eitaa logo
مرد کاغذی
145 دنبال‌کننده
353 عکس
188 ویدیو
4 فایل
سرخوشی این جهان، لذت یک آن بوَد آن‌چه تو را خوش‌تر است، راه به آنم بده می‌شنوم: @Jagerani
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمی‌زاد سرِ ی اشتباه؛ همه‌ی خوبیاتو فراموش میکنه، ولی خدا گاهی با ی خوبی کل اشتباهاتتو می‌بخشه! Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
✔️ یک برای تمامِ عمر: «شکوهِ سکوت را به ارزانیِ کلام مفروش» Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
تحلیلی از واقعه غدیر و خانه‌نشینی علی(ع) در سال‌های آخر که در مکه اقامت داشت، به‌خصوص پس از فتح ؛ (فتح مکه در سال هشتم هجرت بود، از فتح مکه تا رحلت پیامبر نزدیک دو سال طول کشید)، در این دو سال خیلی از اعراب جزیرة‌العرب آمدند مسلمانی را پذیرفتند، هر هفته و هر روز هیأت‌های نمایندگی قبیله‌های مختلف به مدینه می‌آمدند تا با پیامبر درباره‌ی قبول اسلام مذاکره کنند. پس؛ اسلام در طول این دو سال اخیر گسترش سریع داشته، اما مردمی‌ که در طی این دو سال مسلمان شدند چقدر اسلام در آن‌ها نفوذ کرده بود؟ چقدر توانستند عادات ضداسلامی‌ قبل از اسلام را عوض کنند؟ خیلی کم، چه جور کم؟ دقت کنید... دقت کنید تا ببینید چرا علی(علیه السلام) بعد از پیامبر نشست توی خانه، با اینکه پیامبر در روز اعلام فرمود: «من کنت مولاه‌ و هذا علی مولاه». من حدیث را فقط تا این‌جا نقل می‌کنم، چون تا این جای حدیث را اکثر محدثین سنی نقل کرده‌اند، از برادران اهل سنت ما. مگر شرایط اجتماعی چه بود که اولاً پیامبر نگران بود که را به این سمت منصوب کند با این‌که پیامبر است و ثانياً بعد از این‌که منصوب کرد و رحلت فرمود و حوادث به وجود؛ آمد على نرفت دنبال این سمت و رد کرد این سمت را؛ چرا؟ این را از تاریخ عباس‌بن‌عبدالرحیم مروزی نقل می‌کنم؛ می‌گوید: پس از رحلت پیامبر(ص)، اسلام در میان طوایف عرب پایدار نماند مگر در مدینه، مکه و طائف؛ این سه جای کوچک. حالا فکر می‌کنید عده‌ی جمعیت این سه شهر چقدر است، روی هم رفته بیست هزار تا نمی‌شود. خیال نکنید که حالا این سه شهر مثلاً مانند سه تا شهر مثل می‌ماند در برابر جمعیت ایران، نه، جمعیت این سه شهر روی هم در حدود بیست هزار تا و سایر مردم مرتد شده‌اند و شانه از زیر بار اسلام خالی کرده‌اند. این مورخ؛ نام یک‌یک از قبایل عرب را که کجا زندگی می‌کرده‌اند اینجا نام برده است. وی می‌گوید: با اینکه مسئله‌ی قوم و خویشی و به ریاست رسیدن قوم و خویش عملی نشد، با این حال مردم اطراف؛ پس از مرگ پیامبر دست از اسلام کشیدند، حالا حساب کنید اگر پیامبر(ص) سخت پافشاری می‌کرد و حتی قبل از آخرین ساعات زندگی خویش رسماً‌ علی(علیه السلام) را بر جای خودش می‌نشاند و به شکلی که همه حساب کنند که دیگر کار از کار گذشته، ریاست و زمامداری را به او تفویض می‌کرد و نه فقط او را منصوب کند، بلکه عملاً او را تثبیت می‌کرد. اگر پیامبر این کار را می‌کرد و یک راه اختلافات داخل مکه و مدینه و طائف هم ضمیمه می‌شد به این ارتداد مردمِ خارج از این سه قصبه‌ی کوچک، آن وقت دیگر چه می‌شد؛ آن وقت اصل اسلام فدا می‌شد، این مسئله است. 📚 سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های شهید آیت‌الله بهشتی | جلد یک | صفحه ۱۷۲ Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
هر تیغ جسارت به مقامش که کشیدند جز کظم و عطا از قدح او نچشیدند Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
ظهر روز دهم کجا بودی داری از قصد می‌زنی یک ریز با سر انگشت خود به شیشهٔ من قطره قطره نمک بپاش امشب روی زخم دل همیشهٔ من تو که در کوچه راه افتادی همه جا غیر بودی! با توأم آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟ روز آخر که جنگ راه افتاد سایهٔ تشنگی به ماه افتاد هر طرف یک سراب پیدا شد چشم‌هامان به اشتباه افتاد مهر زهرا مگر نبودی تو؟ تو که با مادر آشنا بودی با توأم آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟ مادری در کنار گهواره لب گشود و نگفت هیچ از شیر تو نباریدی و به جات آن روز از کمان‌ها گرفت بارش تیر تو که حال رباب را دیدی تو به درد دلش دوا بودی با توأم آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟ وقتی آن روز رفت سمت فرات در دلش غصه‌های دنیا بود تو اگر در میانمان بودی شاید الآن عمویم اینجا بود رحمت و عشق از تو می‌بارید قبل‌ترها چه باوفا بودی با توأم آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟ Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
🏴 دَه قسمت ؛ از شب اول تا شب دهم به روایت ▫️محصول خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی ▫️تصویرساز: فاطمه طیوب ▫️سال تولید: ۱۳۹۹ Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
4_6010483684786834336.mp3
12.14M
🎼 کس پدر را سراسیمه اینگونه ندیده... Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
اصلاً نه، مثلاً دختر خودت یک شب میان کوچه بماند، چه می‌شود؟ اصلاً بدون کفش، توی بیابان، پیاده نه!!! در راه خانه تشنه بماند، چه می‌شود؟ دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش، نه! تنها به زور گوشواره بگیرد، چه می‌شود؟ گیریم خیمه نه، خانه و یا سرپناه، نه! یک شعله پیرهنش را بگیرد، چه می‌شود؟ در بین شهر، توی شلوغی، همیشه، نه! یک شب که نیستی، بهانه بگیرد، چه می‌شود؟ اصلاً پدر، عمو و برادر، نه، جوجه‌ای تشنه مقابل چشمش بمیرد، چه می‌شود؟ دست گناهکار مرا روز رستخیز یک دختر سه ساله بگیرد، چه می‌شود! Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محافظه‌کار نباشیم؛ اما هوشیار باشیم/ در کجا حرف حق را نباید زد؟! Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم مثنوی عشق و جنون بسم‌الله باز از جبهه و همسنگر خون بسم‌الله باز هم شعر تر قافله گریه و اشک قصه غصه شرمندگی و روضه مشک باز هم آمده‌ایم از شهدا یاد کنیم دو سه خط مرثیه را از جگر آغاز کنیم باز یاد از شهدا، باز دلم تنگ شده باز هم مرثیه با اشک هماهنگ شده اگر این عزت و آرامش امروز به‌جاست بی‌گمان یکسره مدیون امام و شهداست جنگ هر چند نکوهیده و نارس باشد بزم رزم است، دفاعی که مقدس باشد جبهه را تک تک دل‌ها همه طالب بودند بچه‌ها از همه ادیان و مذاهب بودند ما که جامانده و از غم متلاطم هستیم کوه دردیم ولی سخت مقاوم هستیم دشمنت در همه جا گر چه تهاجم دارد وطنم، راه دفاع از تو تداوم دارد روز ما عید غدیر و شب ما عاشوراست به حسین‌بن‌علی، مکتب ما عاشوراست در دل خویش هزار آینه ایمان داریم عشق ایران داریم پرچم ما علم عزت و بالندگی است بیرق عدل و نماد شرف و زندگی است خودکفا و غنی از موشک و پهپاد شدیم چهل و چند بهار است که آباد شدیم دشمنان گرچه ما را کشتند آن عزیز گل کرمانی ما را کشتند گرچه و ما را کشتند و ما را کشتند چه جهان‌گیر شد آن مکتب عرفانی‌شان همه جا پر شده از چهره نورانی‌شان بنویسید که ما رهرو عشقیم هنوز جان‌فدای غم بانوی دمشقیم هنوز دل شش‌گوشه و عشق حسینی داریم هرچه خوبی همه از نام داریم Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی
امام حسن‌عسکری علیه‌السلام: سيَأتِي زَمَانٌ عَلَى النَّاسِ: - وُجُوهُهُمْ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ - وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَكَدِّرَةٌ - السُّنَّةُ فِيهِمْ بِدْعَةٌ - وَ الْبِدْعَةُ فِيهِمْ سُنَّةٌ - الْمُؤمِنُ بَيْنَهُمْ مُحَقَّرٌ - وَ الْفَاسِقُ بَيْنَهُمْ مُوَقَّرٌ به‌زودى زمانى فرا مى‌رسد كه مردم: - چهره‌هايشان خندان و شادان است - و دل‌هايشان تاريک و تيره! - سنّت در ميان آنان، بدعت به شمار مى‌آيد - و بدعت در میان آنان، سنّت! - مؤمن را به ديده حقارت مى‌نگرند - و فاسق را محترم! 📚 مستدرک‌الوسائل | جلد ۱۱ | صفحه ۳۸۰ Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی