۱۲ مهر ۱۴۰۳
۱۲ مهر ۱۴۰۳
[برای دلهایی که حسرت، گوشهنشین آنها شدهاست هم دعا کنید. دعا کنید که به زودی به دلدار برسند..]
۱۲ مهر ۱۴۰۳
اللهم احفظ سیدنا و قائدنا و قدوتنا و
حبیب قلوبنا آیت الله العظمیٰ خامنهای مدظلهالعالی...
۱۳ مهر ۱۴۰۳
۱۳ مهر ۱۴۰۳
؛
چشمهایت را در چشمان خدا بدوز؛ و با صدایی بلند - آنطور که تمامی افکار پرتآباد خیالت، همهی عواطف و احساسات درست و اشتباهت، و تار و پود وجودت بشنوند- رو به آسمان خدا بگو:
به سپیدهی صبح و به شبهای دهگانه قسم؛ که تو پروردگار منی. به آغوش و از جان، چنان میپرورانی که مادر نپرورانیده.. قسم به آسمان پر باران؛ که زندگانی من در دستان توست. تو مرا آفریدی که زندگی کنم بیآنکه به من محتاج باشی. مرا آفریدی تا خنکای نسیم صبح را نفس بکشم، تارهای نقرهای رنگ ماه از میان شاخ و برگ درختان را بر پیشانی زمین تماشا کنم، و چشمانم را ببندم و به صدای چشمهی محصور لابهلای سنگها گوش کنم.. به غروب ستارگان قسم؛ که تو تدبیرکنندهای و من از تدبیر کردنها ناتوانم. که اگر دل به تو سپارم و دلگویهها و دگر گویهها را وا گذارم، تو والاترین مدبّرِ عالم امکانی.. به قسمهای زیبایت قسم؛ که با تو به آسمان میرسم..
-[والشّمس و ضحىٰها؛ طلوع یکی از آن روزهای خوب]
۱۴ مهر ۱۴۰۳
- [ حوالی صبح فتح ]
یک سالِ پر هیاهو، یک سالِ پر مرارت
یک سال کُشت و خندید جرثومهی شرارت
داغی به سینه داریم از ماجرای این سال
از خون و قتل و غارت، از بمب و جنگ و اشغال
یک سال نه، که پیر است این روزگار پر آه
روزی عماد و روزی سید حسن نصرالله
باور کنید یا نه، ما وارث «حنین»ایم
آزادهایم چون حر، ما ملت حسینیم
ما آمدیم این بار با فتح بازگردیم
در عالَم این علَم را ما بر فراز کردیم
در کار نیست صلحی، تا زندگی نبرد است
از مرگ نیست ترسی، این آرزوی «مَرد» است
- ریحانه شناوری
۱۵ مهر ۱۴۰۳
۱۷ مهر ۱۴۰۳
"
به عرضتان نرسانیده بودم که چو به جامعة الکفار راه نیافتیم، و از آن سو به جامعة المومنات نیز؛ ما را به کوره دِهی آورده، در مدرسهای جای داده، و به ریش پدر جدمان که یکسال مقابل چشمانمان تردد مینمود، خندیدهاند. کما فی السابق طفلی هستم کوله بر دوش و مدرسه در پیش. لکن به قضاوتخانهی وجدان و انصاف، حق باید نوشت که درختچهی گلکاغذیِ جانانهای سر دوش دیوار ایستاده و به بغض نترکیدهی ایتامِ بی جا و مکانِ آویزان، لبخند میزند. اما چنانکه لازم به ذکر است دلخوشیِ ما -قدرتیِ پروردگار- با خلق الله فرق میکند، در آن هنگام که اصدقاء از گلهای صورتی رنگ عکس میاندازند؛ قد و قامت رشید حبیبم، «النّخل باسقات»ِ همسایه نگاه و دلم را در دم میرباید. مَخلَص آنکه نخل باسق، منظرهی وسیع آسمان بالاسر، و قاب عکس قدیمیِ آقای کتابخوانمان، کلیات دلخوشی ما میباشند. فی الایام الماضی آنچه بر ما گذشت، گذشت؛ عمر هم در این اثنا. چو میگذرد غمی نیست؛ چنانچه به باطل گذرد داغ است و غم. به فضلش امید داریم آنگونه برای ما کند که داغدار جوانیمان نباشیم.. الا ای حال، له الشّکر و له الحمد..
#اندکیهزل
۱۸ مهر ۱۴۰۳
مَرقومه
میان عکسها قدم میزدم، بلکه جای تنگِ دل، وا شود. روزهایی که در این شهر گذشت را مرور کردم. دیدم هربا
"
حرمت عرش معلاست به الله قسم
حرمِ حضرت زهراست به الله قسم
که دلم ساکن آنجاست ..
۲۳ مهر ۱۴۰۳
السلامعلیكیاعليبنموسيالرضا
-مجموعهای از
احادیث
روایات
مناظرات
خُلقیاتِ
حضرت ابوالحسن . .
• @alreza_ir
۲۴ مهر ۱۴۰۳