آشنایی با #مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)
🔺ادامۀ آشنایی با #مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) از زبان احمد #آکوچکیان:
🔶جامعۀ امروز ایرانی در گام گسیختگی از جهان ممکن ایرانی، در پیوست ترکیبی ملت ـ دولت، با منظومهای از مسئلههای نظامواره درگیر است که بیپاسخی به آنها به معنای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و در پس آن، زوال امکان حضور #دین در جهان جدید است (که فرصت آن با امکان حضور جهان ایرانی از سوی امام صادق انقلاب اسلامی و نخبگان صادق اندیشهای آغازین انقلاب اسلامی نوید داده شد).
🔷#مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) نهادی است که کوشای دانشبنیانسازی پاسخ روشمند به منظومۀ مسائل دمبهدم تازهشونده در سامان نوبهنوی پیشرو است. این مسائل در سیر تطور تاریخیت کشورْ دمبهدم تازهبهتازه میشوند و به این قرار فراخوان نهادهای پژوهش ملی برای بازخوانی مستمر کوشایی خویش در پاسخدهی به این مسائل هستند. در نگاه تحلیلی مرکز، مسائل امروز ما در این مرحله از گذارشناسی اینگونهاند و گامبهگام بازتحلیل میشوند.
بحرانهای اجتماعی دوسدۀ اخیر جامعۀ ناهموار ایرانی، به میان آمدن امکان #زیست دینی در دنیای معاصری، ظهور ایدۀ سیاست حاکمیتیِ نوپدید #ولایت فقه و #فقیه حکم و قرار گرفتن #پیشرفت و در واقع #توسعه در دستور کار سیاسی و هژمونیک و اینک و بهتدریج، بازیابی اهمیت انسان در توسعه و اجتماعیسازی مفهوم #توسعه و ظهور ارادۀ #توسعه بهمثابۀ دستور کار جمعی و انسانی، اجزای تحولات تاریخی جهان معاصر ایرانی هستند و شیفتگان اسلام قرآنی ـ اوصیایی و ایرانْ سودای حضور اندیشهای راهبرنده در این جهان را دارند.
🔶ازآنروی که همچنان نهادهای پژوهش ملی و اندیشمندان ما خودآگاه بنیانافکنی یک نظام #اندیشۀ مبتنی بر بنیان #فلسفۀ دینی و در راستای آن، #پارادایمپژوهی اندیشه، #دانش و #نظریۀ پیشرفت، در نگرش به دورۀ گذار #تمدنی جهان اسلامی ـ ایرانی با رویکرد #آیندهنگار راهبردی نبودهاند بیشترین فرصت یکدهۀ گذشتۀ مرکزْ مصروف به کشف این بنیان #فلسفۀ دینی، #پارادایمی و #نظریهای برای #سند راهبردی و نظام برنامۀ خویش بوده است.
🔷دو دهۀ اخیر فرصتی شد تا با بازخوانی سدۀ معاصری جهان ایرانیْ معادلۀ مرکزی «دین ـ ایران و پیشرفت» جامعترین مسئلۀ #فلسفۀ دینی جهان معاصر اسلامی ـ ایرانی دیده شود. این مسئلۀ مرکزی بهتدریج سر زده است و امروز مضمون حکمتبنیانی آن ضرورت گرفته است. اتفاق مرکزی آن شد که مثلث «#پیشرفت، #تجدد و #توسعه»، «#زمان معاصری» و «#نظام اندیشگانی»، در میدان زیستمان، اجتماع و تمدن، سامانی روششناخت گیرند و در گذار از دورۀ پساطباطباییها، پساشریعتیها، پساصفاییها، پساکدیورها، پسارنانیها، پساعبدالکریمیها و پساملکیانها تا پسامطهریها و حتی پساصدرها، به رخداد پیشاهنگ در این #الگوی اندیشهای ـ نظریهای و آیندهنگار راهبری شوند. بدینگونه در این فراوری، #دین رشد ـ توسعهای در افق امکان انسان، امت و تمدن الهیاتی جهان ایرانی از آن بنیان حِکمی تا تفسیر هدی ـ رشد، سر به عرصههای بایستهای مانند پارادایم اجتهادی و تفسیر سازوکاری باز میکند و از این مجرا، نمونۀ #فلسفۀ قرآنی فقه سر میزند و از مجرای مطالعۀ وضعیت موجودی در گذار توسعهای، ویرایش تازهای از فقه نظام را نشان میدهد که دانش مبنای #الگوی راهبری تحول میشود و بدینروی یک روششناسی کاربردی متولد میشود.
🔶اندیشمندانی مانند شریعتی، مطهری، صدر، صفایی، ابوزید، آرکون، جابری، عبدالکریمی، رنانی، سروش، ملکیان، کدیور و خسروپناه، نمونه اتفاقات نقطهای دورۀ جهان معاصری ایرانی ـ اسلامی هستند که هنوز ترکیب آنان بهمثابۀ یک «#روش» برای فراوری اندیشۀ مبنای مدیریت جهان معاصری اتفاق نیفتاده است. #نظام اندیشهای مرکز عزم عبور از این اتفاقات نقطهای را دارد تا به منظری #فلسفۀ دینی، #پارادایمی و #نظریهای و آنگاه #راهبردی، #آیندهنگار و #گفتمانی در راستای خط آیندۀ رشد انسانی و توسعۀ ملی در خط #اجتهاد تفسیری پیشرفتشناخت دست یابد.
➺@markaz_strategic_roshd
⚜️ فصلی از خاطرۀ آن روزهای سپید در تجربۀ عینی معنا
📚 خاطرهای از احمد #آکوچکیان در #کتاب روایت زندگی شهید #بهروز_مرادی:
او را با خلوتها و آرامشش به یاد دارم!
من فکر میکنم ما آدمها تا در میانۀ حادثهها قرار نگیریم، تا اتفاقی پیش نیاید، معلوم نیست چقدر خودمان را با هستی همراه و همگام کردهایم. بهروز در میانۀ جنگ با هستی همراه شده بود. من شیفتۀ اخلاق و رفتار بهروز بودم. او الگویی در زندگی و کارهای من بود. بهروز پر از لطافتها و ظرافتها بود.
خوب یادم هست مرغی را که با انفجار گلولهها موجی شده بود پیش خودش نگه داشته بود و از جوجههایش مراقبت میکرد. وسط درگیریهای خرمشهر، میان آن همه آشوب، شاید فقط کسی مثل او میتوانست با پروانۀ کوچک و خوشرنگی که به سنگرش آمده بود حرف بزند. یا آن روز در جزیرۀ مینو که چند تا از بچهها رفتند از نهری ماهی بگیرند، از خاطرم نمیرود. بچهها نارنجک به داخل نهر میانداختند. بعد از انفجار، ماهیها روی آب میآمدند و بچهها شکارشان میکردند. بهروز این کار را دوست نداشت. با بچهها حرف زد و به کارشان اعتراض کرد. بعد هم بلند شد و رفت. بعد از آن، این کار دیگر تکرار نشد. آن روز من بهروز را جور دیگری شناختم.
#قسمت_اول
🔹ادامه دارد ...
➺@markaz_strategic_roshd
🌹 برای #روز_معلم
دم تولد آفتاب میان حضور خستۀ تاریخیت اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید
که به سمت روشن ادراک زندگی جاری بود
صدای هوش گیاهان و مردمان به گوش میآمد
رسول راه آمده است
و رنگ دامنهها به روشنایی گرایید
و خطوط جاده در آشنایی و سرشاری دشتها پیدا شد
چه راه بلندی!
و رسم او را دیدم
رسم آن آموزگار را
سپید بود
به عین واژۀ پاکی سکوت سبز زندگیها را پیش رو گرفت
دلم به روشنی رسیده است
از لحظههای سرشار از معنا
وقتهایی روشن پیش روست
و صداقت حرف آن آموزگار
در نگاه او بر خط راه افتاد و حیات نشئۀ تنهایی اوست
📗 سرودۀ احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🗒️ فرصت یادکردی عظیم برای زندگی ما، به قلم احمد #آکوچکیان
⚫ #امام صادق علیهالسلام الگوی معیار #انسان_معیار در متن یک #تاریخیت_معیار با سلسلۀ #امامت_اوصیایی، فرصت رخداد تاریخی گرفته است تا با حضور بالغترین الگوی معیار راهبری آیندهنگار راهبردی، انسان و تاریخ او و در ذیل ظهور #دین_انبیایی برای همیشۀ زیست بشری فلسفه بگیرد تا از این رهگذر امکان معنیداری تاریخیت زندگی بشر مهیا باشد. بدینسان #امامت_معیار برآمده است تا امکان #امت و #مدنیت_معیار رخ دهد و #تمدن_معیار فرصت حضور گیرد.
میانداری حضور نسبت خداوند با انسان برای معنیدارسازی انسان در فلسفۀ هستیداری انسان با هستی دیده میشود که با #امامت_اوصیایی ظریفترین، عینیترین، واقعیترین در عین آرمانیترین و انسانیترین امکان این حضور را ممکن ساخته است و این معنای اصولی رخ داده است که توحید بدون #امامت ممکن نیست و نماد عینی تاریخی نبوت نیز با نمونههای معیارین امامت ابراهیمی و مصطفایی نیازمند به تفصیل عینی در یک #تجدد_معیار درونزا در متن واقعیت تاریخیت همواره ممکن تازهشدگی برای بشر است.
⚫ و اینک فصل صادق آلمحمد علیهمالسلام است تا فرصت دومین سرجمع و بهتعبیری دقیقتر اصلیترین سرجمع نسبت طولی سنت نبوی ـ اوصیایی با قرآن کریم برای عینیتبخشی الگوی #زندگی_معیار در فرصت رخداد #انسان_معیار در متن انواع ممکن تاریخیت بشر رخ دهد؛ تا آموخت که میتوان در عینیت تجدد هر عصری #امامت را داشت. عمق عینی #مدرنیتۀ_دینشناخت #امامت_اوصیایی است و این عبرت بزرگ اکنون پیشرو است که جمهوری اسلامی معاصری رخداده در جهان امروز ایرانی، فرصت تداوم جریان دمبهدم تازهشوندۀ #امامت_اوصیایی در اینگونه برآیند صادقی است.
⚫ نبوت مصطفای رسول صلیاللهعلیهوآله، #دین_قرآنی را بهمیان میآورد و عمق #امامت او با #امامت علی مرتضی علیهالسلام اولین فرصت ترجمۀ آیندهنگار راهبردی عینی آن نبوت و دیانت برای پذیرش امکان درونزایی انسانشناخت دین میشود و با #امامت حسن مجتبی تا باقر علیهمالسلام وجوه گوناگون خویش را در بحرانیترین دوران ممکن تاریخی ـ برای عبرتآموزی آن امکان تازهشدگی ـ بهمیان میآورد تا با #امام صادق علیهالسلام، سرجمع دوم خویش را برای پذیرش امکان تجربۀ آن آغازگری علوی برای همیشۀ زندگی بشری حتی در اوج بحرانهای راهبردی گیرد.
⚫ اکنون میتوان بهمدد این دو سرجمع امامتی، سرجمع کاملاً پارادایمی سوم را در برآیند #امام کاظم تا حسن عسکری علیهمالسلام با #امام مهدی علیهالسلام داشت که آری! برای بشر همواره امکان این تجربۀ درونزا مهیا است.
⚫ با صادق آلمحمد علیهمالسلام، حکمتبنیانی #دین_قرآنی سرجمع معیار خود را دارد، گو اینکه سورۀ اعراف نبوت تاریخی خویش را با #امامت صادق آلمحمد علیهمالسلام عینیت قابلتجربه میبخشد.
➺@markaz_strategic_roshd
🔆 در فصل پژوهش پارادایمی ـ نظری:
🔸 احمد #آکوچکیان در این بخش از گفتوگوی انتقادی به بررسی نظر جناب محمدتقی #سبحانی با عنوان «دعوایی به وسعت جهان!
غرب با ما #گفتوگوی فلسفی نمیکند، چون فلسفهاش #سبک_زندگی ماست!» پرداخته است. وی بر آن است:
🔹 لب کلام آموختۀ ما از جناب سبحانی آن است که #مدرنیته #تجدد رخدادۀ غربی است که از گام پارادایمی اینک به #سبک_زندگی رسیده است و این «سبک زیستی» امروز در جهان ایرانی، منهای خودآگاهی به آن مبانی پارادایمی، میدان زندگی انسان ایرانی شده است. تأمل اینجانب در محضر آن جناب:
1⃣ از تعریف «#مدرنیته» آغاز کنیم؛ #مدرنیته یا #تجددmodernity) ) #تازهشدگی الگوی معاصری زیست هر بوماقلیمی بهتناسب اوصاف اندیشگانی تا گفتمانی و فرهنگی و در این راستا زیستی آن بوماقلیم است و میدان آن از پارادایم معنا تا تجربه و تدبیر معنای جهان است؛ یعنی معاصریت هر بوماقلیمی بهتناسب اوصاف آن بوماقلیم؛ غرب برای خویش، شرق برای خویش، جهان اسلام برای خویش و بوماقلیمی چون جهان ایرانی نیز برای خویش!
این تازهشدگی لزوماً با عیار تازگی غربی نیست، پذیرش و اصالت تجدد و مدرنیتۀ غربی #مدرنیته نیست، بلکه «#مدرنیسم» (modernism: #نوشدگی مستند به تجربۀ غرب) است؛ همانگونه که #تجدد یا #تازهشدگی بهمفهوم نوشدگی ـ که از مدرنیزم غربی برآمده است ـ نیست. «#نوشدگی» مقابل «#کهنهشدگی» و «#جدید» مقابل «#قدیم» است، در مدرنیزم غربی این #نوشدگی در تجدد آن بوماقلیم ترجمه شده است، درحالیکه قدیم و سنت میتواند دمبهدم تازه باشند و از جهان پیشین در هر جهان معاصری پیشرو جریان یابد. #تجدد معارض قدیم نیست. #مدرنیته با رویکردی بازیگرانه در تجربۀ غربی به مدرنیسم تحویل برده شده است و منظور از #مدرنیته را جامعهٔ مدرن پنداشتهاند و این تبلیغ را داشتهاند که از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده است و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایدهآلیسم آلمانی بهعنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم میشود. جناب سبحانی نیز منفعل از این خط ایدئولوژیک، #مدرنیتۀ لابشرط به غرب یا شرق و ایدئولوژی بوماقلیمها را با مدرنیسم و ایدئولوژی غربی یکی انگاشتهاند و تحلیل خویش را یکسویه ساختهاند و دعوای با #مدرنیته را دعوای دنیای قدیم و جدید گمان زدهاند. بدینروی جناب ایشان مانند جناب میرباقریها خود را عضو جهان ماقبل #تجدد درونزای ممکن اسلامی ـ ایرانی یعنی جهان قدیم، با افزونی برخی تازهشدگیها، قرار میدهند؛
2⃣ و این نیست که تنها غرب با ما #گفتوگوی فلسفی نمیکند، بلکه قرنهای بسیاری (قرن دهم هجری تا اینک) است که ما مهیای #گفتوگوی «فلسفی پارادایمی تا اخلاق» و «فقه پارادایمی تا تدبیر پارادایمی» با غرب نبودهایم تا از #گفتوگوی «فلسفی پارادایمی» تا #گفتوگوی «نظریهای ترقی» تا #گفتوگوی «مدلهای مفهومی و معارفی» تا #گفتوگوی «گفتمانی» و تا #گفتوگوی «تدبیری» رهسپار شویم. و نکتۀ افزودنی دیگر آنکه برای جهان امروز ایرانی حتی #مدرنیته در سطح تفسیری #سبک_زندگی نیز بهطور کامل رخ نداده است و برای ما (هم سطح حاکمیتی و هم سطح مردمی) تنها سطح تکنولوژیک و ابزارانگار ـ و نه حتی فناورانه ـ این سبک زندگی بهمیان آمده است.
ازاینرو #مدرنیسم مهاجم غربی، حاصل زیست فلسفی خود را به جهان شرق و اسلام و ازجمله جهان ایرانی صادر کرده است و میکند. در قرائت آن جناب از تجدد، #قرائت_فلسفی غرب در میان نیست، بلکه پذیرش قرائت غربی است که «چیزی که برای انسان غیرمدرن یک حقیقت است، برای انسان مدرن پندار است» و دقیقاً در دانش آنسوی جهانی روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفی این قرائت ریشه دارد، درحالیکه در #قرائت این سوی جهانیْ نیز بوماقلیمی با خاستگاه فلسفی، بروز روانشناختی ـ جامعهشناختی و سپس تمدنی میگیرد که سرجمع آن در پارادایم است. هر دو جهان فلسفه دارند. قبل از فلسفه نیز فلسفه است، بلی! دقیقاً فلسفه و کلام پارادایمی. شبیه به همین #فلسفۀ_پارادایمی میتوان از نسبت هموارۀ #دین_قرآنی با شأن نزولهای مستمر جهانی سخن گفت و مستند به منطق استنطاق و پرسشگری دمبهدم تازهشونده از #دین_معیار، پاسخهای درونزای معیاری دینشناخت ـ ایرانشناخت به آن داد؛
➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد #آکوچکیان دربارۀ #پژوهش_اجتهادی_و_تفسیری
🔸 #تفسیر_قرآن کریم در آستانۀ #مدرنیته و #تجدد درونزای جهان اسلامی ـ ایرانی است.
🔸 براساس شواهد موجود از مکاتب و متون تفسیری، اطلاعاتی که ما از جریان تاریخی #فهم_قرآن کریم داریم چیزی جز تفسیرهای متعدد و مختلف از کلام الهی نیست که در واقع بر مبنای قواعد رایج در عرف و نظم خطی و طولی حاکم بر متون بشری بروز یافتهاند. تمرکز صرف بر این امر از یکسو مخاطب قرآن را از واقعیت متن و #نظم_فراخطی، #حلقوی، #ساختاری، #سازوکاری و #نظاموارۀ آن دور ساخته است و از سوی دیگر سبب پیدایش توجیهات نامناسب و وجوه بعیدی در ربطدهی و پیوند آیهها و سورهها با یکدیگر شده است.
🔹 بیشک مقصود ما نفی مطلق #نظم_خطی قرآن نیست، بلکه توجه به ساختار متن و نظم قرآن است. این مهم بهجهت شبکهای و فراخطی و سازوکاری بودن، هم مبانی #تفسیر_موضوعی، وحدت موضوعی و بنایی قرآن را تحکیم میبخشد و هم نگرش نوینی در #فهم_و_تفسیر قرآن القا میکند.
🔹 رهیافت این نگرش نوین، ازجمله اثبات توقیفی بودن ترتیب موجود، انسجام درونی متن بهمثابۀ وجه معقول و جامع اعجاز قرآن، همپوشانی نشانهها و دلالتهای آیات با یکدیگر، کشف نظریۀ قرآنی در موضوعی خاص، عینیتبخشی به منطق شهادت و تنطیق آیات و کاربرد مطالعات معناشناختی و زبانشناختی متن در شناسایی ظرفیتهای متن قرآنی و از همه مهمتر، زمینۀ ظهور «#الگوی_تفسیر #دینشناخت_پیشرفت و #پیشرفتشناخت_دین» از قرآن کریم و به تعبیری دیگر، «#الگوی درونزای #سازوکاری تفسیر قرآنی کریم ناظر به تفسیر و تدبیر جهان انسانیْ با سازِوکار درونزای پیشرفت فراگیر پایدار» با توجه به موقعیت و شرایط جهان معاصر خواهد بود.
🔸 کاملترین شکل این ساخت فراخطی، #الگوی_سازوکاری_تفسیر در برآیند سه نظام #ترتیبی، #تنزیلی و #موضوعی قرآن کریم است.
🔸 #نظریۀ «#تفسیر_سازوکاری» راهبرد و رویکردی از تفسیر است که با لحاظ نظر به حیث #سازوکاری (#فرایند_روشمند) تغییر و تحول و بهطور مشخص #پیشرفت (#رشد ـ #توسعه)، #الگوی_تفسیری قرآن کریم را، بر مدار سامان سازوکاری دو اصل پیوستاری «#تبیین» و «#تدبیر» تغییر و تحول مزبور، در دادوستد مستمر پارادایم تا واقعیت و واقعیت تا پارادایم از گام #تبیین_حقیقت_دین به گام #تدبیر_تحقق_دین در سطوح #تفسیر_استنباطی تا #استنتاجی تا #کاربستی و تا #گفتمانی پیوند میزند تا بتوان در برآیند دو #نظام_ترتیبی (#مفهومی) و #تنزیلیِ (#برنامهای ـ #کاربردی) قرآن کریم، با رویکردی #موضوعی، رهسپار انسان رشدیافته، جامعۀ توسعهیافته و مدنیت تمدنآفرین شد.
➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد #آکوچکیان دربارۀ #علوم_انسانی
🟨 #علوم_انسانی در ایران، همپای سدۀ دوم ظهور مدرنیتۀ نیمبند ایرانی، در دهۀ هشتم یا نهم عمر خویش است و نزدیک دو دهه نیز از ظهور قرائت دینشناخت (اسلامی) آن میگذرد و دوران پرفرازونشیبی را در چند دهۀ اخیر در دو ساحت برجستۀ «مباحثات #پارادایمی_علوم_انسانی_محض و نیز علوم_انسانی_دینشناختِ در حال ظهور» و «کارکرد هر این دو عرصۀ دانشی» داشته است. اینک با لحاظ تجربۀ وضعیت کاربردی و کارکردی علوم انسانی و اجتماعی میتوان دربارۀ نوع تجربۀ کاربرد و کارکرد علوم انسانی و اجتماعی دینشناخت جستوجو نمود. جامعۀ ایران از علوم انسانی برای چه منظورها و کارکردهایی استفادۀ واقعی و عملی کرده است و در این راستا، چه کاربردی و بهطور خاص اقتدار توسعهای میتوان برای قرائت دینشناخت این علوم دانست؟
🟨 فصلی از #پژوهش_علوم_انسانی در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) بر آن است تا از طریق بررسی و تحلیل گفتمان علوم انسانی در ایران معاصر به پرسش از چیستی و چرایی کاربردیسازی علوم انسانی دینشناخت بپردازد و از طریق این تحلیل، به فلسفۀ وجودیِ بهرهمندی، بهرهوری و سودمند بودن این علم در ایران امروز نظری انتقادی بیفکند. #علوم_انسانی بهعنوان یک مجموعۀ خاص هنوز شکل نگرفته است. این علوم هنوز نظامی بنا نکرده است که در آن حقایق منفرد بتوانند طبق نسبت وابستگی به حقایق دیگرْ تجربه، ترتیب و انسجام یابند.
🟩 # علوم_انسانیْ فصل بنیانپرداز هویت هر ملت است و ماهیت و کارکرد این علومْ در حقیقت ماهیت و سطح اقتدار توسعهای آن ملت را نشان میدهد. دانشیْ بنیان توسعۀ فراگیر پایدار است که بتواند فراورندۀ اقتدار درونزای توسعهای (پیشرفت برنامهای) باشد. «#اقتدار_توسعهای» کارکردداری حوزههای گوناگون ادراکات وجدانی، حقیقی و اعتباری بهحسب ظرفیت معرفتشناخت خویش در راهبری فرایند رشد ـ توسعه است. «#رشد» جریان جهتدار پدیدار انسانی رو به امر نامتناهی غایی و «#توسعه» جریان برنامهای مکتب رشد برگزیده است. خودتکاپویی توسعهای ملت ـ دولت ایران، وامدار خودتکاپویی توسعهای و کارآمدی و بهرهوری اندیشه و دانش مبنای این نظام است. بهویژه هنگامی که دریابیم ورود #دین به عرصۀ عینیت توسعهای و آیندهنگاری «وامدار دانش کارکردیِ رشد و علم تجربهپذیر در مدیریت راهبردی» است و این نیاز، هم از وجه نظر منطق عینیتیابی برنامهای و هم از منظر تدبیر توسعهای نظام معاصری جمهوری اسلامی ایرانْ «دین خدا»ست. از این رهگذر، سطوح پنجگانۀ مسئلۀ #علم_دینی و به طور خاص #علوم_انسانی_دینشناخت و پیجویی امکان و در صورت پذیرش آن، ضرورت و بر فرض ضرورت و امکان آن، الگوی اصول و شاخصههای آن و در تدبیر فرایند تحقق آن، نقشۀ جامع تولید اینگونه علم و علومی، زیرساز معرفتشناخت آن خواهانی اقتدار توسعهای است.
🟨 از سوی دیگر #توسعۀ_دانشبنیان وامدار پردازش دانشِ بنیان پیشرفت (رشد ـ توسعه) است. ازهمینروی #دانشِ_بنیان_پیشرفتْ مضمون ناگزیر فراوری دانش مبنای هر بوماقلیمی چونان مدنیت معاصر ایرانی و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
🟨 رویکرد غالب در تحلیل #علوم_انسانی در ایران امروز ما این بوده است و هست که این علومْ سودمند، کارآمد و کاربردی نیستند. این رویکرد از سوی برخی اهلنظر با دفاع از ماهیت گفتمانی علوم انسانی محض پذیرفته نیست، درحالیکه با گذشت چند دهه از عصر انقلاب اسلامیْ ـ در حوزۀ علم دینی و علوم انسانی قابلبرآمدن از آن ـ تنها بهمثابۀ ابزاری برای کرسینشینی قدرت تعریف شده و پاسخی درخور نیافته است. رأی برگزیدۀ این مرکز تحقیقاتی آن است که #فراوری_اقتدار_توسعهای (و نه ابزار تصدیگری قدرت) علم یا #ایدۀ_کاربردیسازی_علوم و ازجمله #علوم_دروندینی و #علوم_انسانیْ در متن فرایند تحقق پیشرفت جامعنگر و به این قرار سازوکار روششناخت آن ممکن میشود. #پیشرفت در نتیجۀ کارکرد سازوکارهای مستمر و بالنده اتفاق میافتد. بدینسان ساحت و معیار داوری در تحلیل مسئله مهیاست.
➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد #آکوچکیان دربارۀ #اخلاق و #سبک_زندگی
🟦 در راستای عرصۀ #هستها و تحلیلهای #هستیشناخت میدان رشد ـ توسعه، هستیداری انسانی یا زیستمان و وجود انسانی در نسبت با #ارزشها و بهطور خاص #اخلاق و #سبک_زندگی دیده میشود. کانون #زیستمانی و وجودی هر گونه تغییر و تحول انسانیْ جنس، گستره و ژرفای خواهانیهای مطلوب آدمی در وضعیتی است که در حقیقت از خویش خواسته شود. درست و در این جایگاه، «#نظریۀ_زیستمان_رشد» به میان میآید و همۀ جان و همۀ زندگی را مخاطب میگیرد و الگوی انگیزشی زندگی سرشار را هدف تحلیل قرار میدهد تا الگوی چراییها و چگونگیهای انگیزشی و اصول #زندگی_معنیدار و رشدیافته را در دسترس گذارد.
🟨 در عرصۀ #هستی ـ #ارزشپژوهی، قرآن کریم کتاب ترسیم نظامواره و آیندهنگار #الگوی_رشد انسان پیوسته با امر نامتناهی غایی الهی با آموزههایی چون «یهدی الیالرشد»، «یهدی للتی هی اقوم» و ... است که در بالاترین سطح وحی انبیایی به محمد مصطفای رسول (ص) نازل شده و برای برترین زیست ممکن رشد انسانی عرضه شده است.
در کانون #تجربۀ_اخلاقی و #سبک_زندگی، «#نیایش» خواهانی خودآگاه این رشد است.
🟦#جان_نیایشْ «از خویش خواستن» است. حتی هنگامی که از خدا خواسته میشود، توقعی است که در خویش زمینهسازی میکنیم تا لیاقت آن خواستن را داشته باشیم. آنچه میتوانیم و باید از خویش بخواهیم، از خدا میخواهیم تا صراط مستقیم بلوغ پیشروی رسم سلوک و زیست ما باشد. خداوند در این خواستنْ وجودی بیرون از خویش دیده و خواسته نمیشود؛ حضور او به جان تجربه میشود و آن میزان که تجربه میشود، نیایشی اتفاق افتاده است. زمزمۀ زبان اگر گزارش این تجربه باشد، #دعا و خواندن است. باید عزم و غیرت بر تحقق آن خواسته را داشته باشیم، دست به زانوهای خویش گیریم و در میانۀ میدان زندگی باشیم تا آن خواستهْ روشنبین و هویتبخش اصل زندگی و رسم تدبیر زندگی خویش و خلق باشد. پس نوع نگاه، پیشفرضها و چشماندازهای انسانی به کانون زندگی در آن نوع از خواهانی نیایشیْ توصیفگر #هستیشناسی_دعا است تا نشان دهد فصل مبنای این زبان و تجربۀ زیسته، #پارادایم برگزیدۀ زندگی است. ازهمینروی جان نیایش اوصیایی در مثال ژرف دعای ابوحمزهْ «اهدنااصراطالمستقیم» بر مدار رسم وجودی «بسم الله الرحمن الرحیم» است. نگاه کنید این تصویر را که سالک ما زمزمه میکند:
«شناخت من، مرا به تو رسانده و راهنمای من است و عشق من بهسوی تو کشیده و شفیع من است و من با این راهنما، این راهبرنده، این همراه و این شفیع، روی به تو آوردهام.»
این نگاهْ بهدرستی مضمون #پارادایمی دارد و تعبیر «وَاَنـَا واثِقٌ مِنْ دَلیلی بِدَلالَتِک وَساکنٌ مِنْ شَفیعی اِلی شَفاعَتِک» رکن باوری این شناخت و عشق است تا روح خودویژۀ این جنس خاص از زندگی شکل گیرد و خودآگاه و جهتبخش ژرفای #معنای_زندگی باشد تا بدینگونه رسم و سبک زندگی در متن تجربۀ اخلاق خودآگاه باشد.
➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد #آکوچکیان
در عرصۀ #فقه و #حقوق
🟤 «#فقه_حکمِ» بر مدار ادراک هستها (#دانشهای_حقیقی) را، بر رسم دیرینش، اینگونه میدانیم که #دانش_اعتباری و هنجاری (دانش شایدها و بایدهای برگزیده در تنظیم روابط آدمیان با خویش، با هستی و خدای خویش، با جهان و طبیعت، با جامعه و مردمان و با تاریخ) آموزههای استنباطی قوانین و احکام حاکم بر حرکت و تحرک و فعل ارادی انسان مختار است. به عبارت دیگر، #فقه_حکمْ #دانش استنباطی و اعتباری مربوط به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی میانحوزهای در عرصۀ شریعت در افق مبانی نظری از هستیشناسی تا انسانشناسی و جامعهشناسی است. #فقه_حکمْ در سامانی با دو #دانش_عتباری «#اخلاق (ارزشهای بالادستی: شایدها و نشایدها) و #فقه ـ #حقوق (ارزشهای حداقلی و پایه: بایدها و نبایدها)»، بایدها و نبایدها، شایستها و نشایستها، حقها و تکالیف معطوف به رشد ـ توسعۀ فردی و اجتماعی در چارچوبۀ نظامهای مطلوب تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و دفاعی تا قضایی و جزایی شکل میگیرد. این دو #دانش_اعتباری ناظر به چگونگیها هستند، درحالیکه #ادراکات_حقیقی به چیستیها و چراییها نظر دارند. #حکمْ ضابطۀ حاکم بر رابطه است. #فقه_حکم #دانش استنباطی تا استنتاجی الهیاتی این ضابطههاست.
🟡 #فقه_حکم به معنای یک #دانش_هنجاری ناظر و راهبر به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی با خود، خدا، جهان، و انسانهای دیگر مانند هر دانش دیگری موضوع #تأملات_فلسفی (موضوع درجه دوم دانشی) قرار میگیرد و بخش انبوهی از پرسشهای مربوط به این قسم #تأملات_فلسفی جزو مسائل آن است که فراتر از اسلوب و روش و منابع معرفتی مرسوم در پاسخگویی به مسائل فقهی در چارچوب «#فلسفۀ_فقه» پاسخ خود را دریافت میکنند و به ناگزیر روشهای تحلیلی و عقلی خاص خود را میطلبند.
🟤 #فقه_حکم اکنون و در انبوه مسائل برآمده در جهان جدید و بهطور خاص جهان ایرانی پس از تجربۀ انقلاب اسلامی با برآمدن معادلههای جدیدی چون «#فقه و معنای زندگی» در تناسب و معادلۀ با فلسفه و اخلاق زندگی، «#فقه و قدرت» در تدبیر عادلانۀ آن و برحذری در انفعال از آن و توجیهگر آن و «#فقه و تجدد» با سطوح و ژرفایی از انواع مسائل فلسفی، پارادایمی، جهانبینی و معرفتشناختی روبهرو است، مانند نسبت فقه حکم و معنای زندگی و استناد آن به فلسفه و معنا برای هستی، نسبت با اخلاق و ارزشهای وجودی تا لایههای درونی تجربۀ باطنی و عرفانی، نوع نسبت آن با علم اصول و بازبینیهای موردنیاز در روششناسی تا عرصۀ هرمنوتیک روشی و هرمنوتیک فلسفی، نسبت آن با مسئلۀ نظامشناسی دین و نظامسازی توسعهای و مدیریت قدرت و ورود به عرصۀ راهبری توسعهای جامعۀ هدف و در سرجمع، نسبت فقه حکم با فقه دین و ولایت فقه دین.
🟡 ارجاع معرفتشناختی #نظریۀ_جمهوری_اسلامی_ایران به #نظریۀ_ولایت_فقیه_حکم به گستره و ژرفای مسائل دامن زده است و به گونهای عمیقاً پارادایمی با آیندۀ این نظام مدنی پیوند خورده است. #فلسفۀ_فقه اکنون در همۀ این گستره و ژرفا به ناگزیر حاضر و جاری است و باید تحلیل و پاسخی روشن برای مسائل معاصری پیشروی آن داشت. در نگاه اول به این حضور و جریان، انبوه چالشها خودنمایی میکند، درحالیکه با ژرفاروی به عمق این بینش فلسفۀ حُکمی و فلسفۀ فقهیْ فصلی از فرصت بینظیر گذار پارادایمی به تجدد و پسامدرنیتۀ درونزای جهان اسلامی ـ ایرانی در پاسخ به منظومۀ عظیم مسائل معاصری در معادلۀ دین و مُلک به میان میآید: از سویی در #جایگاه_حکم در زندگی و معنای زندگی معاصری و از سویی دیگر #جایگاه_فقه_حکم در نظام داناییبنیان تفسیر و تدبیر #پیشرفت، #تجدد و #توسعۀ درونزای معاصری.
➺@markaz_strategic_roshd
🔆 #امامت_معیار به قلم احمد #آکوچکیان
🟠 اوایل قرن سوم هجری (212 تا 254) و اوج سرجمع #امامت_معیار نزدیک است. دهمین #امامِ از دوازدهمین گام ترسیم تفسیری و عینی، «امام #علی_نقی (هادی) علیهالسلام»، در جو خفقانآمیز حاکمیتی و اقتصادی آن دوران (و بهطور خاص دورۀ متوکل عباسی) #امام #داناییبنیانآفرینی و گذار به #تجربۀ_گفتمانی و فرهنگی و بلوغ #تجربۀ_زیستمانی و آدمیتی رشد در این میان است. دستپروردگان دانشی در این الگوی راهبردی امامتی آن آموزگار معیار، چون «فضلبن شاذان» افزون و افزونتر میشوند.
🟡 اصل «#امامت» سامان تفسیری بالغ خویش را گرفته است و با #زیارت_جامعۀ_کبیره، ترسیم در اوج #فلسفی ـ #زیستمانی دارد تا فرصت زیارت غدیر رسد. مخاطب رسم زیستی این امام، دوازدهمین منزل رویش را با وی تجربه میکند.
🟠 به میان آمدن دنیایی آن امام راهبر رشد، فرصت فکر و قلب و زندگیمان باشد.
➺@markaz_strategic_roshd
💠 فرصت غدیر به قلم احمد #آکوچکیان
مجال #امامت آخرین نبی الهی با ترجمان در انسان مکی و امت مدنی در خط قرآن مکی ـ قرآن مدنی و این همه نمادگرفته در #غدیر_خم در میانۀ مکه و مدینه است، با برآیند در دو #نظام_ترتیب و #تنزیل آن کتاب حکیم، در وقت آخرین سلسلۀ انبیا و آخرین فرصت رسول بزرگ (سال دهم هجری) اکنون به امامت سلسلۀ علوی بهعنوان ترجمان در خط #امامت_معیار تبدیل میشود تا خط مخاطبان صادق این سلسله، تا وقت قیامت، امکان رخنمود عینی داشته باشند. با «عید #غدیر_خم»، فرصت بازگشت به آموزههای بلند این موقعیت معیار را داریم، آموزههایی چونان:
١. الگوی تبدیل فرصت #امامت_نبوی به #امامت_علوی؛
٢. مضمونگیری دو فصل #تفسیر حقیقی دین و #تدبیر اصیل و روشمند تحقق ولایت دین؛
٣. عینیتگیری #ایمان و #عشق و #بغض امنیتبخش با دوستداری خط علوی؛
۴. رخداد #الگوی_آیندهنگار_راهبردی در خط ولایت علوی در ترجمان #نظام_تنزیل قرآن کریم در این خط ولایت؛
۵. فرصت بازگشت وجودمان به روح و جان #نظام_ترتیب قرآن کریم؛
۶. #معنیدار_شدن مسیر پایانی زندگی با تجربۀ حجةالوداع؛
٧. تجربۀ #زیست_برآیندی دین مکی ـ مدنی در متن ولایت اوصیایی؛
٨. فرصتگیری جریان #امامت علوی با راهبری علی مرتضی (ع) در متن جان؛
٩. رخداد حقانیت ترجمان رسالت در تجربه و رخداد #امامت (آموخته از آیۀ 67 سورۀ مائده)؛
١٠. و حاصلْ فرصت بازگشت به روح و جان #معنای_اصیل_زندگی؛
با عید هموارۀ غدیر، عهد ما با خط ولایت اولیایی و علوی، همواره زنده است.
🌸 عید جان ما در این رخدادْ خیرمان باد!
➺@markaz_strategic_roshd
🔹 «#امامت اخلاق زندگی» به قلم احمد #آکوچکیان
🟠 گام چهارم جریان #امامت_معیار با امام موسی کاظم علیهالسلام آغاز میشود. با مصطفای رسول (ص) #امامت_نبوی، با امام علی (ع) تمامیت #امامت_علوی ـ فاطمی و با امام حسن تا امام صادق علیهماالسلام #بسط_اول_امامت علی مرتضی و اینک با امام کاظم علیهالسلام تا امام حسن عسکری علیهالسلام گام چهارم ترسیم #اصل_امامت و #بسط_دوم آن رخ میدهد. آن امام نماد در #امامت سیوپنج سالهاش، آموزگار اوج اخلاق در اوج رنج و پیچیدهترین میدان سیاست مهاجم به دین حق و الگوی تداوم #امامت_معیار علیرغم این بحران است.
🌺 شاگردی مرام آن آموزگار جان خیرمان باد!
➺@markaz_strategic_roshd
⚜ تأملی بر نظر استاد #آکوچکیان
در عرصۀ #هنر، #اندیشۀ_هنر، #حکمت_هنر
🔷 «#هنر» آشکارگی زیباشناسانۀ تجربههای خود و خودیشدۀ هنرمند ـ مخاطب، و در تعبیری نزدیک، وساطت انتقال چیزی از ناکجای انسانی به کجایی او در یکی از انواع زبانهای مرسوم هنر است. «#شعر» نزدیکترین قسم کلمه و کلامی ـ از این انواع زبانی ـ به آن تجربۀ زیباشناخت هنر است. #هنر در این تعریف و با تأکید بر وجه تجربۀ زیستۀ خود و خودیشدۀ آن، از صنعت و بهمثابۀ یک پیشه فاصله میگیرد و بدینسان مرز میان «هنرمند» و «هنرپیشه» معلوم میشود.
🔶 در دورۀ معاصرِ اندیشۀ دینی ـ اندیشۀ هنری، «#اندیشۀ_هنر ـ #تجربۀ_هنری»، در آستانۀ نسبتی دوباره با اندیشۀ دینی و تجربۀ زیست دینی، در عرصۀ هنر، سرِ حضور مییابد. در این صورت، میتوان از اندیشه و تجربۀ دینشناخت هنر سخن گفت و «حکمت قرآنی» در همین گذار از اندیشۀ الهیاتی به تجربۀ زیست دینی سر برمیآورد و از رهگذار آن، حکمت الهیاتی هنر و بهطور خاص «#حکمت_قرآنی_هنر» معنا مییابد.
🔷 #اندیشۀ_هنری ـ #تجربۀ_هنری در عرصۀ اندیشه و تجربۀ مسلمانی هنر، در چندین نوبت تاریخی، مجال عینی نسبت با اندیشه و تجربۀ زیست دینی یافته است و در دو سطح و اشکوبۀ اندیشهپردازی هنر و آفرینش اثر هنری و در قالب یک مکتب و سبک معین هنری نمود و حضور یافته است. #تاریخ_هنر در جهان اسلامی ـ ایرانی، تاریخ هنر مسلمانی و به تعبیری دیگر، هنر آیینی تلقی شده است و نه تاریخ هنر دینی. بر همین منوال، مبنای مرسوم تقسیمبندی #دورههای_تاریخی_هنر، دورههای حاکمیتی (مثل هنر دورۀ صفوی) یا مکانی (مانند مکتب اصفهان) بوده و از یک تقسیمبندی درون اندیشهای و تجربتشناختِ هنری به دور بوده است، حالآنکه برای مثال، تاریخورزی و تاریخپردازی اندیشه و تجربۀ هنری در غرب به لحاظ روششناسی و متدلوژیِ فهم تاریخی، بالنسبه به وسع تاریخ علم خویشْ به نوعی رویکرد درونزا نزدیکتر شده است. تقسیمبندی #دورههای_تاریخی_غرب، مستند به تاریخ اندیشۀ ترقی، به عصر سنت، به عصر مدرن و به عصر فرانوگرایی، از همین نگرۀ درونزا سرچشمه میگیرد. یک مبنای قابلدفاع برای نقد تاریخ هنرْ تفکیک دورههای تاریخ و نیز تفکیک دورههای اندیشۀ ترقی و مستند به آن، است تا رویکرد بازخوانی و نقد تاریخ هنر نیز سمتوسوی آیندهنگر و آیندهنگار داشته باشد.
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 ای ایستاده در وادی صلاح
وادی آدم
وادی دعوت
حسین من!
ای تواناترین مظلوم
با توام همراه
ای استوار نیک
ای چشمانداز روشن خدا
بهسوی زندگی، بهسوی مرگ
با تو زندهایم
با تو میمیریم
خدای کند چونان تو بزییم
خدای کند چونان تو بمیریم
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴#انتظار از دین، چه #نیازی به دين و چه انتظاری از #امامت علوی رشد
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
⚫️ رویکرد به تحلیل #عاشورا ـ #کربلا از خردورزی فلسفۀ دینی آغاز میشود. اینکه «چه نیازی به #عاشورا ـ #کربلا است؟» وامدار این پرسش است که «چه نیازی به اصل #امامت است؟» و این نیز بهنوبۀخود در زیرمجموعۀ «چه نیازی به دین انبیایی ـ دیانت علوی است؟» طرح و تحلیل میشود.
⚫️ اهتمام به پردازش مدلِ مفهومیِ الگوی دینشناخت پیشرفت و پیشرفتشناخت دین از مبانی فلسفۀ دینی آغاز میشود تا در اولین گام به مقولۀ #انتظار_از_دین پرداخته شود، به اینکه آیا انتظار مدیریت همهجانبۀ رشد ـ توسعه انتظار بایستهای از دین است؟ عیارسنجی چندوچون جنبش معاصر احیای فکر دینی و سطح کوشایی در پردازش اندیشۀ دینشناخت پیشرفت (رشد ـ توسعه)، اندیشۀ جمهوری اسلامی و اندیشۀ مدیریت هندسۀ قدرت جهانی، تابع گستره و ژرفای خودآگاهشدۀ آن #نیاز و #انتظار است.
⚫️ رویکرد به اصل امامت و عینیتهای رخدادۀ تاریخی آن، چونان عاشورا ـ کربلا، در مساحت تازۀ انسان جدید، جهان اجتماعی جدید و دانش جدید، از خاستگاه #فلسفۀ_دینی آغاز میشود و سپس نوبت به پردازش فلسفی، کلامی و آنگاه فقهی و سپس حاکمیتی میرسد. کانون این تحلیل نیز این نگرش است که جزئی از ساختار تحلیلی #فرانیاز انسانشناخت رشد، فرانیاز الگوی عینی رشدنگر مدیریت موقعیتهای گوناگون زندگی است. این خواهانیْ ماهیتی بیرونِ دینی دارد. ادیان و مکاتب گوناگون زیستی در نگاه این عیار نقد و مقایسه میشوند.
⚫️ اولین شاخصۀ دینداریْ #نیاز_به_دین و اولین شاخصۀ قرآنی بودنْ نیاز به قرآن و اولین شاخصۀ علوی بودنْ نیاز به #امامت و اولین شاخصۀ حسینی بودنْ نیاز به امام حسین (ع) و سنت زیستی اوست.
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 السّلام علیکَ یا ابا عبدالله الحُسین
و علی الأَرواح التّی حلّت بفِنائک
و اَناخَت بِرَحلِك
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
◾️با تو آموزگار خویش
با تو حس رضایت از زندگی
موجبهموج
مرا سرشار میسازد.
ای آموزگار خوبی!
سلام بر تو
و سلام بر روحهایی که در آستانۀ كبريايیات حلول کردند
و به آرامش رسیدند.
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 در آستانۀ عاشورا ـ کربلا
◾️در رویکرد آغازین به #دین و به مکتب #امامت_علوی ـ حسینی، سه سؤال اصلی داريم:
۱. چه #انتظاری_از_دین، چه #نیازی_به_دين و چه انتظاری از #امامت_علوی میتوان داشت؟ و به تعبیری، نیاز خودآگاه به دین پس نیاز خودآگاه به امامت علوی در میان میآید؟
۲. چه #انتظاری_از_عاشورا و چه #نیازی_به_عاشورا داریم که به تعبیری، نیاز خودآگاه به امامت پس نیاز به عاشورا ـ کربلا را در میان میآورد؟
۳. پس انتظار برای عاشورا كدام است؟ از اهل مسلک عاشورایی، در آستانۀ آن آموزهها چه انتظاری میرود؟
◾️کوتاه اینکه مکتب و عاشورا ـ کربلای حسینی کجای زندگی ما حاضر است؟ چه انتظاری از آن میتوان داشت و چه نیازی به آن داریم؟ و درمقابل نیز، اگر این انتظار برآوردنی است، چه انتظاری از خویش دربرابر و برای این انتظار بایستی داشته باشیم؟
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 تربیت و تدبیر #عاشورایی _ #کربلایی زندگی
▪️محتوای حرکت عاشورای حسینی تبلور عینی یک #الگوی_راهبردی است برای احیای #دین بهمثابۀ الگوی تدبیر زندگیای رو به آرمان رشد در اندیشهها، جانها، زندگیها، تربیت و سازندگی، مدیریت و سیاست و بهطور کل زندگی اجتماعی. هرگاه این محتوا بهدرستی تبیین شود و با شناخت درست واقعیتهای جاری حیات انسانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه و نیز با اصول درست پیادهسازی چارچوبهای کاربردی الگوی مطلوب حیات دینی در مقتضیات گوناگون همراه گردد، بهنوبۀخود #تربیتکننده و #مدیریتکنندۀ دو عرصۀ فرد و جامعه است که به #رخداد_تمدنی میانجامد.
🖋 به قلم احمد #ّآکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 مکتب #عاشوار ـ #کربلا
◾️«#عاشورا ـ #کربلا» بیان آزمودهشدۀ زمانی ـ مکانی تدبیر همهجانبۀ زندگی فردی و اجتماعی، یعنی یک «گفتمان در #مدیریت_موقعیت» است؛ موقعیتی به تجربه گذاشتهشده از انتخاب میان دو شیوۀ زیست و دو الگوی زندگی پیشروی انتخاب آدمیان که در حافظۀ تاریخْ میراثی است تا امروز، تا فردا: شیوۀ سپیدی دربرابر شیوۀ سیاهی، مکتب الهیاتی و مصطفایی و علوی دربرابر مکتب کفری و نفاقی!
◾️مکتب «#عاشورا ـ #کربلا» نوعی اندیشه، نظریه، الگو، سنت و گفتمان دربارۀ شیوۀ زیست انسانی است که در متن عینیت فصلی از تاریخ حیات بشریْ دو امتداد زمانی (در وقتی خاص) ـ مکانی (در مکانی معین) گرفته و تبدیل به یک «#نظریۀ_موقعیت» شده است.
◾️«#عاشورا ـ #کربلا» یک «#سنت» یا «#روش برای تدبیر تغییر رو به آرمان رشد دربرابر حادثههای مهاجم زندگی» و اصولاً هرگونه موقعیت راهبردی است که البته الگوی راهبری راهبردیِ معینی میطلبد.
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 دوگانۀ امن و اضطراب نمونهای از آموزگاری #موقعیت_عاشورایی ـ کربلایی
◾️بسیاری از ما در داشتنها «#امن_غرور» داریم و در نداشتنها «مضطرب» و در دلهره و هراسیم. ریشههای آن را تحلیل کنید که چرا؟ و اینکه اصحاب عاشورا در این موقعیتها چگونه بودهاند؟
◾️برای اصحاب عاشورا، از دست دادن عزیزترین نعمتها و بهرههای بلند زندگی یکی ازجمله بازیگریهای آنان در عرصۀ این سلوک نمادین تاریخی است. حسین(ع) مثلِ «علیاکبر» یا «ابوالفضل العباس» را دارد و آنان را از دست میدهد، کمرش میشکند، اما تزلزل و عقبنشینی و ابتذال و بیهودگی ندارد.
◾️داشتنها و نداشتنها نباید مایۀ امن و اضطراب باشند. چه که دربرابر داشتنها اشتغال و خوف و رجا جا دارد، نه امن غرور و دربرابر نداشتنها هم نه اضطراب، که باز اشتغال و خوف و رجا که علی(ع) فرمود: «شُغِلَ مَنِ الجَنَّهُ و النّارُ اَمامَهُ» کسی که بهشت و جهنم را پیش پای خودش میبیند و سرمایۀ نعمتهای مقدر را میبیند و قضا و دستور حق را هم میشنود، دیگر امن احمقانه و اضطراب خام ندارد که کار میکند و اقدام مینماید.
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 السّلام علیکَ یا ابا عبدالله الحُسین
و علی الأَرواح التّی حلّت بفِنائک
و اَناخَت بِرَحلِک
◾️با تو حس رضایت از زندگی
موجبهموج
مرا سرشار میسازد.
ای آموزگار خوبی!
سلام بر تو،
و سلام بر روحهایی که در آستانۀ کبریاییات حلول کردند
و به آرامش رسیدند.
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 در دیروز برای آفریدگاری فردا
◾️«#عاشورا ـ کربلا» فرصت ظهور نظریۀ تدبیر زمانی ـ مکانی پیشنهادی دین قرآنی در یک عینیت تاریخی همواره ممکن، برای هر دورۀ تاریخ انسانی، به معنای امکان تبدیل دین قرآنی به نظریهای عینی برای مدیریت زیست در برهههای دمبهدم نوشوندۀ تاریخ انسانی است.
◾️«#عاشورا ـ کربلا» اتفاقی در خط آخر ممکن برای زندگی معنیدار و معنای زندگیْ برای آفریدگاری زمان و همۀ تاریخ را در مشت تدبیر معنایی زندگی گرفتن است.
◾️«#عاشورا ـ کربلا» نماد رخداد در موقعیت، در زمان (عاشورا) ـ در مکان (کربلا)، و همۀ این موقعیت زمانی ـ مکانی زیست را در میدان ارادۀ رویش خویش و خلق گرفتن است.
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd