هدایت شده از کاروان انقلاب
ششم بهمن ، سالروز حماسه مردم آمل گرامی باد 🌹
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
مطلب بیشتر در اینجا ⬇️
Sokhann.blog.ir
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
ششم بهمن ، سالروز حماسه مردم آمل گرامی باد 🌹
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...⬇️⬇️⬇️
shahidd.blog.ir/post/1334
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
مینا حسینی- دوست صمیمی و هم کلاس طاهره- درباره آن روز میگوید:
«از مهرماه سال ۶۰ من و طاهره هم کلاس بودیم و روی یک میز مینشستیم. خیلی زود با هم صمیمی شدیم و او حکم راهنمای مرا پیدا کرد. او فرزند بزرگ خانواده نبود و برادرها و خواهرهای بزرگترش او را راهنمایی میکردند؛ ولی من فرزند بزرگ خانواده بودم و کسی نبود که در زمینهی فعالیتهای اجتماعی راهنمایم باشد. به همین دلیل وقتی دیدم او مشغول این گونه فعالیتهاست، علاقمند شدم که در کنارش باشم و کمکش کنم.
یادم هست یکی از همکلاسیهای ما به شدت تحت تأثیر خواهرش قرار داشت که عضو منافقین بود. طاهره سعی میکرد با آرامش و محبّت، حقایق را به او بفهماند. پدر این دختر از تحصیل کردههای سرشناس آمل بود. تلاشهای طاهره را برای روشنگری بچهها میدیدم و هزاران سوال در ذهنم مطرح میشد که تا آن روز به آنها فکر نکرده بودم.
روز ۶ بهمن ۶۰ رفتم مدرسه و دیدم مدیر اعلام کرد که مدرسه تعطیل است و برگردید به خانههایتان. شهر شلوغ بود و آنها هیچ مسوولیتی را در قبال حفظ جان ما قبول نمیکردند. ما در خانه تلفن نداشتیم و نمیتوانستم به خانوادهام اطلاع دهم که سالم هستم. از طرفی هم به شدت ترسیده بودم و نمیتوانستم تنهایی به خانه برگردم. طاهره گفت: نترس، من تو را میرسانم. اول میرویم خانه ما، بعد با هم به خانهی شما میرویم.
به خانهی طاهره که رسیدیم مادرش گفت: بچههای سپاه به ملافه و باند و مواد ضدعفونی و دارو نیاز دارند. با طاهره به خانهی همسایه رفتیم و این چیزها را جمعآوری کردیم. بعد طاهره گفت: بیا برویم خون بدهیم. رفتیم به درمانگاه آمل و دیدیم صف طولانی جلوی درمانگاه آمل تشکیل شده. مدتی ایستادیم، دیدیم فایده ندارد و به این زودیها نوبت ما نمیشود. به خانهی طاهره برگشتیم. مادرش گفت: بروید برای بچهها نان تهیه کنید.
رفتیم و نان خریدیم و برگشتیم. در خانهشان جنب و جوش زیادی دیده میشد و هر کس به نوعی درگیر کاری بود. دوباره به ما گفتند باید نان بخرید. من گفتم: خیلی دیرم شده و خانوادهام نگران خواهند شد. طاهره گفت: باهم ناهار میخوریم و بعد به خانهی شما میرویم و به آنها خبر میدهیم که سالم هستی. از همان جا هم نان میخریم و باهم برمیگردیم و شب را خانهی ما میمانی. ناهار که خوردیم خواهرش یک اسکناس بیست تومانی به ما داد و گفت: همه را نان بخرید.
باهم راه افتادیم و به خیابان آمدیم. از وضعیتی که در شهر بود به شدت وحشت کرده بودم. از هر طرف صدای تیراندازی میآمد. آقایی به ما اشاره کرد که برویم داخل آن چاله. بعدها فهمیدیم که آن مرد، محمد شعبانی فرمانده سپاه آمل بود. هر دو روی زمین دراز کشیدیم. نمیدانستم طاهره چه وضعیتی دارد. من به دیوار نزدیکتر بودم و طاهره طرف دیگر بود. ناگهان احساس کردم طاهره صدایم میزند. سرم را آرام برگرداندم و دیدم طاهره روی زمین است.
آقای شعبانی گفت: بلند شوید و از این جا بروید. من آرام آرام خودم را روی زمین کشیدم و خیالم راحت بود که طاهره هم پشت سرم میآید. بلند شدم و رفتم پشت دیوار. یکی از بچههای محلهمان را دیدم. گفت: چرا ایستادهای و نمیروی؟ گفتم: منتظر دوستم هستم. گفت: دوستت از آن طرف رفت، تو برو خانهتان. خیالم راحت شد.
آن آقا مرا رساند به خانهمان. وقتی رسیدم خانه، متوجه شدم پدرم هم زخمی شده و کسی نمیداند او را کجا بردهاند. چون تلفن نداشتیم، آن شب نفهمیدم بالاخره طاهره به خانهاش رسید یا نه. وقتی خوابیدم خواب دیدم آرام از پلههای درمانگاه آمل بالا میروم. طاهره بالای پلهها با لباس بسیار قشنگی ایستاده بود. همین که مرا دید، لبخندی زد و دستش را به نشانهی خداحافظی برایم تکان داد.
صبح که بیدار شدم، مادرم میخواست برود از پدرم خبر بگیرد. من که وضع روحی مناسبی نداشتم در منزل ماندم. مادرم بعد از این که فهمید پدرم را در بیمارستان امیرکلای بابل بستری کردهاند، به خانهی طاهره رفت و از خانوادهاش سراغ او را گرفت. آنها فکر میکردند طاهره شب را در منزل ما مانده، با نگرانی پرس و جو کردند و متوجه شدند طاهره شهید شده و او را به بیمارستان بابل بردهاند.» (۱۰)
پیکر طاهره را در یک تشییع جنازهی باشکوه در باران اشک مردم انقلابی آمل و شهرهای اطراف در امام زاده ابراهیم این شهر به خاک سپردند. سالها از پرپر شدن گل نوشکفتهی مادر میگذرد. هرچند یاد و خاطرهی آن روز بغض در گلویش میفشارد؛ اما همیشه از جگر گوشهاش با غرور یاد میکند.
shahidd.blog.ir/post/1334
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذان سوزناک با صدای پاسدار خالص و مهذب اسلام شهید مهدی باکری،دوستان حتما این اذان را در منزل پخش وبرای دوستان ارسال فرماید 🌷🌷🌷
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
در مکتب شهادت
در محضر خواهران شهدا
🌹حسین هر زمان به کرمان می آمد به من سر می زد و بر صله ارحام و دیدار با خانواده تاکید فراوان داشت و خودش نیز به این توصیه عمل می کرد.
🌹برادرم به اطاعت از ولی امر مسلمین، رعایت حجاب و اقامه نماز اول وقت تاکید فراوان داشت و خودش نیز این موارد را رعایت می کرد.
🌹حسین بسیار خاکی و خیلی مظلوم بود به حدی که حاضر بود حق خودش ضایع شود اما حاضر به ضایع شدن حق دیگری نبود.
حاج حسین حجب و حیای خاصی داشت و در مجالس همیشه شنونده بود و کم تر صحبت می کرد
🎤راوی: خواهرشهید
#سردارشهیدحسین_پورجعفری🌷
شهدا را یاد ڪنید ولو بایڪ #صلوات
اللهمصلعلےمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
🌷🕊#شهدایـے
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
هدایت شده از اشعار فاطمی
نه قلب پیر وجوان پر شد ازمحبت او
حبیب قلب مصفای نو نهالان شد
به سردی دی و بهمن که ناله یخ می زد
صفــای آمــدنـش گـرمــی بهاران شــد
۱۲بهمن سالروز ورود امام خمینی(ره) مبارک باد
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
@fatemi84
Fatemi84.blog.ir
هدایت شده از کاروان انقلاب
AUD-20210131-WA0070.
6.53M
سخنرانی امام خمینی (ره) در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا
#دهه_فجر مبارک باد 🍀🌼🌺
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از اشعار فاطمی
میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن و #روز_مادر مبارک باد 🌺🌻🍏
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
🆔 @fatemi84
🌍 Fatemi84.blog.ir
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر
سرود انقلابی و خاطره انگیز الله الله
قدر انقلابمان را بدانیم.
#دهه_فجر
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
میلاد پر شکوه دختر رسول خدا و سرور زنان دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، و ولادت بابرکت ذریه گرامیش حضرت امام خمینی (ره) مبارک باد🍀🌼🌺
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
#مبارڪباد
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
💗ویژه
💫«آیت الله خامنهای: همسرم نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم»
🔻روایت رهبرانقلاب از مجاهدت و همراهی همسرشان در دوران مبارزات انقلاب
💐 در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بخش زن وخانواده «ریحانه» KHAMENEI.IR، روایت حضرت آیتالله خامنهای از نقش همسرشان در دوران مبارزات انقلاب را منتشر کرد. این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۰بیان کردهاند:
🔹خانم ثقفی همسر مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچهها میگفت که من هر چه دارم از مادرتان است. در نجف هم تا کسالتی پیدا میکرد، اولین وصیتاش این بود.
🔸رهبر انقلاب: بعضی از زنها تاب سختیهای زندگی مردشان را نمیآورند. غرغر میکنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانمهایی که نه تنها نق نمیزنند، بلکه حتی دلگرمی هم میدهند، به مرد میگویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر میکنیم، میگذرد. چنین زنهایی واقعاً قیمت دارند.
🌹الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است.
🔹وقتی در زندان بودم، به دیدن من که میآمد، از اوضاع و احوال میپرسیدم، میگفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچهی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بیپول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذرهاش هم در زندان به من منتقل نمیشد.
🔹خدا میداند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همینطور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمیآورم، میگفتم چطور اینها را آن موقع به من نمیگفتی.
🔹مرحوم مادرم به خانم من میگفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همهاش احساس راحتی میکنی، او هم دلگرم میشود و به دنبال این کارها میرود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲
📗 منبع: کتاب یاد و یادگار؛ روایتهایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی
#دستبوس_مادر
#روز_مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞ویژه روز زن
📹ببينيد| سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان
➕بيانات رهبرانقلاب درباره نوع تربيت مادرشان
#دستبوس_مادر
#روز_مادر
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تک تیرانداز ؛ روایتی واقعی و محبوب در جشنواره فجر
🔸فیلم #تک_تیرانداز روایتی واقعی از دلاوریهای #شهید_عبدالرسول_زرین است که با 3000 شلیک موفق طی دوران دفاع مقدس، تعداد زیادی از متجاوزان بعثی از جمله 700 نفر از فرماندهان ارتش صدام را از پای درآورد.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 روح ملکوتی عالم ربانی، مفسر قرآن و استاد اخلاق حضرت آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی به ملکوت اعلی پیوست 🌷 هدیه به روح مطهرش فاتحة مع الصلوات
🌷ان شاءالله روح امام خمینی و شهدا و علما و مجتهدین و مومنین و مومنات و اموات و گذشتگان خودتان بهره مند شوند 🌷
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
#گذری_بر_زندگی_شهدا🕊
#شهید_محمودرضا_بیضائی ❤️🌿
قسمت سی و چهارم
اسفند سال هشتاد و نه ، درست یک هفته مانده به عید ، از پایان نامه ی دکترای تخصصی دفاع کردم . روز بسیار سختی بود.....
بعد از دو ترم تمدید مهلت دفاع ، حالا در آخرین مهلتم در روز دفاع به یک مشکل ناخواسته برخورده بودم و احتمال لغو جلسه دفاعیه از طرف آموزش دانشگاه بود.....
آن روز آن قدر درگیر حل این مشکل و بالا و پایین رفتن از پله های دانشکده بودم که برای وسایل پذیرایی جلسه جز خریدن یک جعبه ی شیرینی که آن را هم با عجله ی زیاد رفتم و از خیابان کارگر شمالی خریدم ، نتوانسته بودم هیچ تدارک دیگری ببینم.....
#همه_چیز را آن روز از خرید میوه و آب میوه تا آوردن سِت لیوان و بشقاب و ظروف بلوری میوه و شیرینی ، همه را محمودرضا برایم حل کرد.....
حتی #کت_و_شلوارش را برایم آورد تا با کت و شلوار اتو شده برم سر جلسه.....
آن پایان نامه را بخاطر ارادتی که به شهید مهدی باکری داشتم به روح بلند او تقدیم کردم اما دوست دارم اگر گذرم دوباره به کتابخانه ی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بیفتد پایان نامه ام را از کتابخانه بگیرم و در صفحه #تقدیم_نامه ، نام #محمودرضا را هم با خودکار کنار نام بلند آقا مهدی اضافه کنم.....
#آبروی آن جلسه را از محمودرضا دارم.
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد....
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🌼دعاها و اعمال ماه مبارک رجب 🍀
🌺دریافت فایل pdf
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
🌐 شوق زیارت - امامزاده های ایران و جهان
💠وبلاگ تخصصی امامزاده ها 💠
imamzadeh.blog.ir
هدایت شده از کاروان انقلاب
اعمال ماه مبارک رجب(2).pdf
673.4K
#سلام_امام_زمانم
دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی
تمـام دار و ندارم فـدای حضرت مهدی
اگر کهدیده براهی بخوان دعایفرج را
ظهور او برساند، خدای حضرت مهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
▪️نامش هادی بود، در راه دفاع از حرم امام هادی (ع) هم به شهادت رسید. حالا، ششمین سالگرد شهادت آقا هادی، مصادف شده با سالروز شهادت آقاجانمان #امام_هادی (ع)
آقای هادی ذوالفقاری، برسان سلام ما را...
💬 حاج حیدر
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
دعای معروف ابوذر در آسمان ها
ابوذر غفاری روزی به حضور رسول خدا (ص) آمد. جبرئیل به صورت دحیه کلبی در محضر پیامبر(ص) بود و با آن حضرت خلوت کرده بود. وقتی که ابوذر آن دو را دید، بازگشت و گفت وگوی آنان را قطع ننمود، …
ابوذر غفاری روزی به حضور رسول خدا (ص) آمد. جبرئیل به صورت دحیه کلبی در محضر پیامبر(ص) بود و با آن حضرت خلوت کرده بود. وقتی که ابوذر آن دو را دید، بازگشت و گفت وگوی آنان را قطع ننمود، جبرئیل به پیامبر (ص) گفت: ای محمد! این ابوذر بود، که از اینجا عبور کرد و برما سلام نکرد. اگر بر ما سلام می کرد، جواب سلام او را می دادیم، ای محمد! این اباذر دعایی را می خواند که نزد اهل آسمان، معروف می باشد، آنگاه که من به آسمان رفتم آن دعا را از او بپرس!
هنگامی که ابوذر به حضور پیامبر گرامی (ص) آمد. ایشان به او فرمود!... آن دعایی که می خوانی چیست که جبرئیل به من خبر داد که دعای ابوذر در آسمان ها نزد اهل آسمان، معروف است؟
ابوذر گفت: آری ای رسول خدا، من این دعا را می خوانم.
«اَللّهُمَّ اِنّی اسْئَلُکَ الاَمنَ وَ الْایمانَ بِکَ وَ التَّصْدیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعٰافِیَةٓ مِنْ جَمیعِ الْبَلاءِ وَ الشُّکْرَ عَلی الْعٰافیَةِ وَ الْغِنیٰ عَنْ شِرارِ النّاسِ»
خدایا! از درگاهت درخواست دارم امنیت و ایمان به خودت را، و تصدیق نمودن به پیامبرت، و عافیت از همه بلاها و شکرگزاری در برابر عافیت و بی نیازی از مخلوقات بدت را.
۱) الکافی، ج ۲،ص ۵۸۷
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻تعامل آقا با این بچه بسیار جالبه😍😍
🔺اهمیت آقا به یاد دادن زبان ترکی به بچهها قابل تامله
✅
هدایت شده از اشعار فاطمی
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
@fatemi84