوشبختی ملت ایران، باعث سربلندی و عزت جامعه ارمنی شده‏ اند. در این لحظه که پیکر جوان او را به خاک می‏سپاریم امیدواریم تا خون ریخته شده وی، موجبات تحکیم بیشتر روابط ارمنیان با دیگر هم‏وطنان مسلمان خویش را فراهم آورد. shahidd.blog.ir/post/743 📿 @mardane_khoda
شهیدی از ارامنه که در منطقه عملیاتی حاج عمران به شهادت رسید 🌹 🇮🇷 شهید رایموند باغرامیان : شهید رایموند باغرامیان (خاتون نژاد) از جمله دلاوران دفاع مقدس است. شهید عزیز در تاریخ ۲۶ تیر ماه ۱۳۴۲ در شهر تهران متولد شد. در شش سالگی به همراه خانواده به شهرستان اصفهان نقل مکان کرد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدارس ارامنه «آرمن و کاتاریتیان» گذراند و پس از آن در دبیرستان ابوذر اصفهان در رشته صنایع فلزی مشغول به تحصیل شد. در سال 1364 همراه دوستان خود به خدمت سربازی رفت. پس از اتمام دوره آموزشی در مرکز آموزشی 05 کرمان، به لشکر 64 ارومیه (قسمت توپخانه) پیوست. پس از مدتی به شهرستان پیرانشهر اعزام شد و در تاریخ 29 اردیبهشت ماه سال 1365 در منطقه حاج عمران بر اثر موج شدید ناشی از انفجار در زمان تک هوایی دشمن بعثی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید رایموند باغرامیان پس از انجام مراسم مذهبی، با حضور پرشور صدها نفر از ارامنه شاهین شهر و اصفهان در حالی که با برگزاری راهپیمایی علیه حکومت بعثی صدام حسین، اسرائیل و حامیان جانی آنان همراه بود، در فضایی آکنده از غم و اندوه در گورستان ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد. یکی از سخنرانان در نطقی اعلام کرد: امروز، نام رایموند عزیزمان در کنار اسامی ارمنیانی قرار می‏گیرد که با نثار زندگی خود در راه آزادی و خوشبختی ملت ایران، باعث سربلندی و عزت جامعه ارمنی شده‏ اند. در این لحظه که پیکر جوان او را به خاک می‏سپاریم امیدواریم تا خون ریخته شده وی، موجبات تحکیم بیشتر روابط ارمنیان با دیگر هم‏وطنان مسلمان خویش را فراهم آورد. 💠 خاطرات شهید «رایموند باغرامیان» به روایت برادرش: شهید «رایموند باغرامیان» شخصیتی دوراندیش و دوست داشتنی داشت و بسیار خوش اخلاق و خانواده دوست بود. خانواده وی عبارت بودند از: مادر، برادر بزرگتر (رازمیک)، برادر کوچکتر (رافیک) و یک خواهر (روبینا). گفتنی است که در زمان حیات شهید، پدر محترم ایشان در سال 1361 وفات نموده بودند. پس از فوت پدر، وی سرپرستی خانواده اش را با کار و تلاش فراوان به عهده گرفت. علاقه بسیار زیادی به ورزش، خصوصاً رشته فوتبال داشت. پیش از شهادت، به صورت رسمی در تیم فوتبال «آرارات» (الف) اصفهان که بعداً به نام «سِوان» تغییر یافت، مشغول به فعالیت بود که در سطح باشگاهی اصفهان به افتخاراتش افزوده گشت. در عین حال، وی عضو تیم فوتبال جوانان اصفهان نیز بوده و همیشه چهره خندانی داشت. در زمان آخرین مرخصی‌اش، به هنگام حضور در آغوش خانواده با چهره‌ای خندان اظهار داشت: این آخرین مرخصی‌ام خواهد بود و این بار، شربت شهادت را خواهم نوشید. 🌹 shahidd.blog.ir/post/743
شهید رایموند باغرامیان 🌹 از شهدای ارامنه اصفهان زندگینامه و خاطرات در اینجا ↙️ shahidd.blog.ir/post/743 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کاروان انقلاب
شباهت جالب چهره‌‌ی ‎ در دوران جوانی با چهره‌ی ‎ 🇮🇷 @karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
📌 ۲۷ آذر ماه سالروز شهادت دکتر مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه گرامی باد 🇮🇷 @karvane2
زندگینامه سرباز رشید اسلام شهید ذبیح الله آموزگار 🌹 ولادت : ۱۳۴۶/۰۸/۰۳‌ الیگودرز شهادت: ۱۳۶۸/۰۳/۱۲ شلمچه صداقت ، ساده زیستی ، جوانمردی و شجاعت از خصیصه های ویژه ذبیح الله بود که او را در میان اطرافیان زبانزد خاص کرده بود . احترام به دیگران ، تحمل مشکلات و صبوری در مقابل دشواریها ، درسهای نیکی بود که از او برای دوستانش به یادگار مانده است. زندگینامه کامل در اینجا ↙️ shahidd.blog.ir/post/754 📿 @mardane_khoda
زندگینامه سرباز رشید اسلام شهید ذبیح الله آموزگار 🌹 در سومین روز آبان سال ۱۳۴۶ در شهرستان الیگودرز میان خانواده ای متدین و زحمتکش کودکی به دنیا آمد که با تأسی به حضرت ابراهیم (ع) او را «ذبیح الله» نامیدند تا در آینده ای نه چندان دور ذبیح راه خدا شود و چون مولایش حسین (ع) در راه دفاع از آرمانهای اسلامی بند از بندش بگسلند. از همان کودکی در کنار سجاده ی پدر نشست و با تماشای قیام و قعود وی در مقابل پروردگار عالمیان ، با احکام نورانی اسلام آشنا شد و به انجام آنها پرداخت. آن گاه که گامهایش توان پیمودن راه را یافت ، به سوی مدرسه رفت و دوره ی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان برد . سپس وارد هنرستان فنی شهید باهنر الیگودرز شد. ذبیح الله ، در دوران فراغت تحصیلی به کار می پرداخت و بخشی از هزینه های تحصیلی خود را تأمین می کرد. تحصیل او را از مسجد و عبادت جدا نکرد و همیشه سعی داشت در صف جماعت حضور داشته باشد . اگر چه بودند افرادی که از رفتارهای مذهبی وی عصبانی نشان می دادند و بارها سعی کرده بودند او را از رفتن به مسجد و یا جلسات دینی بازدارند. وی تا سال دوم هنرستان تحصیل کرد ، سپس سنگر آموزش را رها کرد و در سال 1366 لباس مقدس سربازی را پوشید . با درخواست وی ، به یگان کمیته انقلاب اسلامی منتقل و به جمع لشکریان روح الله (ره) از تیپ الحدید در آمد. صداقت ، ساده زیستی ، جوانمردی و شجاعت از خصیصه های ویژه ی ذبیح الله بود که او را در میان اطرافیان زبانزد خاص کرده بود . با احترام به دیگران و تحمل مشکلات و صبوری در مقابل دشواریها ، درسهای نیکی بود که از او برای دوستانش به یادگار مانده است. ذبیح الله ، از دوستداران ورزش بود و در رشته های کوهنوردی ، دومیدانی ، تنیس روی میز و ورزش باستانی فعالیت می کرد و در بعضی از آنها رتبه و جوائزی نیز بدست آورده بود . با اینکه در رشته ی راه و ساختمان تحصیل می کرد ولی در طراحی ، خطاطی و مینیاتور نیز دستی داشت و آثار زیبایی را خلق می کرد. مبارزه با طاغوت را از سن ده سالگی شروع کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مسیر حفاظت از دستاوردهای انقلاب قدم برداشت. در کسوت سربازی از خرم آباد به ازنا و از آنجا به خرمشهر منتقل شد و در منطقه ی شلمچه به پاسداری از مرزهای ایران اسلامی پرداخت . سرانجام در 1368/03/12 بر اثر اصابت تیر به سر و چشم وی به داخل رودخانه ی عرایض افتاد و همرزمانش بعد از تلاش فراوان توانستند پیکر او را که روح بلندش از آن پرواز و بسوی آستان مقدس دوست رفته بود ، پیدا کنند و برای خاکسپاری به زادگاهش آورند . همانگونه که وی وصیت کرده بود ، او را درکنار مزار دوستانش ، شهیدان سیدمصطفی و سیدجواد میرشاکی به خاک سپردند. ✍ خاطرات مادر شهید اگر لباس و با کفشی داشت و می‌دید دیگران ندارند به ایشان می‌داد. وقتی اعتراض می‌کردم، می‌گفت اصلاً صحبتش را نکن، تا نماز نمی‌خواند، امکان نداشت آب بخورد، هرکس با هر سنی که به ایشان کاری می‌داد، فقط می‌گفت چشم. در تظاهرات انقلاب نیمه‌های شب به شعارنویسی بر علیه شاه اقدام می‌کرد. پهلوان بود ورزشکار و هیکل بسیار درشت و خوبی داشت کشتی گیر بود، سه مرتبه ساواک آمد تا او را بگیرد، اما موفق نشد. ایشان روحیه قوی داشتند و می‌گفت من از آن‌ها زرنگ تر هستم. هرگاه وارد خانه می‌شد و نامحرمی در خانه بود یا الله می‌گفت تا کسی از حضور ایشان خجالت نکشد. هرگاه میهمان می‌آمد غذای آماده نداشتیم، هیچ حرفی نمی‌زد، خودش دستانش را بالا می‌زد و غذا درست می‌کرد. در دوران حملات هوایی عراق و بمباران شهرها می‌رفت و جنازه ها را غسل و کفن می‌کرد و قتی می‌پرسیدیم، می گفت: مگر از خدا نمی‌ترسید این‌ها کسی را ندارند در این وضعیت. شاید روزی این بلا به سر خودمان بیاید. خواب شیرین شبی در خواب دیدم که مرا به امام رضا (ع) می‌برند، گفت مادر چرا نشسته ای، گفتم پول ندارم. گفت شما بیا برو همه چیز هست و سپس دست مرا گرفت و وارد باغی شدیم و چند خوشه انگور چیدم. گفت این‌ها هم برای توشه راهت، حالا با ذوق و شوق برو.. که ناگهان از خواب بیدار شدم..... عاشق حضرت امام (ره) بودند. شهادتشان هم درست مصادف با ایام رحلت امام خمینی(ره) بود. روحش شاد و نامش جاودان - صلوات🍀 🌹 shahidd.blog.ir/post/754 📿 @mardane_khoda
شهید ابراهیم اسدالهی شهدای ازنا 📿 @mardane_khoda
آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی می­‌فرمودند: محضر آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی- اعلی اللّه مقامه الشّریف- بودم، کسی آمد و به ایشان گفت: آقا! من به نسخه­‌ای که برای شب­ خیزی به من دادید، مو به مو عمل کردم امّا موفّق نمی­‌شوم. آیه آخر سوره کهف را خوانده­‌ام، دعایی را که داده­‌اید، خوانده­‌ام، صدقه هم فرمودید دادم، همه کار کردم امّا موفق نشدم. آقا فرمودند: گوشَت را جلو بیاور تا چیزی در گوشَت بگویم. چیزی به او گفتند که دیدیم سرخ شد و عقب نشست. بعد فرمودند: این را انجام بده، درست می­‌شود! آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: بعدها که آن شخص پیش من آمد، خودش برایم گفت: آن روز آقا فرمودند: تو چند روز است که در منزل بد اخلاقی می­‌کنی و با همسر و بچّه­ هایت قهری، با این حال می­ خواهی خدای متعال باز توفیق شب­ خیزی به تو بدهد؟! هیهات! این­ ها که هیچ، اگر خضرِ نبی هم تعلیمی به تو بدهد، توفیقِ شب­ خیزی نخواهی داشت! ╭═━⊰🍃🖤🖤🍃⊱━═╮       📿 @mardane_khoda