سال 1367، ماه محرم 🌹
دو سال از شهادت محمد می گذشت. مادر بر اثر سانحه ای دچار شکستگی پا شد و خانه نشین. ایام محرم بود، اما مادر نمی توانست مثل هر سال در کارهای مسجد شریک باشد. روز هشتم محرم، مادر دیگر طاقت نیاورد و به هر سختی بود راهی مسجد شد وهمراه دیگران برای شام عزاداران، سبزی پاک کرد. فردا هم همینطور. شب عاشورا بود و مادر گوشه مسجد نشسته بود وهمراه روضه خوان و مردم عزاداری می کرد که دلش شکست. رو کرد به حسین فاطمه(ع) و عرض کرد: یا امام حسین(ع)، اگر این عزاداری من مورد قبول شماست لطفی کنید تا این پای من خوب شود؛ تا فردا که برای کار کردن می آیم نخواهم از دیگران کمک بگیرم. آقا، اگر پایم خوب شود می روم توی آشپزخانه و تمام دیگ های غذا را می شویم. مادر آمد خانه و خوابید. سحر که بیدار شد، هنوز دردمند بود و خسته. نماز صبحش را خواند، رو کرد به کربلا و گفت: آقاجان، صبح آمد و پای من هنوز خوب نشده... با آقا نجوا می کرد که دوباره خوابش برد. خوابی پربرکت که هم مادر را بهره مند کرد و هم حالا که بیست سال از آن سحر می گذرد، دیگران را.
مادر خواب دید که در مسجد المهدی(عج) است و مسجد بسیار شلوغ است. کسی گفت: یک دسته دارند برای کمک می آیند. مادر رفت دم در مسجد و دید یک دسته عزادار می آیند. دسته ای منظم، یک دست سفیدپوش با نواری مشکی و کفنی که بر گردنشان است. دسته جوان هایی که سه به سه حرکت می کردند، نوحه می خواندند و سینه می زدند.
نوحه خوانشان شهید سعید آل طاها بود که جلوی دسته حرکت می کرد. مادر با تعجب پیش خودش گفت: سعید که شهید شده بود، پس اینجا چه کار می کند و تازه متوجه شد که این دسته، افراد عادی نیستند و شهدایند. دسته، بر سر و سینه زنان وارد مسجد شد و آهسته رفت به طرف محراب و آنجا مشغول عزاداری شد. مادر، دسته را دور زد و کنار پرده ایستاد. دسته را نگاه می کرد. دسته ای که پر از نور بود، پر از شهید. وقتی عزاداری تمام شد، محمد از دسته جدا شد و کنار پرده، آمد پیش مادر. دست انداخت گردن مادر و او را بوسید و مادرش هم محمد را بوسید و گفت: محمد، خیلی وقت است ندیدمت. محمد گفت: مادر از وقتی شهید شده ام بزرگ تر شدهام. آنجا سرم خیلی شلوغ است. شهید حسن آزادیان هم از دسته جدا شد و آمد پیش مادر و گفت: حاج خانوم، خدا بد ندهد. طوری شده؟ محمد گفت: مادرم طوریش نیست. مادر اینها چیست که دور پایت بسته ای؟ مادر گفت: چند روزی است خورده ام زمین، پایم درد می کند. ان شاءالله خوب می شوم. محمد گفت: مادر چند روز پیش رفته بودیم کربلا. من یک پارچه سبز برای شما آوردم. می خواستم دیدن شما بیایم، آزادیان گفت: صبر کن باهم برویم، تا اینکه امروز اول رفتیم زیارت امام خمینی و حالا هم آمدیم دیدن شما. بعد محمد پارچه ای را که از کربلا آورده بود از روی صورت تا مچ پای مادر کشید و بعد نشست و تمام باندهای پای مادر را باز کرد و شال را دور پایش بست و به مادر گفت: پایت خوب شد. حالا شما بروید توی زیرزمین دیگ ها را بشویید. این درد هم برای استخوانت نیست، عضله پایت است که درد می کند.
مادر دید دو نفر از شهدا دارند باهم می روند انتهای مسجد. مادر گفت: محمد اینها کی هستند؟ گفت: اینها بچه های شکروی هستند. مادرشان پای دیگ توی زیرزمین است. دارند می روند به او سر بزنند. یک شهید دیگر هم از دسته جدا شد و رفت دم در مسجد. مادر پرسید: مادر او کیست؟ محمد گفت: آن یکی هم رئیسان است. پدرش دم در است. می رود به او سر بزند.
حسن آزادیان گفت: حاج خانوم، شما قول داده بودید به خانم ها اگر خوب شدید چهارتا ماشین بیاورید و آنها را زیارت امام خمینی ببرید. من این چهارتا ماشین را آماده کرده ام. دم در است. بروید خانم ها را ببرید.
مادر از خواب بیدار شد. هنوز در خلسه خوابی بود که دیده بود. حیرت زده و مدهوش. فضا پر از عطر بود. مادر نشست. پایش سبک شده بود. دید تمام باندها باز شده اند و روی تشک ریخته. شال سبزی که محمد بسته بود، به پایش است. بوی عطر سرمستش کرده بود...
💚اثبات نیازمند بودن ما به شهدا ـ توسل
سال ۱۳۸۷
حالا بیست سال از آن زمان می گذرد. #شال_سبز با همان عطر و بوی بهشتی اش هست؛ همان شالی که آیت الله العظمی گلپایگانی نیم سانتش را از مادر محمد گرفت؛ همان شالی که هنوز خیلی ها را به برکت امام حسین(ع) شفا میدهد؛ همان شالی که اثبات حقانیت خانواده های شهدا شد و مایه عزت مادران صبور شهدا.
قصه زیبای #شال را سال ها پیش شنیدم، اما هیچ وقت پی گیر نشده بودم تا لذت بوییدن آن را ببرم. وقتی که روزیمان شد رفتیم دست بوس مادر شهید محمد معماریان، کنار تمام زیبایی های وجودش از برکت عطر بهشتی شال هم بهره مند شدیم. تا یادم نرفته بنویسم که مادر نذرهایش را ادا کرد و به جای چهار ماشین، هشت تا اتوبوس گرفت و همه را برد زیارت امام خمینی.
آوازه این شال تا خیلی شهرها رفته است
و به برکت شهدا ما هم نصیب بردیم.
#مردان_خدا
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
29.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️رفیق بازی هم حدی دارد!🤔
🔹امام جمعه انقلابی لاهیجان
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
نيروهاي لشكر 84 خرمآباد در كنار حضرت آيتالله خامنهای (نفر وسط رديف ايستاده) و شهيد مجيد حدادعادل(نفر دوم نشسته از چپ) سال 1359؛
عكس از آرشيو: سرهنگ پاسدار اصغر بهرامي (نفر سوم از راست در رديف بالا)
🔻مقام معظم رهبری از روزهای اول دفاع مقدس در کنار رزمندگان دلاور ارتشی و سپاهی حضور فعال، مؤثر و مستمر داشتند.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهیدی که به خاطر شجاعتش از شهید همت هدیه گرفت
شهید نریمان حیدری🌹
زندگینامه
#نامه_شهید_همت
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید نریمان حیدری متولد اول اردیبهشت 1334 در شهرستان هرسین بود و بزرگشدهی شهر خرمآباد. دو ساله بود که خانوادهاش از هرسین به دیناروند خرمآباد مهاجرت کردند. نبوغاش از همان کودکی معلوم بود، دو کلاس را یکی میکرد و از شاگردان ممتاز بود. دست تقدیر او را به ارتش کشاند و بعد از گذراندن دورههای آموزشی، سال 57 در لشکر 84 خرمآباد مشغول به خدمت شد.
کتابخانهی کوچکی داشت و آثار شهید دستغیب را مطالعه میکرد.
بعد از مدت کوتاهی، انقلاب به اوج خودش رسیده بود که با دستور امام پادگان را ترک کرد و به مردم پیوست.
🟠بعد از انقلاب به مدت دو سال راهی کردستان شد تا حافظ مردم کردستان و انقلاب در مقابل دموکرات ضدانقلاب باشد. در عملیاتها داوطلبانه شرکت میکرد و شجاعتش زبانزد بود به طوری که در یکی از عملیاتها دو درجه ترفیع و یک اسلحه کلاشینکف از شهید ابراهیم همت هدیه گرفت. علاوه بر شجاعت، تواضع و رفتار خوبش با سربازها و افسران ارتش باعث محبوبیتش شده بود.
نریمان حیدری، اواخر سال 60 به همراه همرزمان ارتشیاش به دشت عباس رفت و در روز سوم فروردین 1361 در پاتک سنگین عراق در حالی که فرمانده گردان ۱۳۹ پیاده لشکر ۸۴ بود، حین عملیات فتح المبین به شهادت رسید.
شادی روح این شهید عزیز و همه شهدا صلوات 🍀
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
سه آیه اول سوره فتح
به نیت پیروزی جبهه مقاومت و حزب الله بر صهیونیست ها و حامیانش این آیات شریفه را بخوانید.
#وعده_صادق
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از بصیرت علوی....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ورود عروس با حجاب و پوشش با صوتِ ملکوتی قرآن کریم در اروپا
🔹حالا ایران اسلامی...
فقط کافی است بگوییم «لطفاً در مراسم عروسی صدای آهنگ رو یه خرده کم کنید»
انگار کفر گفتیم و طناب دار آماده میشود!
🔹جهان به سرعت داره به طرف اسلام و زندگی پاک و معنوی اسلامی حرکت میکند تا جایی که آلمان و فرانسه و انگلیس اعلام خطر کردهاند.
🆔@clad_girls I دخترانچادری
هدایت شده از کاروان انقلاب
😳 حاج حسین شریعتمداری: حالا که اروپا سه شرکت هواپیمایی ایران را تحریم کرده، ما هم تنگه هرمز را ببندیم!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
🔹اتحادیه اروپا با صدور بیانیهای از تحریم سه شرکت هواپیمایی ایران خبر داده و اعلام کرده است؛ «سه شرکت هواپیمایی ایرانایر، ماهانایر و هواپیمایی ساها، به علت آنکه موشکها و پهپادهای ساخت ایران را به روسیه منتقل کردهاند مورد تحریم این اتحادیه قرار گرفته و نمیتوانند به کشورهای اروپایی پرواز کنند»!
🔹جمهوری اسلامی ایران با استناد به کنوانسیونهای ۱۹۵۸ ژنو و ۱۹۸۲ جامائیکا که موضوع آن «نظام حقوقی آبراههای بینالمللی و حق عبور کشتیهاست» حق دارد و میتواند در صورتی که منافع ملی خود را در مخاطره ببیند، تنگه هرمز را به روی کشتیهای نفتکش و حتی کشتیهای حامل کالای تجاری و تسلیحاتی کشورهای متخاصم (در اینجا کشورهای عضو اتحادیه اروپا) ببندد و دلیلی ندارد که این کشورها از تنگهای که در آبهای سرزمینی کشورمان قرار دارد اجازه عبور داشته باشند.
🔻دولت باید مقتدرانه برخورد کند
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونایی که اهل گلهگذاری، ناشکری و کفران نعمت هستند، حتما این فیلم کوتاه را ببینند!
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از زندگی
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوکه کننده است!
🛑 هوشنگ امیر احمدی در مصاحبه با تحریریه مدعی شد ظریف با دادن اطلاعات غلط عملیات #وعده_صادق ۲ را عقب انداخت که همین مساله عامل اصلی به شهادت رسیدن بزرگان مقاومت شد
#دوتابعیتی
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از مردان خدا 📿
دو برادر شهید🌹
ابراهیم و محمد کشاورز 🌹
اهل روستای شهرک المهدی از توابع ازنا لرستان
هر دو برادر در سال ۶۱ به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند و در یک روز به شهادت رسیدند. یعنی ۳۰ تیر ماه ۱۳۶۱ . عملیات رمضان ، منطقه کوشک و پایگاه زید .
پیکر شهید ابراهیم کشاورز ، ۱۶ سال بعد یعنی در سال ۱۳۷۷ تفحص و تشییع گردید.
شادی روحشان جمیعا فاتحه با صلوات
زندگینامه :
👈 شهید ابراهیم کشاورز
👈 شهید محمد کشاورز
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda