eitaa logo
مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)
117 دنبال‌کننده
76 عکس
8 ویدیو
0 فایل
این رسانه به معادلۀ «اندیشه، نظریه، مدل مفهومی و عملیاتی تا گفتمانی» و «پیشرفت، تجدد و توسعه» بر مدار دین قرآنی ـ اوصیایی نظر دارد و مخاطب را به هم‌اندیشی فرامی‌خواند. ⭕️به‌منظور رعایت حقوق مالکیت معنوی، انتشار مطالب تنها با ذکر نام کانال امکان‌پذیر است‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
آشنایی با تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) 🔺ادامۀ آشنایی با تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) از زبان احمد : 🔶جامعۀ امروز ایرانی در گام گسیختگی از جهان ممکن ایرانی، در پیوست ترکیبی ملت ـ دولت، با منظومه‌ای از مسئله‌های نظام‌واره درگیر است که بی‌پاسخی به آن‌ها به‌ معنای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و در پس آن، زوال امکان حضور در جهان جدید است (که فرصت آن با امکان حضور جهان ایرانی از سوی امام صادق انقلاب اسلامی و نخبگان صادق اندیشه‌ای آغازین انقلاب اسلامی نوید داده شد). 🔷 تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) نهادی است که کوشای دانش‌بنیان‌سازی پاسخ روشمند به منظومۀ مسائل دم‌به‌دم تازه‌شونده در سامان نوبه‌نوی پیش‌رو است. این مسائل در سیر تطور تاریخیت کشورْ دم‌به‌دم تازه‌به‌تازه می‌شوند و به این قرار فراخوان نهاد‌های پژوهش ملی برای بازخوانی مستمر کوشایی خویش در پاسخ‌دهی به این مسائل هستند. در نگاه تحلیلی مرکز، مسائل امروز ما در این مرحله از گذارشناسی این‌گونه‌اند و گام‌به‌گام بازتحلیل می‌شوند. بحران‌های اجتماعی دوسدۀ اخیر جامعۀ ناهموار ایرانی، به ‌میان ‌آمدن امکان دینی در دنیای معاصری، ظهور ایدۀ سیاست حاکمیتیِ نوپدید فقه و حکم و قرار گرفتن و در واقع در دستور کار سیاسی و هژمونیک و اینک و به‌تدریج، بازیابی اهمیت انسان در توسعه و اجتماعی‌سازی مفهوم و ظهور ارادۀ به‌مثابۀ دستور کار جمعی و انسانی، اجزای تحولات تاریخی جهان معاصر ایرانی هستند و شیفتگان اسلام قرآنی ـ اوصیایی و ایرانْ سودای حضور اندیشه‌ای راهبرنده در این جهان را دارند. 🔶ازآن‌روی که هم‌چنان نهادهای پژوهش ملی و اندیشمندان ما خودآگاه بنیان‌افکنی یک نظام مبتنی بر بنیان دینی و در راستای آن، اندیشه، و پیشرفت، در نگرش به دورۀ گذار جهان اسلامی ـ ایرانی با رویکرد راهبردی نبوده‌اند بیشترین فرصت یک‌دهۀ گذشتۀ مرکزْ مصروف به کشف این بنیان دینی، و برای راهبردی و نظام برنامۀ خویش بوده است. 🔷دو دهۀ اخیر فرصتی شد تا با بازخوانی سدۀ معاصری جهان ایرانیْ معادلۀ مرکزی «دین ـ ایران و پیشرفت» جامع‌ترین مسئلۀ دینی جهان معاصر اسلامی ـ ایرانی دیده شود. این مسئلۀ مرکزی به‌تدریج سر زده است و امروز مضمون حکمت‌بنیانی آن ضرورت گرفته است. اتفاق مرکزی آن شد که مثلث «، و »، « معاصری» و « اندیشگانی»، در میدان زیستمان، اجتماع و تمدن، سامانی روش‌شناخت گیرند و در گذار از دورۀ پساطباطبایی‌ها، پساشریعتی‌ها، پساصفایی‌ها، پساکدیورها، پسارنانی‌‌ها، پساعبدالکریمی‌ها و پساملکیان‌ها تا پسامطهری‌ها و حتی پساصدرها، به رخداد پیشاهنگ در این اندیشه‌ای ـ نظریه‌ای و آینده‌نگار راهبری شوند. بدین‌گونه در این فراوری، رشد ـ توسعه‌ای در افق امکان انسان، امت و تمدن الهیاتی جهان ایرانی از آن بنیان حِکمی تا تفسیر هدی ـ رشد، سر به عرصه‌های بایسته‌ای مانند پارادایم اجتهادی و تفسیر سازوکاری باز می‌کند و از این مجرا، نمونۀ قرآنی فقه سر می‌زند و از مجرای مطالعۀ وضعیت موجودی در گذار توسعه‌ای، ویرایش تازه‌ای از فقه نظام را نشان می‌دهد که دانش مبنای راهبری تحول می‌شود و بدین‌روی یک روش‌شناسی کاربردی متولد می‌شود. 🔶اندیشمندانی مانند شریعتی، مطهری، صدر، صفایی، ابوزید، آرکون، جابری، عبدالکریمی، رنانی، سروش، ملکیان، کدیور و خسروپناه، نمونه اتفاقات نقطه‌ای دورۀ جهان معاصری ایرانی ـ اسلامی هستند که هنوز ترکیب آنان به‌مثابۀ یک «» برای فراوری اندیشۀ مبنای مدیریت جهان معاصری اتفاق نیفتاده است. اندیشه‌ای مرکز عزم عبور از این اتفاقات نقطه‌ای را دارد تا به منظری دینی، و و آنگاه ، و در راستای خط آیندۀ رشد انسانی و توسعۀ ملی در خط تفسیری پیشرفت‌شناخت دست یابد. ➺@markaz_strategic_roshd
⚜️ فصلی از خاطرۀ آن روزهای سپید در تجربۀ عینی معنا 📚 خاطره‌ای از احمد در روایت زندگی شهید : او را با خلوت‌ها و آرامشش به یاد دارم! من فکر می‌کنم ما آدم‌ها تا در میانۀ حادثه‌ها قرار نگیریم، تا اتفاقی پیش نیاید، معلوم نیست چقدر خودمان را با هستی همراه و همگام کرده‌ایم. بهروز در میانۀ جنگ با هستی همراه شده بود. من شیفتۀ اخلاق و رفتار بهروز بودم. او الگویی در زندگی و کارهای من بود. بهروز پر از لطافت‌ها و ظرافت‌ها بود. خوب یادم هست مرغی را که با انفجار گلوله‌ها موجی شده بود پیش خودش نگه داشته بود و از جوجه‌هایش مراقبت می‌کرد. وسط درگیری‌های خرمشهر، میان آن همه آشوب، شاید فقط کسی مثل او می‌توانست با پروانۀ کوچک و خوش‌رنگی که به سنگرش آمده بود حرف بزند. یا آن روز در جزیرۀ مینو که چند تا از بچه‌ها رفتند از نهری ماهی بگیرند، از خاطرم نمی‌رود. بچه‌ها نارنجک به داخل نهر می‌انداختند. بعد از انفجار، ماهی‌ها روی آب می‌آمدند و بچه‌ها شکارشان می‌کردند. بهروز این کار را دوست نداشت. با بچه‌ها حرف زد و به کارشان اعتراض کرد. بعد هم بلند شد و رفت. بعد از آن، این کار دیگر تکرار نشد. آن روز من بهروز را جور دیگری شناختم. 🔹ادامه دارد ... ➺@markaz_strategic_roshd
🌹 برای دم تولد آفتاب میان حضور خستۀ تاریخیت اشیاء نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید که به سمت روشن ادراک زندگی جاری بود صدای هوش گیاهان و مردمان به گوش می‌آمد رسول راه آمده است و رنگ دامنه‌ها به روشنایی گرایید و خطوط جاده در آشنایی و سرشاری دشت‌ها پیدا شد چه راه بلندی! و رسم او را دیدم رسم آن آموزگار را سپید بود به عین واژۀ پاکی سکوت سبز زندگی‌ها را پیش رو گرفت دلم به روشنی رسیده است از لحظه‌های سرشار از معنا وقت‌هایی روشن پیش روست و صداقت حرف آن آموزگار در نگاه او بر خط راه افتاد و حیات نشئۀ تنهایی اوست 📗 سرودۀ احمد @markaz_strategic_roshd
🗒️ فرصت یادکردی عظیم برای زندگی ما، به قلم احمد صادق علیه‌السلام الگوی معیار در متن یک با سلسلۀ ، فرصت رخداد تاریخی گرفته است تا با حضور بالغ‌ترین الگوی معیار راهبری آینده‌نگار راهبردی، انسان و تاریخ او و در ذیل ظهور برای همیشۀ زیست بشری فلسفه بگیرد تا از این رهگذر امکان معنی‌‌داری تاریخیت زندگی بشر مهیا باشد. بدین‌سان برآمده است تا امکان و رخ دهد و فرصت حضور گیرد. میانداری حضور نسبت خداوند با انسان برای معنی‌دارسازی انسان در فلسفۀ هستی‌داری انسان با هستی دیده می‌شود که با ظریف‌ترین، عینی‌ترین، واقعی‌ترین در عین آرمانی‌ترین و انسانی‌ترین امکان این حضور را ممکن ساخته است و این معنای اصولی رخ داده است که توحید بدون‌ ممکن نیست و نماد عینی تاریخی نبوت نیز با نمونه‌های معیارین امامت ابراهیمی و مصطفایی نیازمند به تفصیل عینی در یک درون‌زا در متن واقعیت تاریخیت همواره ممکن تازه‌شدگی برای بشر است. ⚫ و اینک فصل صادق آل‌محمد علیهم‌السلام است تا فرصت دومین سرجمع و به‌تعبیری دقیق‌تر اصلی‌ترین سرجمع نسبت طولی سنت نبوی ـ اوصیایی با قرآن کریم برای عینیت‌بخشی الگوی در فرصت رخداد در متن انواع ممکن تاریخیت بشر رخ دهد؛ تا آموخت که می‌توان در عینیت تجدد هر عصری را داشت. عمق عینی است و این عبرت بزرگ اکنون پیش‌رو است که جمهوری اسلامی معاصری رخ‌‌داده در جهان امروز ایرانی، فرصت تداوم جریان دم‌به‌دم تازه‌شوندۀ در این‌گونه برآیند صادقی است. ⚫ نبوت مصطفای رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله، را به‌میان می‌آورد و عمق او با علی مرتضی علیه‌السلام اولین فرصت ترجمۀ آینده‌نگار راهبردی عینی آن نبوت و دیانت برای پذیرش امکان درون‌زایی انسان‌شناخت دین می‌شود و با حسن مجتبی تا باقر علیهم‌السلام وجوه گوناگون خویش را در بحرانی‌ترین دوران ممکن تاریخی ـ برای عبرت‌آموزی آن امکان تازه‌شدگی ـ به‌میان می‌آورد تا با صادق علیه‌السلام، سرجمع دوم خویش را برای پذیرش امکان تجربۀ آن آغازگری علوی برای همیشۀ زندگی بشری حتی در اوج بحران‌های راهبردی گیرد. ⚫ اکنون می‌توان به‌مدد این دو سرجمع امامتی، سرجمع کاملاً پارادایمی سوم را در برآیند کاظم تا حسن‌ عسکری علیهم‌السلام با مهدی علیه‌السلام داشت که آری! برای بشر همواره امکان این تجربۀ درون‌زا مهیا است. ⚫ با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام، حکمت‌بنیانی سرجمع معیار خود را دارد، گو اینکه سورۀ اعراف نبوت تاریخی خویش را با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام عینیت قابل‌تجربه می‌بخشد. ➺@markaz_strategic_roshd
🔆 در فصل پژوهش پارادایمی ـ نظری: 🔸 احمد در این بخش از گفت‌وگوی انتقادی به بررسی نظر جناب محمدتقی با عنوان «دعوایی به وسعت جهان! غرب با ما فلسفی نمی‌کند، چون فلسفه‌اش ماست!» پرداخته است. وی بر آن است: 🔹 لب کلام آموختۀ ما از جناب سبحانی آن است که رخدادۀ غربی است که از گام پارادایمی اینک به رسیده است و این «سبک زیستی» امروز در جهان ایرانی، منهای خودآگاهی به آن مبانی پارادایمی، میدان زندگی انسان ایرانی شده است. تأمل این‌جانب در محضر آن‌ جناب: 1⃣ از تعریف «» آغاز کنیم؛ یا ) ) الگوی معاصری زیست هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف اندیشگانی تا گفتمانی و فرهنگی و در این راستا زیستی آن بوم‌اقلیم است و میدان آن از پارادایم معنا تا تجربه و تدبیر معنای جهان است؛ یعنی معاصریت هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف آن بوم‌اقلیم؛ غرب برای خویش، شرق برای خویش، جهان اسلام برای خویش و بوم‌اقلیمی چون جهان ایرانی نیز برای خویش! این تازه‌شدگی لزوماً با عیار تازگی غربی نیست، پذیرش و اصالت تجدد و مدرنیتۀ غربی نیست، بلکه «» (modernism: مستند به تجربۀ غرب) است؛ همان‌گونه که یا به‌مفهوم نوشدگی ـ که از مدرنیزم غربی برآمده است ـ نیست. «» مقابل «» و «» مقابل «» است، در مدرنیزم غربی این در تجدد آن بوم‌اقلیم ترجمه شده است، درحالی‌که قدیم و سنت می‌تواند دم‌به‌دم تازه باشند و از جهان پیشین در هر جهان معاصری‌ پیش‌رو جریان یابد. معارض قدیم نیست. با رویکردی بازیگرانه در تجربۀ غربی به مدرنیسم تحویل برده شده است و منظور از را جامعهٔ مدرن پنداشته‌اند و این تبلیغ را داشته‌اند که از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده است و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی به‌عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می‌شود. جناب سبحانی نیز منفعل از این خط ایدئولوژیک، لابشرط به غرب یا شرق و ایدئولوژی بوم‌اقلیم‌ها را با مدرنیسم و ایدئولوژی غربی یکی انگاشته‌اند و تحلیل خویش را یک‌سویه ساخته‌اند و دعوای با را دعوای دنیای قدیم و جدید گمان زده‌اند. بدین‌روی جناب ایشان مانند جناب میرباقری‌ها خود را عضو جهان ماقبل درون‌زای ممکن اسلامی ـ ایرانی یعنی جهان قدیم، با افزونی برخی تازه‌شدگی‌ها، قرار می‌دهند؛ 2⃣ و این نیست که تنها غرب با ما فلسفی نمی‌کند، بلکه قرن‌های بسیاری (قرن دهم هجری تا اینک) است که ما مهیای «فلسفی پارادایمی تا اخلاق» و «فقه پارادایمی تا تدبیر پارادایمی» با غرب نبوده‌ایم تا از «فلسفی پارادایمی» تا «نظریه‌ای ترقی» تا «مدل‌های مفهومی و معارفی» تا «گفتمانی» و تا «تدبیری» رهسپار شویم. و نکتۀ افزودنی دیگر آن‌که برای جهان امروز ایرانی حتی در سطح تفسیری نیز به‌طور کامل رخ نداده است و برای ما (هم سطح حاکمیتی و هم سطح مردمی) تنها سطح تکنولوژیک و ابزارانگار ـ و نه حتی فناورانه ـ این سبک زندگی به‌میان آمده است. از‌این‌رو مهاجم غربی، حاصل زیست فلسفی خود را به جهان شرق و اسلام و ازجمله جهان ایرانی صادر کرده است و می‌کند. در قرائت آن ‌جناب از تجدد، غرب در میان نیست، بلکه پذیرش قرائت غربی است که «چیزی که برای انسان غیرمدرن یک حقیقت است، برای انسان مدرن پندار است» و دقیقاً در دانش آن‌سوی جهانی روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفی این قرائت ریشه دارد، درحالی‌که در این‌ سوی جهانیْ نیز بوم‌اقلیمی با خاستگاه فلسفی، بروز روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی و سپس تمدنی می‌گیرد که سرجمع آن در پارادایم است. هر دو جهان فلسفه دارند. قبل از فلسفه نیز فلسفه است، بلی! دقیقاً فلسفه و کلام پارادایمی. شبیه به همین می‌توان از نسبت هموارۀ با شأن نزول‌های مستمر جهانی سخن گفت و مستند به منطق استنطاق و پرسشگری دم‌به‌دم تازه‌شونده از ، پاسخ‌های درون‌زای معیاری دین‌شناخت ـ ایران‌شناخت به آن داد؛ ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ 🔸 کریم در آستانۀ و درون‌زای جهان اسلامی ـ ایرانی است. 🔸 براساس شواهد موجود از مکاتب و متون تفسیری، اطلاعاتی ‌که ما از جریان تاریخی کریم داریم چیزی جز تفسیرهای متعدد و مختلف از کلام الهی نیست که در واقع بر مبنای قواعد رایج در عرف و نظم خطی و طولی حاکم بر متون بشری بروز یافته‌اند. تمرکز صرف بر این امر از یک‌سو مخاطب قرآن را از واقعیت متن و ، ، ، و آن دور ساخته است و از سوی دیگر سبب پیدایش توجیهات نامناسب و وجوه بعیدی در ربط‌دهی و پیوند آیه‌ها و سوره‌ها با یکدیگر شده است. 🔹 بی‌شک مقصود ما نفی مطلق قرآن نیست، بلکه توجه به ساختار متن و نظم قرآن است. این مهم به‌جهت شبکه‌ای و فراخطی و سازوکاری ‌بودن، هم مبانی ، وحدت موضوعی و بنایی قرآن را تحکیم می‌بخشد و هم نگرش نوینی در قرآن القا می‌کند. 🔹 رهیافت این نگرش نوین، ازجمله اثبات توقیفی ‌بودن ترتیب موجود، انسجام درونی متن به‌مثابۀ وجه معقول و جامع اعجاز قرآن، هم‌پوشانی نشانه‌ها و دلالت‌های آیات با یکدیگر، کشف نظریۀ قرآنی در موضوعی خاص، عینیت‌بخشی به منطق شهادت و تنطیق آیات و کاربرد مطالعات معناشناختی و زبان‌شناختی متن در شناسایی ظرفیت‌های متن قرآنی و از همه مهم‌تر، زمینۀ ظهور « و » از قرآن‌ کریم و به تعبیری دیگر، « درون‌زای تفسیر قرآنی کریم ناظر به تفسیر و تدبیر جهان انسانیْ با سازِوکار درون‌زای پیشرفت فراگیر پایدار» با توجه به موقعیت و شرایط جهان معاصر خواهد بود. 🔸 کامل‌ترین شکل این ساخت فراخطی، در برآیند سه نظام ، و قرآن کریم است. 🔸 «» راهبرد و رویکردی از تفسیر است که با لحاظ نظر به حیث () تغییر و تحول و به‌طور مشخص ( ـ قرآن کریم را، بر مدار سامان سازوکاری دو اصل پیوستاری «» و «» تغییر و تحول مزبور، در دادوستد مستمر پارادایم تا واقعیت و واقعیت تا پارادایم از گام به گام در سطوح تا تا و تا پیوند می‌زند تا بتوان در برآیند دو () و ( ـ ) قرآن کریم، با رویکردی ، رهسپار انسان رشدیافته، جامعۀ توسعه‌یافته و مدنیت تمدن‌آفرین شد. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ 🟨 در ایران، همپای سدۀ دوم ظهور مدرنیتۀ نیم‌بند ایرانی، در دهۀ هشتم یا نهم عمر خویش است و نزدیک دو دهه نیز از ظهور قرائت دین‌شناخت (اسلامی) آن می‌گذرد و دوران پرفرازونشیبی را در چند دهۀ اخیر در دو ساحت برجستۀ «مباحثات و نیز علوم_انسانی_دین‌شناختِ در حال ظهور» و «کارکرد هر این دو عرصۀ دانشی» داشته است. اینک با لحاظ تجربۀ وضعیت کاربردی و کارکردی علوم انسانی و اجتماعی می‌توان دربارۀ نوع تجربۀ کاربرد و کارکرد علوم انسانی و اجتماعی دین‌شناخت جست‌وجو نمود. جامعۀ ایران از علوم انسانی برای چه منظورها و کارکرد‏هایی استفادۀ واقعی و عملی کرده است و در این راستا، چه کاربردی و به‌طور خاص اقتدار توسعه‌ای می‌توان برای قرائت دین‌شناخت این علوم دانست؟ 🟨 فصلی از در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) بر آن است تا از طریق بررسی و ‏تحلیل گفتمان علوم انسانی در ایران معاصر به پرسش از چیستی و چرایی کاربردی‏سازی علوم انسانی دین‌شناخت بپردازد و از طریق این تحلیل، به فلسفۀ وجودیِ بهره‌مندی، بهره‏وری و سودمند بودن این علم در ایران امروز نظری انتقادی بیفکند. به‌عنوان یک مجموعۀ خاص هنوز شکل نگرفته است. این علوم هنوز نظامی بنا نکرده است که در آن حقایق منفرد بتوانند طبق نسبت وابستگی به حقایق دیگرْ تجربه، ترتیب و انسجام یابند. 🟩 # علوم_انسانیْ فصل بنیان‌پرداز هویت هر ملت است و ماهیت و کارکرد این علومْ در حقیقت ماهیت و سطح اقتدار توسعه‌ای آن ملت را نشان می‌دهد. دانشیْ بنیان توسعۀ فراگیر پایدار است که بتواند فراورندۀ اقتدار درون‌زای توسعه‌ای (پیشرفت برنامه‌ای) باشد. «» کارکردداری حوزه‌های گوناگون ادراکات وجدانی، حقیقی و اعتباری به‌حسب ظرفیت معرفت‌شناخت خویش در راهبری فرایند رشد ـ توسعه است. «» جریان جهت‌دار پدیدار انسانی رو به امر نامتناهی ‌غایی و «» جریان برنامه‌ای مکتب رشد برگزیده است. خودتکاپویی توسعه‌ای ملت ـ دولت ایران، وامدار خودتکاپویی توسعه‌ای و کارآمدی و بهره‌وری اندیشه و دانش مبنای این نظام است. به‌ویژه هنگامی که دریابیم ورود به عرصۀ عینیت توسعه‌ای و آینده‌نگاری «وامدار دانش کارکردیِ رشد و علم تجربه‌پذیر در مدیریت راهبردی» است و این نیاز، هم از وجه نظر منطق عینیت‌یابی برنامه‌ای و هم از منظر تدبیر توسعه‌ای نظام معاصری جمهوری اسلامی ایرانْ «دین خدا»ست. از این رهگذر، سطوح پنج‌گانۀ مسئلۀ و به طور خاص و پی‌جویی امکان و در صورت پذیرش آن، ضرورت و بر فرض ضرورت و امکان آن، الگوی اصول و شاخصه‌های آن و در تدبیر فرایند تحقق آن، نقشۀ جامع تولید این‌گونه علم و علومی، زیرساز معرفت‌شناخت آن خواهانی اقتدار توسعه‌ای است. 🟨 از سوی دیگر وامدار پردازش دانشِ بنیان پیشرفت (رشد ـ توسعه) است. ازهمین‌روی مضمون ناگزیر فراوری دانش مبنای هر بوم‌اقلیمی چونان مدنیت معاصر ایرانی و نظام جمهوری اسلامی ایران است. 🟨 رویکرد غالب در تحلیل در ایران امروز ما این بوده است و هست که این علومْ سودمند، کارآمد و کاربردی نیستند. این رویکرد از سوی برخی اهل‌نظر با دفاع از ماهیت گفتمانی علوم انسانی محض پذیرفته نیست، درحالی‌که با گذشت چند دهه از عصر انقلاب اسلامیْ ـ در حوزۀ علم دینی و علوم انسانی قابل‌برآمدن از آن ـ تنها به‌مثابۀ ابزاری برای کرسی‌نشینی قدرت تعریف شده و پاسخی درخور نیافته است. رأی برگزیدۀ این مرکز تحقیقاتی آن است که (و نه ابزار تصدی‌گری قدرت) علم یا و ازجمله و در متن فرایند تحقق پیشرفت جامع‌نگر و به این قرار سازوکار روش‌شناخت آن ممکن می‌شود. در نتیجۀ کارکرد سازوکارهای مستمر و بالنده اتفاق می‌افتد. بدینسان ساحت و معیار داوری در تحلیل مسئله مهیاست. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ و 🟦 در راستای عرصۀ و تحلیل‌های میدان رشد ـ توسعه، هستی‌داری انسانی یا زیستمان و وجود انسانی در نسبت با ‌ و به‌طور خاص و دیده می‌شود. کانون و وجودی هر گونه تغییر و تحول انسانیْ جنس، گستره و ژرفای خواهانی‌های مطلوب آدمی در وضعیتی است که در حقیقت از خویش خواسته شود. درست و در این جایگاه، «» به میان می‌آید و همۀ جان و همۀ زندگی را مخاطب می‌گیرد و الگوی انگیزشی زندگی سرشار را هدف تحلیل قرار می‌دهد تا الگوی چرایی‌ها و چگونگی‌های انگیزشی و اصول و رشدیافته را در دسترس گذارد. 🟨 در عرصۀ ـ ، قرآن کریم کتاب ترسیم نظام‌واره و آینده‌نگار انسان پیوسته با امر نامتناهی غایی الهی با آموزه‌هایی چون «یهدی الی‌الرشد»، «یهدی للتی هی اقوم» و ... است که در بالاترین سطح وحی انبیایی به محمد مصطفای رسول (ص) نازل شده و برای برترین زیست ممکن رشد انسانی عرضه شده است. در کانون و ، «» خواهانی خودآگاه این رشد است. 🟦 «از خویش خواستن» است. حتی هنگامی که از خدا خواسته می‌شود، توقعی است که در خویش زمینه‌سازی می‌کنیم تا لیاقت آن خواستن را داشته باشیم. آنچه می‌توانیم و باید از خویش بخواهیم، از خدا می‌خواهیم تا صراط مستقیم بلوغ پیش‌روی رسم سلوک و زیست ما باشد. خداوند در این خواستنْ وجودی بیرون از خویش دیده و خواسته نمی‌شود؛ حضور او به جان تجربه می‌شود و آن میزان که تجربه می‌شود، نیایشی اتفاق افتاده است. زمزمۀ زبان اگر گزارش این تجربه باشد، و خواندن است. باید عزم و غیرت بر تحقق آن خواسته را داشته باشیم، دست به زانوهای خویش گیریم و در میانۀ میدان زندگی باشیم تا آن خواستهْ روشن‌بین و هویت‌بخش اصل زندگی و رسم تدبیر زندگی خویش و خلق باشد. پس نوع نگاه، پیش‌فرض‌ها و چشم‌اندازهای انسانی به کانون زندگی در آن نوع از خواهانی نیایشیْ توصیف‌گر است تا نشان دهد فصل مبنای این زبان و تجربۀ زیسته، برگزیدۀ زندگی است. ازهمین‌روی جان نیایش اوصیایی در مثال ژرف دعای ابوحمزهْ «اهدنااصراط‌المستقیم» بر مدار رسم وجودی «بسم الله الرحمن الرحیم» است. نگاه کنید این تصویر را که سالک ما زمزمه می‌کند: «شناخت من، مرا به تو رسانده و راهنمای من است و عشق من به‌سوی تو کشیده و شفیع من است و من با این راهنما، این راهبرنده، این همراه و این شفیع، روی به تو آورده‌ام.» این نگاهْ به‌درستی مضمون دارد و تعبیر «وَاَنـَا واثِقٌ مِنْ دَلیلی بِدَلالَتِک وَساکنٌ مِنْ شَفیعی اِلی شَفاعَتِک» رکن باوری این شناخت و عشق است تا روح خودویژۀ این جنس خاص از زندگی شکل گیرد و خودآگاه و جهت‌بخش ژرفای باشد تا بدین‌گونه رسم و سبک زندگی در متن تجربۀ اخلاق خودآگاه باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد در عرصۀ و 🟤 «» بر مدار ادراک هست‌ها () را، بر رسم دیرینش، این‌گونه می‌دانیم که و هنجاری (دانش شایدها و بایدهای برگزیده در تنظیم روابط آدمیان با خویش، با هستی و خدای خویش، با جهان و طبیعت، با جامعه و مردمان و با تاریخ) آموزه‌های استنباطی قوانین و احکام حاکم بر حرکت و تحرک و فعل ارادی انسان مختار است. به عبارت دیگر، استنباطی و اعتباری مربوط به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی میان‌حوزه‌ای در عرصۀ شریعت در افق مبانی نظری از هستی‌شناسی تا انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. در سامانی با دو « (ارزش‌های بالادستی: شایدها و نشایدها) و ـ (ارزش‌های حداقلی و پایه: بایدها و نبایدها)»، بایدها و نبایدها، شایست‌ها و نشایست‌ها، حق‌ها و تکالیف معطوف به رشد ـ توسعۀ فردی و اجتماعی در چارچوبۀ نظام‌های مطلوب تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و دفاعی تا قضایی و جزایی شکل می‌گیرد. این دو ناظر به چگونگی‌ها هستند، درحالی‌که به چیستی‌ها و چرایی‌ها نظر دارند. ضابطۀ حاکم بر رابطه است. استنباطی تا استنتاجی الهیاتی این ضابطه‌هاست. 🟡 به معنای یک ناظر و راهبر به هدایت و تنظیم رفتارها و مناسبات انسانی با خود، خدا، جهان، و انسان‌های دیگر مانند هر دانش دیگری موضوع (موضوع درجه دوم دانشی) قرار می‌گیرد و بخش انبوهی از پرسش‌های مربوط به این قسم جزو مسائل آن است که فراتر از اسلوب و روش و منابع معرفتی مرسوم در پاسخ‌گویی به مسائل فقهی در چارچوب «» پاسخ خود را دریافت می‌کنند و به ناگزیر روش‌های تحلیلی و عقلی خاص خود را می‌طلبند. 🟤 اکنون و در انبوه مسائل برآمده در جهان جدید و به‌طور خاص جهان ایرانی پس از تجربۀ انقلاب اسلامی با برآمدن معادله‌های جدیدی چون « و معنای زندگی» در تناسب و معادلۀ با فلسفه و اخلاق زندگی، « و قدرت» در تدبیر عادلانۀ آن و برحذری در انفعال از آن و توجیه‌گر آن و « و تجدد» با سطوح و ژرفایی از انواع مسائل فلسفی، پارادایمی، جهان‌بینی و معرفت‌شناختی ر‌وبه‌رو است، مانند نسبت فقه حکم و معنای زندگی و استناد آن به فلسفه و معنا برای هستی، نسبت با اخلاق و ارزش‌های وجودی تا لایه‌های درونی تجربۀ باطنی و عرفانی، نوع نسبت آن با علم اصول و بازبینی‌های موردنیاز در روش‌شناسی تا عرصۀ هرمنوتیک روشی و هرمنوتیک فلسفی، نسبت آن با مسئلۀ نظام‌شناسی دین و نظام‌سازی توسعه‌ای و مدیریت قدرت و ورود به عرصۀ راهبری توسعه‌ای جامعۀ هدف و در سرجمع، نسبت فقه حکم با فقه دین و ولایت فقه دین. 🟡 ارجاع معرفت‌شناختی به به گستره و ژرفای مسائل دامن زده است و به گونه‌ای عمیقاً پارادایمی با آیندۀ این نظام مدنی پیوند خورده است. اکنون در همۀ این گستره و ژرفا به ناگزیر حاضر و جاری است و باید تحلیل و پاسخی روشن برای مسائل معاصری پیش‌روی آن داشت. در نگاه اول به این حضور و جریان، انبوه چالش‌ها خودنمایی می‌کند، درحالی‌که با ژرفاروی به عمق این بینش فلسفۀ حُکمی و فلسفۀ فقهیْ فصلی از فرصت بی‌نظیر گذار پارادایمی به تجدد و پسامدرنیتۀ درون‌زای جهان اسلامی ـ ایرانی در پاسخ به منظومۀ عظیم مسائل معاصری در معادلۀ دین و مُلک به میان می‌آید: از سویی در در زندگی و معنای زندگی معاصری و از سویی دیگر در نظام دانایی‌بنیان تفسیر و تدبیر ، و درون‌زای معاصری. ➺@markaz_strategic_roshd
🔆 به قلم احمد 🟠 اوایل قرن سوم هجری (212 تا 254) و اوج سرجمع نزدیک است. دهمین از دوازدهمین گام ترسیم تفسیری و عینی، «امام (هادی) علیه‌السلام»، در جو خفقان‌آمیز حاکمیتی و اقتصادی آن دوران (و به‌طور خاص دورۀ متوکل عباسی) و گذار به و فرهنگی و بلوغ و آدمیتی رشد در این میان است. دست‌پروردگان دانشی در این الگوی راهبردی امامتی آن آموزگار معیار، چون «فضل‌بن شاذان» افزون و افزون‌تر می‌شوند. 🟡 اصل «» سامان تفسیری بالغ خویش را گرفته است و با ، ترسیم در اوج ـ دارد تا فرصت زیارت غدیر رسد. مخاطب رسم زیستی این امام، دوازدهمین منزل رویش را با وی تجربه می‌کند. 🟠 به میان آمدن دنیایی آن امام راهبر رشد، فرصت فکر و قلب و زندگی‌مان باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 فرصت غدیر به قلم احمد مجال آخرین نبی الهی با ترجمان در انسان مکی و امت مدنی در خط قرآن مکی ـ قرآن مدنی و این همه نمادگرفته در در میانۀ مکه و مدینه است، با برآیند در دو و آن کتاب حکیم، در وقت آخرین سلسلۀ انبیا و آخرین فرصت رسول بزرگ (سال دهم هجری) اکنون به امامت سلسلۀ علوی به‌عنوان ترجمان در خط تبدیل می‌شود تا خط مخاطبان صادق این سلسله، تا وقت قیامت، امکان رخ‌نمود عینی داشته باشند. با «عید »، فرصت بازگشت به آموزه‌های بلند این موقعیت معیار را داریم، آموزه‌هایی چونان: ١. الگوی تبدیل فرصت به ؛ ٢. مضمون‌گیری دو فصل حقیقی دین و اصیل و روشمند تحقق ولایت دین؛ ٣. عینیت‌گیری و و امنیت‌بخش با دوستداری خط علوی؛ ۴. رخداد در خط ولایت علوی در ترجمان قرآن کریم در این خط ولایت؛ ۵. فرصت بازگشت وجودمان به روح و جان قرآن کریم؛ ۶. مسیر پایانی زندگی با تجربۀ حجةالوداع؛ ٧. تجربۀ دین مکی ـ مدنی در متن ولایت اوصیایی؛ ٨. فرصت‌گیری جریان علوی با راهبری علی مرتضی (ع) در متن جان؛ ٩. رخداد حقانیت ترجمان رسالت در تجربه و رخداد (آموخته از آیۀ 67 سورۀ مائده)؛ ١٠. و حاصلْ فرصت بازگشت به روح و جان ؛ با عید هموارۀ غدیر، عهد ما با خط ولایت اولیایی و علوی، همواره زنده است. 🌸 عید جان ما در این رخدادْ خیرمان باد! ➺@markaz_strategic_roshd
🔹 « اخلاق زندگی» به قلم احمد 🟠 گام چهارم جریان با امام موسی‌ کاظم علیه‌السلام آغاز می‌شود. با مصطفای رسول (ص) ، با امام علی (ع) تمامیت ـ فاطمی و با امام حسن تا امام صادق علیهما‌السلام علی مرتضی و اینک با امام کاظم علیه‌السلام تا امام حسن عسکری علیه‌السلام گام چهارم ترسیم و آن رخ می‌دهد. آن امام نماد در سی‌وپنج ساله‌اش، آموزگار اوج اخلاق در اوج رنج و پیچیده‌ترین میدان سیاست مهاجم به دین حق و الگوی تداوم علی‌رغم این بحران است. 🌺 شاگردی مرام آن آموزگار جان خیرمان باد! ➺@markaz_strategic_roshd
تأملی بر نظر استاد در عرصۀ ، ، 🔷 «» آشکارگی زیباشناسانۀ تجربههای خود و خودی‌شدۀ هنرمند ـ مخاطب، و در تعبیری نزدیک، وساطت انتقال چیزی از ناکجای انسانی به کجایی او در یکی از انواع زبانهای مرسوم هنر است. «» نزدیک‌ترین قسم کلمه و کلامی ـ از این انواع زبانی ـ به آن تجربۀ زیباشناخت هنر است. در این تعریف و با تأکید بر وجه تجربۀ زیستۀ خود و خودی‌شدۀ آن، از صنعت و به‌مثابۀ یک پیشه فاصله می‌گیرد و بدین‌سان مرز میان «هنرمند» و «هنرپیشه» معلوم می‌شود. 🔶 در دورۀ معاصرِ اندیشۀ دینی ـ اندیشۀ هنری، « ـ »، در آستانۀ نسبتی دوباره با اندیشۀ دینی و تجربۀ زیست دینی، در عرصۀ هنر، سرِ حضور می‌یابد. در این صورت، می‌توان از اندیشه و تجربۀ دین‌شناخت هنر سخن گفت و «حکمت قرآنی» در همین گذار از اندیشۀ الهیاتی به تجربۀ زیست دینی سر برمی‌آورد و از رهگذار آن، حکمت الهیاتی هنر و به‌طور خاص «» معنا می‌یابد. 🔷 ـ در عرصۀ اندیشه و تجربۀ مسلمانی هنر، در چندین نوبت تاریخی، مجال عینی نسبت با اندیشه و تجربۀ زیست دینی یافته است و در دو سطح و اشکوبۀ اندیشه‌پردازی هنر و آفرینش اثر هنری و در قالب یک مکتب و سبک معین هنری نمود و حضور یافته است. در جهان اسلامی ـ ایرانی، تاریخ هنر مسلمانی و به تعبیری دیگر، هنر آیینی تلقی شده است و نه تاریخ هنر دینی. بر همین منوال، مبنای مرسوم تقسیم‌بندی ، دوره‌های حاکمیتی (مثل هنر دورۀ صفوی) یا مکانی (مانند مکتب اصفهان) بوده و از یک تقسیم‌بندی درون اندیشه‌ای و تجربت‌شناختِ هنری به دور بوده است، حال‌آن‌که برای مثال، تاریخ‌ورزی و تاریخ‌پردازی اندیشه و تجربۀ هنری در غرب به لحاظ روش‌شناسی و متدلوژیِ فهم تاریخی، بالنسبه به وسع تاریخ علم خویشْ به ‌نوعی رویکرد درون‌زا نزدیک‌تر شده است. تقسیم‌بندی ، مستند به تاریخ اندیشۀ ترقی، به عصر سنت، به عصر مدرن و به عصر فرانوگرایی، از همین نگرۀ درون‌زا سرچشمه می‌گیرد. یک مبنای قابل‌دفاع برای نقد تاریخ هنرْ تفکیک دوره‌های تاریخ و نیز تفکیک دوره‌های اندیشۀ ترقی و مستند به آن، است تا رویکرد بازخوانی و نقد تاریخ هنر نیز سمت‌وسوی آینده‌نگر و آینده‌نگار داشته باشد. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 ای ایستاده در وادی صلاح وادی آدم وادی دعوت حسین من! ای تواناترین مظلوم با توام همراه ای استوار نیک ای چشم‌انداز روشن خدا به‌سوی زندگی، به‌سوی مرگ با تو زنده‌ایم با تو می‌میریم خدای کند چونان تو بزییم خدای کند چونان تو بمیریم 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 از دین، چه به دين و چه انتظاری از علوی رشد 🖋 به قلم احمد ⚫️ رویکرد به تحلیل ـ از خردورزی فلسفۀ دینی آغاز می‌شود. این‌که «چه نیازی به ـ است؟» وامدار این پرسش است که «چه نیازی به اصل است؟» و این نیز به‌نوبۀ‌خود در زیرمجموعۀ «چه نیازی به دین انبیایی ـ دیانت علوی است؟» طرح و تحلیل می‌شود. ⚫️ اهتمام به پردازش مدلِ مفهومیِ الگوی دین‌شناخت پیشرفت و پیشرفت‌شناخت دین از مبانی فلسفۀ دینی آغاز می‌شود تا در اولین گام به مقولۀ پرداخته شود، به این‌که آیا انتظار مدیریت همه‌جانبۀ رشد ـ توسعه انتظار بایسته‌ای از دین است؟ عیارسنجی چندوچون جنبش معاصر احیای فکر دینی و سطح کوشایی در پردازش اندیشۀ دین‌شناخت پیشرفت (رشد ـ توسعه)، اندیشۀ جمهوری اسلامی و اندیشۀ مدیریت هندسۀ قدرت جهانی، تابع گستره و ژرفای خودآگاه‌شدۀ آن و است. ⚫️ رویکرد به اصل امامت و عینیت‌های رخ‌دادۀ تاریخی آن، چونان عاشورا ـ کربلا، در مساحت تازۀ انسان جدید، جهان اجتماعی جدید و دانش جدید، از خاستگاه آغاز می‌شود و سپس نوبت به پردازش فلسفی، کلامی و آن‌گاه فقهی و سپس حاکمیتی می‌رسد. کانون این تحلیل نیز این نگرش است که جزئی از ساختار تحلیلی انسان‌شناخت رشد، فرانیاز الگوی عینی رشدنگر مدیریت موقعیت‌های گوناگون زندگی است. این خواهانیْ ماهیتی بیرونِ دینی دارد. ادیان و مکاتب گوناگون زیستی در نگاه این عیار نقد و مقایسه می‌شوند. ⚫️ اولین شاخصۀ دینداریْ و اولین شاخصۀ قرآنی بودنْ نیاز به قرآن و اولین شاخصۀ علوی بودنْ نیاز به و اولین شاخصۀ حسینی بودنْ نیاز به امام حسین (ع) و سنت زیستی اوست. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 السّلام علیکَ یا ابا عبدالله الحُسین و علی الأَرواح التّی حلّت بفِنائک و اَناخَت بِرَحلِك 🖋 به قلم احمد ◾️با تو آموزگار خویش با تو حس رضایت از زندگی موج‌به‌موج مرا سرشار می‌سازد. ای آموزگار خوبی! سلام بر تو و سلام بر روح‌هایی که در آستانۀ كبريايی‌ات حلول کردند و به آرامش رسیدند. ➺@markaz_strategic_roshd
🏴 در آستانۀ عاشورا ـ کربلا ◾️در رویکرد آغازین به و به مکتب ـ حسینی، سه سؤال اصلی داريم: ۱. چه ، چه و چه انتظاری از می‌توان داشت؟ و به تعبیری، نیاز خودآگاه به دین پس نیاز خودآگاه به امامت علوی در میان می‌آید؟ ۲. چه و چه داریم که به تعبیری، نیاز خودآگاه به امامت پس نیاز به عاشورا ـ کربلا را در میان می‌آورد؟ ۳. پس انتظار برای عاشورا كدام است؟ از اهل مسلک عاشورایی، در آستانۀ آن آموزه‌ها چه انتظاری می‌رود؟ ◾️کوتاه این‌که مکتب و عاشورا ـ کربلای حسینی کجای زندگی ما حاضر است؟ چه انتظاری از آن می‌توان داشت و چه نیازی به آن داریم؟ و درمقابل نیز، اگر این انتظار برآوردنی است، چه انتظاری از خویش دربرابر و برای این انتظار بایستی داشته باشیم؟ 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 تربیت و تدبیر _ زندگی ▪️محتوای حرکت عاشورای حسینی تبلور عینی یک است برای احیای به‌مثابۀ الگوی تدبیر زندگی‌ای رو به آرمان رشد در اندیشه‌ها، جان‌ها، زندگی‌ها، تربیت و سازندگی، مدیریت و سیاست و به‌طور کل زندگی اجتماعی. هرگاه این محتوا به‌درستی تبیین شود و با شناخت درست واقعیت‌های جاری حیات انسانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه و نیز با اصول درست پیاده‌سازی چارچوب‌های کاربردی الگوی مطلوب حیات دینی در مقتضیات گوناگون همراه گردد، به‌نوبۀ‌خود و دو عرصۀ فرد و جامعه است که به می‌انجامد. 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 مکتب ـ ◾️« ـ » بیان آزموده‌شدۀ زمانی ـ مکانی تدبیر همه‌جانبۀ زندگی فردی و اجتماعی، یعنی یک «گفتمان در » است؛ موقعیتی به تجربه گذاشته‌شده از انتخاب میان دو شیوۀ زیست و دو الگوی زندگی پیش‌روی انتخاب آدمیان که در حافظۀ تاریخْ میراثی است تا امروز، تا فردا: شیوۀ سپیدی دربرابر شیوۀ سیاهی، مکتب الهیاتی و مصطفایی و علوی دربرابر مکتب کفری و نفاقی! ◾️مکتب « ـ » نوعی اندیشه، نظریه، الگو، سنت و گفتمان دربارۀ شیوۀ زیست انسانی است که در متن عینیت فصلی از تاریخ حیات بشریْ دو امتداد زمانی (در وقتی خاص) ـ ‌مکانی (در مکانی معین) گرفته‌ و تبدیل به یک «» شده است. ◾️« ـ » یک «» یا « برای تدبیر تغییر رو به آرمان رشد دربرابر حادثه‌های مهاجم زندگی» و اصولاً هرگونه موقعیت راهبردی است که البته الگوی راهبری راهبردیِ معینی می‌‌طلبد. 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 دوگانۀ امن و اضطراب نمونه‌ای از آموزگاری ـ کربلایی ◾️بسیاری از ما در داشتن‌ها «» داریم و در نداشتن‌ها «مضطرب» و در دلهره‌ و هراسیم. ریشه‌های آن را تحلیل کنید که چرا؟ و اینکه اصحاب عاشورا در این موقعیت‌ها چگونه بوده‌اند؟ ◾️برای اصحاب عاشورا، از دست دادن عزیزترین نعمت‌ها و بهره‌های بلند زندگی یکی ازجمله بازیگری‌های آنان در عرصۀ این سلوک نمادین تاریخی است. حسین(ع) مثلِ «علی‌اکبر» یا ‌«ابوالفضل العباس» را دارد و آنان را از دست می‌دهد، کمرش می‌شکند، اما تزلزل و عقب‌نشینی و ابتذال و بیهودگی ندارد. ◾️داشتن‌ها و نداشتن‌ها نباید مایۀ امن و اضطراب باشند. چه که دربرابر داشتن‌ها اشتغال و خوف و رجا جا دارد، نه امن غرور و دربرابر نداشتن‌ها هم نه اضطراب، که باز اشتغال و خوف و رجا که علی‌(ع) ‌فرمود: «شُغِلَ مَنِ الجَنَّهُ و النّارُ اَمامَهُ» کسی که بهشت و جهنم را پیش پای خودش می‌بیند و سرمایۀ نعمت‌های مقدر را می‌بیند و قضا و دستور حق را هم می‌شنود، دیگر امن احمقانه و اضطراب خام ندارد که کار می‌کند و اقدام می‌نماید. 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 السّلام علیکَ یا ابا عبدالله الحُسین و علی الأَرواح التّی حلّت بفِنائک و اَناخَت بِرَحلِک ◾️با تو حس رضایت از زندگی موج‌به‌موج مرا سرشار می‌سازد. ای آموزگار خوبی! سلام بر تو، و سلام بر روح‌هایی که در آستانۀ کبریایی‌ات حلول کردند و به آرامش رسیدند. 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd
🏴 در دیروز برای آفریدگاری فردا ◾️« ـ کربلا» فرصت ظهور نظریۀ تدبیر زمانی ـ مکانی پیشنهادی دین قرآنی در یک عینیت تاریخی همواره ممکن، برای هر دورۀ تاریخ انسانی، به معنای امکان تبدیل دین قرآنی به نظریه‌ای عینی برای مدیریت زیست در برهه‌های دم‌به‌دم نوشوندۀ تاریخ انسانی است. ◾️« ـ کربلا» اتفاقی در خط آخر ممکن برای زندگی معنی‌دار و معنای زندگیْ برای آفریدگاری زمان و همۀ تاریخ را در مشت تدبیر معنایی زندگی گرفتن است. ◾️« ـ کربلا» نماد رخداد در موقعیت، در زمان (عاشورا) ـ در مکان (کربلا)، و همۀ این موقعیت زمانی ـ مکانی زیست را در میدان ارادۀ رویش خویش و خلق گرفتن است. 🖋 به قلم احمد @markaz_strategic_roshd